روزنامه آرمان ملی
1398/09/30
نمايندگان نباید در كارهای اجرايی دخالت
مهمترین دلایل فرسایش سرمایه اجتماعی در آستانه انتخابات چیست؟ملاک عمل حضور مردم در انتخابات عملکرد مسئولان است. این در حالی است که در سالهای گذشته عملکرد برخی از مسئولان در طراز حاکمیت سیاسی انقلاب اسلامی قرار نداشته است. این در حالی است که بخشهایی از مجموعه مدیریت کشور درگیر فساد اقتصادی هستند و پروندههای آنها به شکلهای مختلف در سطح افکار عمومی مطرح شده است. در کشورهای توسعه یافته بین نظام سیاسی و مشارکت سیاسی تئوری به نام «مبادله» وجود دارد. در این تئوری هرچه عملکرد مسئولان جامعه بهتر باشد مشارکت سیاسی مردم نیز افزایش پیدا میکند و حالت عکس آن نیز وجود دارد. هرچند ارزشهای جامعه ما با جوامع غربی متفاوت است اما برخی مسائل در همه جوامع بشری مشترک است. در گذشته کسانی که خود را معرض انتخاب مردم قرار دادهاند به مردم وعدههایی دادهاند که در نهایت به آن وعدهها عمل نکردهاند. برخی از نمایندگان مجلس در دوران انتخابات وعدههایی به مردم دادهاند که خودشان نیز آگاهی داشتند که تحقق این وعدهها برای آنها امکانپذیر نیست. به همین دلیل بسیاری از وعدههایی که در دوران انتخابات مجلس مطرح میشود در راستای استیفای حقوق شهروندی و منافع ملی نیست و تنها بهدلیل رأی گرفتن مطرح میشود. البته در این زمینه اشکالاتی در نظام انتخاباتی، نحوه تایید صلاحیتها و رأی دادن مردم نیز وجود دارد.
آیا به همین دلایل نهاد پارلمان در ایران کارکرد واقعی خود را از دست داده و روز به روز از تاثیرگذاری آن کاسته میشود؟
در این زمینه همه ارگان نظام سیاسی نقش داشتهاند و نمیتوان مشکل را تنها به مجلس شورای اسلامی مرتبط دانست. با بررسی عملکرد نمایندگان مجلس در دورههای گذشته متوجه میشویم که اغلب نمایندگانی که وارد مجلس شدهاند پس از مدتی از منافع ملی فاصله گرفتهاند و رویکرد دیگری در پیش گرفتهاند. همین رویکرد سبب سلب اعتماد رأیدهندگان شده است و به همین دلیل امروز با کاهش اعتماد اجتماعی مواجه هستیم. کسی که وکالت مردم را برعهده گرفته باید در همه امور دخالت کند. این دخالت باید در راستای استیفای حقوق کل مردم جامعه باشد. این در حالی است که بخشی از نمایندگان مجلس درگیر چالشهای فرقهای و حزبی شدهاند و منافع ملی و مردم برای آنها در اولویتهای بعدی قرار گرفته است. در شرایط کنونی جامعه ایران با بحرانهای اشتغال، رکود، تورم، تراکم فارغالتحصیلان دانشگاهها، حاشیهنشینی و مشکلات معیشتی مواجه است. هنگامی که عنوان میکنیم مجلس در رأس امور است به معنای این است که مجلس باید در همه مشکلات جامعه نقش آفرینی کند و برای آنها راهحل پیدا کند. مجلسی که به نام مردم است باید در راستای اهداف مردم و برای مردم باشد. این سخن به معنای آن است که نمایندگان باید خادم مردم باشند، در حالی که برخی از وضعیت خادم مردمبودن خارج شده و در سوی دیگر قرار گرفته و موجب لطمه به منافع ملی شدهاند. زمانی که مردم این وضعیت را مشاهده میکنند به مرور زمان اعتماد خود را از دست میدهند و برای حضور در انتخابات شور و اشتیاق از خود نشان نمیدهند. یکی از مهمترین چالشهای مجلس دهم این بود که تصمیماتی که در این مجلس گرفته میشد گارانتی نداشت. به همین دلیل نیز مجلس از ریل قانون گذاری خارج شده و وارد ریل اجرائی و حمایت از دولت شده است. نکته حایز اهمیت این است که بسیاری از مدیران استانی از دخالت نابجا و غیرمشروع نمایندگان در امور اجرایی استانها انتقاد دارند. اغلب این دخالتها نیز در راستای وظایف نمایندگی که همان قانونگذاری است قرار ندارد و بلکه در جهت منافع شخصی و نزدیکان این نمایندگان است.
جریانهای سیاسی چه نقشی در ضعف مجلس داشتهاند؟ آیا جریانهای سیاسی موفق شدهاند نمایندگان خود را با برنامه و سازوکار آینده نگرانه وارد مجلس کنند؟
ما در عصر تغییر زندگی میکنیم. هنگامی که انقلاب اسلامی رخ داد جهان در وضعیت دو قطبی و جنگ سرد بین آمریکا و شوروری قرار داشت. این در حالی است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جهان با حالت تک قطبی یا «یک- چند قطبی» مواجه شد. در عصر جهانی شدن ما علاوه بر تراکم زمان و مکان با انفجار اطلاعات و سرعت در تبادل اطلاعات مواجه و در نتیجه آن، با تحول مفاهیم روبهرو شدهایم. به همین دلیل نمیتوان با معیار چهار دهه قبل عملکرد جریانهای سیاسی کشور را بررسی کرد. در طول زمان مفاهیم جامعه شناسی سیاسی نیز متحول شده است. این در حالی است که باید در چارچوب جامعه شناسی رقابتهای حزبی را بررسی کرد. بنده معتقدم جریانهای سیاسی کشور اعم از اصلاحطلب و اصولگرا نیاز به خانه تکانی دارند و باید بازتعریف جدیدی از خود به جامعه ارائه بدهند. در مرحله نخست جریانهای سیاسی باید جایگاه خود را در جامعه معاصر ایران مشخص کنند. پس از اینکه جایگاه جریانهای سیاسی در جامعه مشخص شد میتوان درباره تاثیرگذاری آنها در مناسبات سیاسی و اجتماعی و بهخصوص انتخابات مجلس سخن گفت. در جامعه ایران طبقات متوسط به بالا معمولا از جریان اصلاحات طرفداری کردهاند و در مقابل طبقات ضعیف و متوسط رو به پایین از جریان اصولگرایی حمایت کردهاند. در طول سالهای گذشته دغدغه اصلی اصولگرایی حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی بوده است. با این وجود انتقادی که به جریان اصولگرایی وارد است این است که این جریان نتوانسته خود را با تغییرات جهانی، تغییرات مفاهیمی و تغییرات بین نسلی هماهنگ کند. این انتقاد در زمینه تغییرات بین نسلی به جریان اصلاحات نیز وارد است و این جریان نیز نتوانسته بین نسل گذشته و نسل کنونی خود هماهنگی ایجاد کند. بهصورت کلی جریانهای سیاسی در ایران خود را به روز نکرده است و به همین دلیل از چالشهای سطوح مختلف جامعه ایران بازماندهاند و توانایی حل مشکلات مردم را از دست دادهاند.
در ذات اصولگرایی محافظهکاری و حفظ وضعیت موجود وجود دارد. این در حالی است که جریان اصلاحات مدعی تغییر و رفرمیسم و هماهنگی با تحولات جهانی است. چرا جریان اصلاحات نتوانسته خود را به روز و هماهنگ با مطالبات مردم کند؟
جریان اصلاحات هنوز هویت خود را نشناخته است. اصلاحطلبان در طول سالهای گذشته باری به هر جهت حرکت کردهاند. جریان اصلاحات در سالهای گذشته براساس امواج اجتماعی موضع گیری کردهاند. در نتیجه به یک اصول اساسی و تعریف شده پایبند نبودهاند. جریان اصلاحات بیش از آنکه درگیر محتوا و به روز کردن محتوا شود درگیر فرم و شکل ظاهری شده است. به همین دلیل نیز به جای اینکه در عمل خود را نشان بدهند تلاش میکنند با شعار پایگاه اجتماعی خود را تقویت کنند.
چرا بین جریانهای سیاسی و توده مردم فاصله افتاده است؟
واقعیت این است که جریانهای سیاسی در ایران فاقد یک استراتژی مشخص هستند. جریانهای سیاسی هنوز نتوانستهاند استراتژی مناسبی در نظام و نه برنظام در راستای استیفای حقوق مردم داشته باشند. یکی از ایرادات مهمی که به جریانهای سیاسی وارد است این است که نسبت به چالشها و مفاهیم جامعه و نظام سیاسی فهم مشترکی ندارند. به تعبیر دیگر جریانهای سیاسی دچار کجفهمی شدهاند. جریانهای سیاسی شاید در برخی مقاطع برآمده از چالشهای جامعه بودهاند. با این وجود به مرور زمان درگیر قدرت سیاسی شدهاند و بیشتر از آنکه به فکر منافع مردم باشند بهدنبال منافع گروهی و حزبی خود بودهاند. نکته دیگر اینکه جریانهای سیاسی همواره منافع کوتاهمدت را به منافع بلندمدت ترجیح دادهاند و هیچگاه چشم انداز بلندمدت آینده را در دستور کار خود قرار ندادهاند. جریانهای سیاسی گاهی اوقات باید از خود بگذرند. جریانهای سیاسی باید واقعیتهای جامعه را بپذیرند. هرچند این واقعیتها تلخ و گزنده باشند. این در حالی است که این رویکرد از جریانهای سیاسی مشاهده نشود و جریانهای سیاسی همواره منفعت گرایی و مصلحت اندیشی را به واقعیتهای جامعه ترجیح دادهاند. به همین دلیل نیز روز به روز جایگاه خود را در بین سطوح مختلف جامعه از دست دادهاند و امروز در وضعیتی قرار گرفتهاند که میزان اعتماد اجتماعی به جریانهای سیاسی در وضعیت نامناسبی قرار گرفته است. جریانهای سیاسی بر یک مدار مستقیم حرکت نکرده و همواره دارای حرکت سینوسی بودهاند. به همین دلیل نیز مردم بیش از آنکه به خاطر حب علی آنها را انتخاب کنند به خاطر بغض معاویه آنها را انتخاب کردهاند. این وضعیت برای جریان اصلاحات در انتخابات اخیر وجود داشته است. این در حالی است که اصلاحطلبان این مساله را به خوبی درک نمیکنند و آن را به حساب شایستگی و محبوبیت خود قلمداد میکنند. مسئولیت دارای دو بعد حق و اراده و تکلیف است. در نتیجه مسئولانی که موظف به اجرای قوانین و تحقق مطالبات مردم هستند باید در این زمینه همه توانایی خود را به کار بگیرند. این در حالی است که اراده نمایندگان چه در درون مجلس و چه در درون نظام سیاسی در راستای وظایف و تکالیف آنها نبوده است.
چرا در کشورهای توسعه یافته جریانهای سیاسی برای مشکلات جامعه آلترناتیو ارائه میکنند اما در ایران این اتفاق رخ نداده است؟ چرا جریانهای سیاسی امروز برای مشکلات معیشتی مردم راهحل ارائه نمیکنند؟
انتخاب راه درست مهمتر از درست راه رفتن است. جریانهای سیاسی در دولت آقای روحانی هیچگاه به یک فهم مشترک از مشکلات جامعه دست پیدا نکردند. به همین دلیل نیز نتوانستند یک راهحل مشترک برای مشکلات کشور ارائه کنند. انتظاری که مردم در چارچوب قانون اساسی از جریانهای سیاسی دارند مشروع و بحق است. این در حالی است که دولتها در ایران همواره شعارهای مورد پسند مردم میدهد اما همواره دست دولت در جیب مردم قرار دارد. امروز کشور در معرض تحریمهای بینالمللی قرار گرفته و سیاست خارجی جمهوری اسلامی در راستای منافع ابرقدرتهای جهانی قرار ندارد. با این وجود برخی سوءمدیریتها در داخل کشور مشهود است. بهعنوان مثال در حالی که شش سال از دولت آقای روحانی میگذرد اما هنوز این دولت دارای یک تیم اقتصادی منسجم نیست. واقعیت این است که دولت آقای روحانی گرفتار روزمرگی شده است. دولت آقای روحانی با شعار تدبیر و امید روی کار آمد اما به مرور زمان دچار واپس زدگی، محافظهکاری، تشتت درنظر و عمل و عوامزدگی شده است. یکی از دلایل اصلی این رویکرد نیز وابستگی به نفت و بودجههایی است که بوی نفت میدهد. بودجه دولت متکی به نفت است و در شرایطی که فروش نفت ایران با تحریم مواجه شده است مشکلات دولت افزایش پیدا کرده است. در نتیجه اگر دولت میخواهد مشکلات مردم را حل کند در مرحله نخست باید وابستگی کشور به نفت را کاهش بدهد و در مرحله دوم در راستای مطالبات مردم حرکت کند به شکلی که مردم احساس کنند در زندگی آنها تغییرات مثبتی به وجود آمده است.
سایر اخبار این روزنامه
فضاي مجازي راه جهنم يابهشت؟
مرگ كودكان ارمغان تحريم!
جنجال توئیتری مطهری و کدخدایی
شما مردم را رعيت ميدانيد نه برخوردار از حقوق
سفر در وضعیت قرمز!
ژاپن و گام بلند همکاری با ایران
نهاصلاحات، خون میخواهد و نه نظام، حجامت!
تاثیر استیضاح ترامپ بر سیاست آمریکا
كارگران خاموش هفت تپه در انتظار دفاع
نمايندگان نباید در كارهای اجرايی دخالت
بازگشت به کوپن تریاک؟
نارضایتی از افزایش چراغ خاموش بهای برق
جیب کوتاه مردم در بلندترین شب سال