میراث حاج قاسم

مهدی شفیعی  
مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی «ایران»
یکجانبه‌گرایی امریکایی بامداد جمعه عریان‌تر از همیشه خود را نشان داد و آنها که مدعی مبارزه با تروریسم بودند، ملاحظه کاری و صحنه‌آرایی‌های همیشگی را نیز کنار زدند و خود واقعی‌شان را نشان دادند؛ ترور دولتی. حالا دولتمردان کاخ سفید دیگر ابایی ندارند که بگویند دستور حمله به سردار رشید ایران حاج قاسم سلیمانی را شخص دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا صادر کرده است. حساب‌کشی از قاتلان سردار سلیمانی و همراهانش حتماً در وقت خود و با صلاحدیدهای ملی انجام خواهد شد اما حالا این ماییم و میراثی به جای مانده از فرمانده. فرمانده‌‌ای که شهادتش نه تنها سراسر ایران زمین که کل منطقه ما را در سوگ نشانده و چه بسا برای بسیاری که آشنایی چندانی با آن شهید همام نداشتند، سؤالی در ذهن ایجاد شود که سلیمانی که بود و چه کرد که این گونه محبوب شده است. مختصات فکری، سیاسی، نظامی و البته سلوک رفتاری او چیست که یک ملت فارغ از هرگونه گرایش سیاسی در فراقش غمگین شده‌اند. فضای مجازی و حقیقی از صبح جمعه پر شده بود از ابراز ارادت و تسلیت سیاسیون اعم از اصلاح‌طلب، اصولگرا، اعتدالی و میانه‌رو و چهره‌های ورزشی و هنری و مردم عادی.
سپهبد شهید سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه یا همان حاج قاسم مشهور که یک عمر دغدغه‌‌اش سربازی و دفاع از خاک و منافع ایران اسلامی و مقابله با افراطیگری تکفیری بود، حالا با شهادتش هم گویی در میدان دیگری عرض اندام می‌کند. فرمانده حالا عامل تقویت وحدت شده و نهیب می‌زند که بدخواهان ایران مرزبندی‌های مرسوم و موجود در بین جناح‌های سیاسی را ندارند. آنها همزمان که دم از دوستی با ملت ایران می‌زنند و با هدف جدایی انداختن بین ملت و حکومت عملیات روانی ناکارآمدی را برجسته می‌سازند، دایره تحریم‌های ظالمانه را تا جایی پهن و پهن‌تر می‌کنند که تأمین دارو برای بیماران هم سخت و سخت‌تر می‌شود. گویی از این جنگ اقتصادی هم طرفی نبسته‌‌اند که متوسل به ترور یکی از محبوب‌ترین چهره‌های ایران می‌شوند. وحدت البته دغدغه همیشگی فرمانده بود. او همان زمان که در صف مقدم جبهه مقاومت علیه تروریست‌ها در حال رزم بود، برخلاف برخی چهره‌ها و سیاسیونی که نگاهشان تنها منافع جناحی بود، توصیه‌‌اش جذب و جلب در داخل بود. تیرماه ۹۷ کلیپی از سخنانش پخش شد که بیراه نیست آن را سرلوحه و الگوی هم‌افزایی و همکاری ملی دانست. آنجا که به حزب اللهی‌ها سفارش می‌کند نگاه‌های طرد گونه را کنار بگذارند و دایره ارتباط خود را تنها به دوستان و طرفداران خود محدود نکنند. فرمانده سپاه قدس از تقسیم بندی‌ها و قطبی‌سازی‌ها انتقاد می‌کند که معنا ندارد مدام بگوییم این اصلاح‌طلب است آن اصولگرا است، با این شیوه چه چیزی را می‌خواهید حفظ کنید. او تصریح دارد که خودش اصلاً قبول ندارد این تقسیم‌بندی‌ها و این طردها و اینکه حزب‌اللهی‌ها فقط با افراد مذهبی در ارتباط باشند: «همان دختر کم حجاب دختر من و شماست، نه دختر خاص من و شما اما دختر جامعه ما که هست. قطعاً رابطه حزب اللهی با حزب‌اللهی معنا ندارد رابطه حزب‌اللهی با کسی که دینش ضعیف است موضوعیت دارد… جامعه ما خانواده ماست اینها بچه‌های ما هستند… باید برویم داخل جامعه و آنها را جذب کنیم.»


فرمانده حالا در میان ما نیست اما راهش پیش روی ماست و دغدغه‌هایش می‌تواند عاملی باشد برای همبستگی بیشتر ما و پرهیز از قطبی کردن‌ها و تقسیم بندی‌هایی که نتیجه‌‌اش طرد و حذف خواهد بود. بخصوص که در این وانفسای تحریم و ترور و جنگ اقتصادی بیش از هر زمانی نیازمند هم‌افزایی ملی هستیم. بدون تردید غفلت از این سلوک رفتاری و دغدغه‌های ناب و خدای ناکرده تقلیل دادن جایگاه سردار شهید به منازعات سیاسی مرسوم بزرگترین خطای تحلیلی خواهد بود. حاج قاسم رسالت ملی و دینی خود در مسیر مقابله با افراط‌گری تکفیری و زیاده خواهی‌های امریکا در منطقه را به‌خوبی انجام داده و نامش همیشه در تاریخ ایران و مقاومت ماندگار خواهد بود. امید می‌رود گروه‌های سیاسی هم عظمت کار او و دغدغه‌های ملی و دینی‌‌اش را پاس بدارند و در مسیر تحقق وحدت داخلی گام‌های استواری بردارند.