وحشی‌گری در اروپا به روایت «آنتونیو باندراس»

جواد نوائیان رودسری – تاریخ اروپا، به ویژه اروپای شمالی، در قرون اولیه اسلامی و حتی پیش از آن، تاریک، ناشناخته و مشحون از تردید در شواهد است. دوره‌ای که از آن صحبت می‌کنیم، یعنی قرن ۹ و ۱۰ میلادی،زمانی است که دوره اقتدار امپراتوری روم در اروپا سپری شده و میراث آن، در قسطنطنیه، با عنوان روم شرقی بروز و ظهور یافته است. در اروپا دیگری خبری از تکاپوی لژیون‌های رومی نیست و حتی، هون‌ها هم که روزگاری با فرماندهی آتیلا به اروپا آمده بودند، در حاشیه قرار داشتند. این دوره، تقریباً مصادف است با سده بعد از اقتدار شارلمانی، امپراتور مقتدر فرانسه. مسلمانان که در مسیر ورود به اروپا، از سمت آناتولی با امپراتوری روم شرقی و از سوی آندلس، با مقاومت فرانسوی‌ها روبه‌رو شده بودند، به دنبال راهی می‌گشتند که بتوانند هم خود را به اروپا برسانند و هم از حجم حملات دشمنان، با ایجاد یک اتحاد راهبردی بکاهند.
سفیری که خاطراتش فیلم شد
درست در همین زمان بود که احمد بن فضلان بن العباس بن راشد بن حماد، به نمایندگی از خلیفه عباسی مستقر در بغداد، در نیمه اول قرن چهارم هجری و احتمالاً همزمان با اقتدار آل‌بویه در ایران و عراق، مأموریت یافت تا از سمت خراسان، وارد صحراهای سرد و خشک شمال ماوراءالنهر شود و به دیدار قبایل روس و اسکاندیناویایی برود؛ اقوامی که امروزه با عنوان بخشی از اقوام شمالی شناخته می‌شوند. به این ترتیب، یکی از متهورانه‌ترین سفرهای تاریخی شکل گرفت. ابن‌فضلان، بعد از بازگشت، سفرنامه‌ای مختصر به رشته تحریر درآورد و تجارب این سفر پرماجرا را در آن ثبت کرد. سفرنامه‌ای که وقتی در سال 1976(1355 هـ.ش) به دست مایکل کرایتون، نویسنده و پزشک آمریکایی رسید، دستمایه نوشتن داستانی تخیلی به نام «مرده‌خواران»(Eaters of the Dead) شد. در سال 1999، جان مک‌تیرنان، کارگردان فیلم مشهور «جان سخت»، با خواندن کتاب کرایتون، تصمیم به ساختن فیلمی بر اساس آن گرفت. به این ترتیب، «سیزدهمین سلحشور»، با نقش‌آفرینی استثنایی آنتونیو باندراس، در نقش احمد بن فضلان و بازی درخشان عُمر شریف، ساخته شد تا برداشتی از روایت سفیر مسلمانان در اروپای شمالی را به تصویر بکشد.
آن‌چه بود و آن‌چه هست


روایتی که مک‌تیرنان، از زبان ابن‌فضلان و با صدای باندراس، به مخاطبانش ارائه می‌کند، با حقایق موجود در اثر اصلی، تفاوت‌هایی دارد. در اثر او سخن از وندال‌هاست، قومی ژرمن که اتفاقاً منشأ آن ها از همان مناطقی است که ابن‌فضلان گزارش می‌کند؛ اما جهانگرد و سفیر مسلمان، در اثر خود، سخنی از وندال‌ها به میان نمی‌آورد. وندال‌ها قومی بسیار مهاجم و وحشی بودند؛ آن ها مدت‌ها قبل از ظهور اسلام در خاورمیانه، مرزهای شمال شرقی اروپا را در نوردیدند و تمام اروپا را به خاک و خون کشیدند. وندال‌ها در سال 455 میلادی، تحت رهبری گایسریک، حتی خود را به شهر رُم رساندند و آن را به آتش کشیدند. این قوم، غارتگری خود را تا شمال آفریقا و شبه جزیره ایبری(اسپانیا و پرتغال امروزی) توسعه داد. وندال‌ها به لحاظ ظاهری، کاملاً شبیه وایکینگ‌ها بودند و ادعای مک‌تیرنان درباره ظاهر و تا حد زیادی، عقاید آن ها در فیلم، مقرون به صحت نیست. وحشی‌گری بی‌حد و حصر وندال‌ها، باعث شد که در اروپا، اصطلاح وندالیسم مترادف ویرانگری قرار داده شود. به هر حال، اروپای بعد از هجوم وندال‌ها، دیگر آن اروپای سابق نشد و حتی به قدرت رسیدن امپراتورهایی مانند شارلمانی هم نتوانست رونق پیشین را به سرزمین‌های آباد این قاره بازگرداند. اما این وقایع، با آمدن ابن‌فضلان به شمال شرقی اروپا، همزمان نیست و گزارش‌های او، بیشتر درباره اقوامی مانند روس‌ها و اسلاوهاست. با این حال، همین گزارش‌ها نشان می‌دهد که مردم اروپا در آن روزگار، در حالتی نیمه‌وحشی روزگار می‌گذراندند و به ویژه، اقوام شمالی که بعدها کشورهایی مانند نروژ، سوئد، فنلاند، لهستان، دانمارک و انگلیس را به وجود آوردند و بر آن ها مستولی شدند، شرایط حادتری از این نظر داشتند.
یک گزارش تهوع‌آور!
یکی از گزارش‌هایی که ابن‌فضلان درباره فرهنگ و آداب اقوام شمالی ارائه می‌کند و کرایتون و مک‌تیرنان، بدون کم و کاست آن را در آثارشان منعکس کرده‌اند، گزارشی درباره نحوه شست‌وشوی صورت در صبح هر روز است. ابن فضلان می‌نویسد: «آنان هر روز باید سر و صورت خود را با کثیف‌ترین و نجس‌ترین و آلوده‌ترین آب شست‌وشو دهند. بدین طریق که هر روز کنیز غذا می‌آورد و لگن بزرگی از آب با خود دارد و آن را به آقای خود می‌دهد. او دست‌ها و صورت و موی خویش را در آن می‌شوید و آن را داخل لگن شانه می‌کند؛ سپس درون لگن تُف می‌اندازد و آب بینی می‌ریزد و هر کار کثیفی  را در آن آب انجام می‌دهد. چون او از کار خود فراغت یافت، کنیز لگن را نزد کسی که پهلوی اوست، می‌برد. او نیز همین کار را در لگن می‌کند.» برای ابن‌فضلان که از سرزمین‌هایی آمده بود که واجد برترین تمدن و فرهنگ زمانه خود بودند، این رفتارها، مشمئز‌کننده و تهوع‌آور می‌نمود. اروپایی که وی برای ما ترسیم کرده و در فیلم «سیزدهمین سلحشور» بخش‌هایی از آن انعکاس یافته‌، اروپایی نیمه‌وحشی است که در عصر تاریکی مطلق به سر می‌برد.