سالاد سیاست با سس چرخش برای ماندن

پيش‌تر بارها و بارها از مديراني که نيم نگاهي به انتخابات‌هاي آينده دارند، گفته بوديم، امروز اما آن پيش‌بيني‌ها کم‌کم به منصه‌ظهور مي‌رسد و شنيده‌ها حاکي است برخي مديران که تا ديروز براي مناصب و پست‌هاي اداري خود را به هر آب و آتشي مي‌زدند تا بگويند ما اصلاح‌طلبيم، اما‌اين روزها‌ با پايداري‌ها جلسات شبانه مي‌گذارند و اين تاسف‌بارترين اقدام از سوي کساني که براي ماندن در قدرت حاضر به پذيرش هر خواري و خفتي هستند، به‌راستي‌اين صندلي مگر چقدر باارزش است که براي تثبيت آن، انديشه و عقايد خويش را به ويترين معامله برايش بگذاريد. نگارنده براين باوراست که‌ بايد اين دست افراد به جامعه معرفي شوند تا به‌عنوان نخودي‌هايي که مي‌خواهند فقط در قدرت بمانند مردم چهره واقعي شان را بشناسند. کاش مي‌شد‌ و امکانش فراهم بود که ويدئو برخي از همين آقايان که‌امروز دست راست پايداري‌ها شده‌اند را نشان داد که چگونه رگ گردنشان را متورم مي‌کنند و مي‌گويند که ما براي اصلاحات پدرمان درآمده ‌است، حقمان است و بايد مسئوليت بگيريم و با ادبيات نخ‌نما و پوسيده «هزينه‌داده‌ايم» خودشان را قالب کرده‌اند و امروز که خرشان از پل گذشت، پل‌هاي پشت سرشان را خراب مي‌کنند و نمي‌دانند ديگر راه بازگشتي برايشان نيست. دولت تا دو سال آينده استقرار دارد و تجربه اثبات کرده ‌است که نماينده طيف مخالف دولت هيچ‌گاه نتواسته است، موفقيت کسب کند و اين را برخي مديران خوب است به‌ياد داشته باشند که نماينده مخالف جناح سياسي دولت مستقر، ارمغاني برايشان به همراه نمي‌آورد غير از آنکه از اينجا رانده و از آنجا مانده جمله‌اي است که بر کارنامه سياسي اين آقايان حک مي‌شود تا براي هميشه تاريخ «مهره سوخته» بر پشياني آنان حک شود. دوستي مي‌گفت چه خوب است مردم مستندات شان را در مورد اين افراد براي رسانه‌ها بفرستند و رسانه‌هاي شجاع نيزآن را به تصوير بکشانند تا جامعه ببيند مديرانشان چه کساني هستندو براي ماندن چگونه در منجلاب سياست دست و پا مي‌زنند. با نگاهي به وضعيت برخي مديران به‌راحتي قابل لمس است که چرخش‌هاي معنادارشان تا چه اندازه زياد و قابل درک است، به‌عنوان مثال آقايي که تا ديروز پيشاني‌اش جاي کبودي مهر را نشان مي‌داد با روي کار آمدن دولت اصلاح‌طلب با يک جراحي مختصر زيبايي، هم آنرا برداشته است و هم پزشک متخصصش با تزريق ژل بوتاکس، چين و چروک‌هاي صورتش را برايش محو کرده‌است. همين آقايان آفت جامعه و مانع بزرگ توسعه سياسي هستند، کساني که راه و روش و مسلک مشخصي ندارند و تنها راهبرد و استراتژي شان فقط ماندن در قدرت است و اين شايد از عوامل اصلي بازدارندگي جامعه ايراني از توسعه باشد.