تریدینگ فایندر

ولی افتاد مشکل‌ها...

مجید اسدی ‪-‬ معاون اول محترم ریاست جمهوری، در دومین همایش ایثار اجتماعی گفته‌اند که:«هیچ گاه تصور نمی‌کردیم که کشوری مانند هند، که در استقلال و مبارزه با استعمار شهره است، از آمریکا تبعیت و از خرید نفت ایران امتناع کند.» (دنیای اقتصاد-2۸/۹/9۸)
از آنجایی که گوینده سخن، چنان که می‌دانیم معاون اول ریاست جمهوری است و یکی از شخصیت‌های تراز اول سیاسی کشور، و باز با توجه به صداقتی که در این کلام است، وظیفه خود دانستیم در این خصوص مطالبی را ارزانی داریم، و به حسب وظیفه تاریخی و میهنی، در این برهه حساس نکاتی را یادآورشویم. اگر چه این کلام با این نصیحت در بدو امر، چون هیکل غولی در ذهن ظاهر می‌شود که:«گوش اگر گوش تو...» ولی با این همه، به گفته نیمای بزرگ در ، حرف خود را بگیریم دنبال. و حرف خود را می‌زنیم.
باری، آنچه که باعث تاسف تا حدی تاثر، در این گفته است، این‌که هیچ یک از واژه‌های استقلال، استعمار و تبعیت در معنی دقیق خود به‌کار نرفته‌اند و اگر قرار بر این باشد که واژه‌هایی چنین که گاه به، به معنی فلسفی کلمه نزدیک می‌شوند، از زبان مسئول‌ تراز اولی چون معاون اول محترم ریاست جمهوری، به دقت به کار نروند، پس از زبان چه کسی یا کسانی باید در جایگاه درست خود قرار گیرند؟ از آنجایی که در ذهنیت عام ایرانی استقلال به مفهوم بی‌نیازی کامل از دیگری است و به تبع آن باز در همین ذهنیت، ایستادگی بر مواضع و حمایت از دیگری با منشا فتوت ایرانی در بسیاری از میدان‌ها، حتی تا قانون کار ما، خود را نشان می‌دهد، باعث تولید چنین زیان و است که در جهان سیاست هیچ‌گونه واقعیتی ندارد تا حقیقتی را بتوان برای آن متصور شد. امروز به درستی می‌دانیم که هیچ کشوری بر اساس آنچه که آن را ذهنیت عام ایرانی می‌نامیم، به هیچ وجه مستقل یعنی بر اساس این ذهنیت، بی‌نیاز از دیگری نیست و اصولا در طول تاریخ تشکیل جوامع، همیشه نیاز یکی از اصول فلسفه وجودی جوامع و بین آنها بوده است و امروزه با توجه به شتاب دیوانه‌وار زمان، ماهیت‌ها هر چند پیچیده‌تر اما بیشتر خود را می‌نمایانند؛ برای نمونه کافی است بزرگترین اقتصاد دنیای کنونی، یعنی اقتصاد آمریکا را در نظر آوریم که اگر در طول شش ماه این اقتصاد به هر دلیلی بازار مصرف نداشته باشد، یا کشورها از خرید محصولات این اقتصاد امتناع کنند، جغرافیای این اقتصاد تبدیل به خواهد شد. پس مشکل در این نیست که هند مستقل نیست یا از آمریکا تبعیت می‌کند، بلکه ما باید اصلاح ذهنیت کنیم تا بتوانیم در برابر موانع و مواقع تصمیم درست تولید کرده و آن را اجرا کنیم. ما هنوز بر اساس این ذهنیت از پیش گفته، یک جهان و یک واقعیت بیشتر نداریم و تنها یک حقیقت را به شکل و شیوه‌ای مکانیکی دنبال می‌کنیم، به دیگر سخن، هنوز نتوانستیم دنیای فلسفه، عرفان، اسطوره...و سیاست را جدا کنیم، هنوز این را نمی‌دانیم که ما بسیاری از را به دلیل عدم شناخت آنها که همه وارداتی هستند، نه تنها چون نیاکان‌مان که این تمدن عظیم را آفریده‌اند، در فرهنگ خود نکرده‌ایم، بلکه رونویسی کرده وجهان انسان ایرانی را از این طریق مخدوش کرده‌ایم. زیرا نه از داشته‌های خود و نه به دنبال آن از نیاز‌های خود، باخبر نیستیم. و شناخت این مهم که از نان شب برای هر زمان ما واجب‌تر است، تنها با خواندن تاریخ آن هم در سطح تحلیلی میسور است و سوگمندانه چنان که می‌دانیم امروزه ما در سطح روایی هم در این خواندن دچار مشکل هستیم تا چه رسد در سطح تحلیلی و برای همین است که نمی‌توانیم تولید تاریخ کنیم که این نقص بزرگ در حد عدمی در زبان ما خود را می‌نمایاند که امروزه در فشار همه‌جانبه با همه تهی‌دستی آن است. ولی همه این مصایب و موانع باعث بر این نمی‌شود که تلاشی برای جست‌وجوی راهی به دهی نشود. حتی اگر تاریخ خود را ورقی زده باشیم می‌توانیم بعضی از مشکلات را به مسئله تبدیل کنیم تا راه‌حلی یافت شود؛ برای نمونه ما اگر ‌اندرز صد صفحه‌ای اردشیر بابکان را بخوانیم که در حدود هجده سده پیش نوشته شده است، می‌توانیم ماهیت پیچیده سیاست را تا حدود زیادی با دید بیاوریم تا چه رسد امروز. اگر حتی به‌صورت سطحی به تاریخ خود نگاهی می‌کردیم، می‌فهمیدیم که بیرون راندن رومیان از یمن صرفا به اجابت درخواست سیف‌بن ذی‌یزن و دخالت فتوت ایرانی در این امر نبوده است، بلکه راه را بردور زدن ایران توسط رومیان برای خرید بلاواسطه ابریشم بستیم، و بسیار نمونه‌های دیگر از جمله جنگ دو سده‌ای صلیبی در همین مسیر قابل بررسی است و شعارهای مقدس در همه این جنگ‌ها توسط غربیان، به واقع همان عریضه میرزا رضای کرمانی بود که شش لولی در زیر آن تعبیه بود و البته غرض همان شش لول بود و نه عریضه. در سرزمینی که سده‌ها، در نبود ‌اندیشه، فلسفه...در حد بلامنازع در مقابل سموم< مفهومات> شرق و غرب قرار دارد، شنیدن حرف‌هایی از این دست که دور از است، نه تنها باعث تعجب نیست بلکه انتظار تولید< سخن> در این وضع، باعث شگفتی است. باری بر اساس ماهیت سیاست و اساس آن نباید از رفتار کشورها، که برای کسب منافع خود گاهی قیقاج می‌زنند، تعجب کرد بلکه باید بدانیم که در این میدان، بر اسبی ترکمن نشسته‌ایم، و آن سوارکاری که بر زین چنین اسبی می‌نشیند باید بر این مواقع اشراف کامل داشته باشد که اگر غیر از این باشد نقص در کار سوارکار است و نه بر اسب؛ زیرا سیاست همان اسب ترکمنی است و سوارکار باید مواظب برگشت ناگهانی اسب درنهایت سرعت باشد تا واژگون نشود بر این بنیاد، حصول منافع ملی بستگی تام و تمام به اشراف به مواقعی دارد که این سوارکار باید از پیش آن را دیده باشد و اگر این پرسش متعارف پیش آید که تکلیف اخلاق در این میان کدام است؟ باید بگوییم که حوزه اخلاق با حوزه سیاست جداست، اما شاید بشود با تعریف منافع ملی بر اساس فرهنگ ایرانی، اخلاق را هم در آن گنجاند و البته با قید و به مصداق این سخن که: با دیگران صادق باش اما هرگز مرتکب این ورطه هولناک اشتباه نشو، که دیگران نیز با تو صادق‌اند!! تا نمونه سری کوچک و کلاه گشاد نشویم. بر این اساس در جهان سیاست، باید بررسی دقیق از برآیند نیرو‌ها و امکانات کرد، و مولفه‌های حصول منافع ملی خود و مسیر آن را برای خود و دیگران به دید آورد، همراهی‌های این منافع طرف‌ها و تصادمات آنها را احصا کرد، تا بشود تصمیمی در حد قریب به یقین گرفت که اگر چه این قریب به یقین قاتل یقین باشد در مسیر ناچاری حرجی نیست هر چند زیانبار است. هنوز در خاطرم هست که بعد از توافق برجام، پرسشی جهت‌دار در سطح کشور پراکنده شده بود که: آیا امریکا قابل اعتماد است؟ که اگر این پرسش جهت خرج اهداف آنچه که پوپولیستی می‌نامیم هم طرح شده بود، نتیجه‌ای نداشت، زیرا چنان که پیش‌تر توضیح داده‌ایم، این مفهوم غربی در این جغرافیا معنی ندارد؛ زیرا مردم ما بر خلاف مردم جغرافیای سایر، موانع، مشکلات و فراوانی‌های زیادی را از سر گذرانده‌اند و بی‌اعتنای حکومت‌ها در سده‌های متوالی فرهنگ ما را از توسل به متون سنگین ما چون شاهنامه و مثنوی و دیوان حافظ گرفته تا تعزیه و قهوه‌خانه حفظ کردند و اگر این پرسش، از ذهنیت عام از پیش گفته که بیشتر نزد کتاب‌خوانده‌های ما رواج داشته و دارد، ریشه بر گرفته باشد، باید به حال خود گریست. زیرا اعتماد واژه‌ای به غایت مزخرف به مفهوم ریشه‌ای کلمه به‌ویژه در جهان سیاست است، اگر از امریکا بگذریم آیا امارات یا حبشه و اصولا هر کشور دیگری قابل اعتماد است؟ اعتماد چیست و به چه چیزی باید اعتماد کرد؟...در همین مسیر گم‌گشتگی، هنوز به یاد دارم که چند سال پیش از این، یکی از نمایندگان محترم مجلس برای برون‌رفت از مشکلاتی، پیشنهاد لویی جرگه داده بود!! ایشان هم اگر نگاهی به تاریخ خود می‌کرد، می‌توانست متوجه این موضوع شود که ما در حدود دوهزارسال پیش از این در زمان اشکانیان دارای انجمن یا همان مجلس هر چند در سطح اشراف، بودیم که بسیاری از شاهان را این مجلس برکنار کرد، حال به چه می‌رسیم که به لویی‌جرگه برگردیم که از نظامی قبیله‌ای می‌گوید!! اگرچه این نماینده شاید با حسن‌نیت این مطلب را بر زبان آورد، اما آیا ایشان می‌دانست در صورت مراجعه به این روش، ما ضمن دریافت وام از دیگری با توجه به این نکته، که هیچ بدهکاری نزد بستانکاری قهرمان نیست، چه خساراتی را بر تاریخ خود تحمیل می‌کردیم؟ در ثانی در صورت دچاری به این شیوه بعد از سده‌ای قانون‌گزاری به قعر کدام تاریخ پرتاب می‌شدیم؟.....
تریدینگ فایندر