اصلاحات بر مدار دو مثلث! محمد یوسفی‏آرامش، فعال اجتماعی

«چگونه در ایران اصلاحات سیاسی و فرهنگی پدید آوریم؟»؛ این سوالی است که این روزها، زیاد در محافل سیاسی و فرهنگی می‌شنویم. ایجاد اصلاحات سیاسی و فرهنگی از جمله دغدغه‌های مهم و کلیدی مردم، دانشگاهیان، کنشگران اجتماعی و روشنفکران است. به‏راستی چطور می‌توانیم به پاسخ این سوال برسیم؟ مسلماً بیان راه‌های ایجاد تغییر در یک جامعه تنها در یک یادداشت نمی‌گنجد و در این یادداشت تنها از نگاه روان‏شناختی به مسئله اصلاحات و تغییر ایران نگاه می‌کنیم. در نگارش این یادداشت هیچ‏گونه قصد و جهت‌گیری سیاسی وجود ندارد و مثال‌ها تنها برای تفهیم راحت‌تر مطرح می‌شوند.
در علم روان‏شناسی، نظریه‌ای به نام «مثلث کارپمن» وجود دارد که بسیار کاربردی است. کمی در خواندن این متن صبور باشید، چرا که نتیجه‌گیری اصلی آن در پایان رقم می‌خورد.
استفان کارپمن، نظریه‌ای دارد که طی آن ‏یک بازی ذهنی و روانی را مطرح می‌کند که بسیاری از انسان‌های دنیا به آن دچارند. کارپمن مثلثی را ترسیم می‌کند که در هر ضلع آن یک نقش وجود دارد؛ یک ضلع به نام «آزارگر»، ضلعی به نام «قربانی» و ضلع دیگر با عنوان «ناجی». کارپمن مطرح می‌کند که بسیاری از ما آدم‌ها در طول زندگی روزانه گرفتار این بازی و مثلث می‌شویم؛ چرا که این مثلث به ما کمک می‌کند تا انرژی‌های روانی روزانه خودمان را تخلیه کنیم و بار مشکلات را بر گردن دیگری بیندازیم.
برای درک راحت‌تر مثلث کارپمن، مثالی را بررسی می‌کنیم. فرض کنید مردی (‏آزارگر) با همسرش (قربانی) شدیدا درگیر می‌شود و او را سرزنش می‌کند. زن برای پوشاندن ناراحتی‏اش به دوستش (ناجی) پناه می‌برد. دوستش نصیحت‌هایی به او می‌کند؛ اما وضع بعد از اجرای نصیحت‌های دوستش بدتر می‌شود و زن دوباره با عصبانیت زیاد نزد دوستش (این بار دوست از ناجی تبدیل به قربانی می‌شود) بر‏می‌گردد و سر او داد می‌کشد (زن از قربانی تبدیل به آزارگر می‌شود). این چرخه در قسمت‌های مختلف هر روز تغییر می‌کند و اتفاق می‌افتد. به خصوص در رفتار ما با دولت!‏ چگونه؟ بگذارید چند مثال از همین چرخه و ارتباط آن بین سیاست و مردم را بررسی کنیم.


تاکید می‌شود که مثال‌های بعدی بدون خط‏و‏مشی سیاسی است، تنها برای درک راحت‌تر از تصمیمات احساسی مردم ایران، این مثال را بررسی می‌کنیم. حسن روحانی (ناجی) می‌آید تا زخم‌های مردم (قربانی) را ترمیم کرده و آن‌ها را از سیاست‌های محمود احمدی‌نژاد (آزارگر) رهایی بخشد. مردم خوشحال می‌شوند و به حسن روحانی رای می‌دهند. این در حالی است که روزی محمود احمدی‌نژاد (در نقش ناجی) آمد تا مردم (قربانی) را از دست سیاست‌های قبلی خاتمی (آزارگر) نجات دهد. می‌شود گفت بر این اساس، روسای‌جمهور ایران روزی ناجی بوده‌اند و در انتخابات بعدی توسط مردم (که در اینجا تبدیل به جلاد) می‌شوند، حذف شده تا ناجی جدید آن‌ها را نجات دهد؛ اما سرانجام مردم همیشه ناراضی هستند.
قربانی کسی است که همیشه خودش را شکست‏خورده و بدبخت می‌داند، حتی اگر دلیلی برای این کار وجود نداشته باشد. قربانی برای پوشاندن و معنابخشی به زخم‌هایش به دنبال ناجی می‌گردد. ناجی کسی است که دوست دارد مشکلات قربانی را حل کند، حتی اگر توانایی و مهارت لازم انجام دادن آن را نداشته باشد و به ظاهر شعار بدهد. در آخر زجر‏دهنده کسی است که از کمک خود پشیمان شده است و حالا برای انتقام‌جویی به دنبال زجر دادن طرف مقابل است. زجردهنده ممکن است‏ قربانی باشد که می‌خواهد بازی را مجددا در دست بگیرد.
چرخه کارپمن، چرخه معیوبی است که نتیجه‌ای جز شکست برای ملت‌ها ندارد. بلوک غرب از آن برای جنگ سرد علیه روسیه استفاده کرده است؛ اما چرا ‏تا این‏قدر قربانی بودن را دوست داریم؟ چرا که قربانی هیچ مسئولیتی را نمی‌پذیرد. حسن روحانی (در نقش قربانی) می‌گوید از روز اعلام قیمت‌گذاری بنزین آگاه نبوده! چرا؟ چون این جمله مسئولیت را از او دور می‌کند. آذری‏جهرمی می‌گوید قطع اینترنت از عهده او خارج است و او نمی‌تواند هیچ تاثیری بگذارد. چرا؟ چون این جمله همه تقصیر را به گردن دیگران می‌اندازد. مثلث کارپمن یک بازی معیوب است که برای رهایی از وضعیت فعلی ایران باید از آن خارج شویم. بسیاری از ما ناراحتیم که دولت برای ما هیچ کاری نکرده است، پس این حق را داریم که احساس بدبختی بکنیم (هر‏چند که وظیفه دولت و حکومت است که برای مردمش کاری بکند)؛ اما منظور دقیق آن است که به دنبال و در انتظار ناجی نباشیم. یک ملت سالم، خودش، خود را نجات می‌دهد و منتظر قهرمان نمی‌ماند. همان‏طور که مردم خودجوش برای اعلام اعتراض خودشان به خیابان‌ها آمدند، این مردم می‌توانند خودجوش برای زندگی خودشان تلاش کنند. این اصل اول و مهم برای عبور از بحران فرهنگی و سیاسی ایران است. باور خودمان و در انتظار دیگری نماندن. تغییر و اصلاحات در هر ملت بزرگی در ابتدا از تغییر باورهای مردم آن شکل گرفته است. تغییرات بزرگ یک جامعه، از تغییرات فردی آغاز می‌شود. یک ملت پیشرفته در نقش قربانی عمل نمی‌کند. نمی‌توانیم هر بار برای فرار از وضعیت نامناسب، به یک ناجی رای بدهیم و وقتی دیدیم که او نتوانست جملات رویایی خود را عملی کند، برای انتقام در نقش جلاد و آزارگر عمل کنیم و به ناجی بعدی رای بدهیم و یا اصلا رای ندادن را انتخاب کنیم. چرا که هر بار وارد وضعیتی بدتر از قبل می‌شویم و تا همیشه در چرخه معیوب کارپمن گرفتار می‌مانیم. این وضعیتی ایستاست که هیچ پیشرفتی را برای یک کشور پدید نمی‌آورد.
نقطه مقابل مثلث کارپمن، مثلث TED است. مثلث تد به جای سه ضلع مثلث کارپمن، صفات «خلاق»، «راهنما» و «چالشگر» را جایگزین می‌کند. سوال این است که به عنوان چالشگر با انتقادات سازنده و بدون خشونت چگونه از نقش قربانی رها شویم؟ صفت خلاقیت به ما کمک می‌کند تا با طرح سوالات اساسی به جای قربانی بودن و گرفتاری در مکالمات درونی منفی، بتوانیم مسائل و چالش‌هایمان را حل کنیم‏ و فرد راهنما، به جای ناجی بدون تخصص بودن، کمک می‌کند تا موقعیت را بهتر درک کنیم و بشناسیم. این یادداشت نگاهی از منظر روان‏شناختی به ساختار فعلی جامعه کشورمان بود، امیدوارم که بتواند موثر واقع شود و به ما کمک کند تا اولین قدم‌های تغییر و اصلاحات فردی را برای داشتن جامعه‌ای متفاوت تجربه کنیم.
سایر اخبار این روزنامه
پیام رزمایش مشترک دریایی ایران، چین و روسیه نمی‌توان ایران را منزوی کرد علیرضا صدقی «گفت‌وگو» راه برون‌رفت از «کمای اجتماعی» همایش انتخاباتی تندروها کلید خورد سهم‌خواهی جدید پایداری‌ها وزیر گردشگری از احتمال اختصاص سهمیه نوروزی بنزین خبر داد نوروزگردی با بنزین سهمیه‌ای! روسیه در دو دهه حکمرانی ولادیمیر پوتین چه مسیری را پیموده است؟ تزار پسا کمونیسم «ابتکار» از میزان تاثیر وام‌های بانکی در خرید خانه گزارش می‌دهد جا‏ماندن تسهیلات بانکی از رشد قیمت مسکن رسانه‌ها چگونه باید در مورد سوژه‌های تکرارشونده مطالبه‌گری کنند که گرفتار عادت نشوند؟ مهدی تاج 5 ماه مانده به انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال از سمت خود استعفا کرد فدراسیون بدون «تاج» رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور مطرح کرد سیاسی شدن امر مبارزه با فساد معاون استاندار خبر داد 3593 داوطلب انتخابات مجلس در استان تهران تایید صلاحیت شدند اصلاحات بر مدار دو مثلث! محمد یوسفی‏آرامش، فعال اجتماعی