روزنامه شهروند
1398/11/07
هدفمند کردن احسان برای تغییر جهان
[حسام خراسانی] خبری از صدای پرانرژی پدر نیست؛ بغض امانش نمیدهد؛ بیمحابا میزند زیر گریه؛ حرفهایش ناتمام میماند؛ ناتمام میماند و نمیتواند از فرزند بگوید؛ از روحیه بانشاط و سیمای خندان پگاه بیستویکساله؛ روحیهای که در همان دیدار اول، آدمها را شیفته خود میکرد. اسم پگاه که به میان میآید، حرفهایش کوتاه و بریده بریده میشود و ناتمام میماند. گریه امانش نمیدهد تا از دوران دانشجویی و همدانشگاهیهایش بگوید؛ از فعالیتهای اجتماعی که از پدر آموخته بود. حق دارد که درگذشت فرزندش را نپذیرد. پس از شنیدن خبر سقوط میشد فهمید که این سانحه و این رفتن اندوهی تمامنشدنی است برای دوستان و بزرگان؛ اگر چه هجدهم دی ماه، آن روز نحس، داستان پرواز شماره ۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اوکراین پایان یافت، اما داستان ۱۷۶ سرنشین آن ادامه دارد. این خبر دو هفته بعد منتشر شد: «خانواده پگاه صفرپور که در حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی فرزندشان را از دست دادهاند، هزینه احسانهای دخترشان را به سیلزدگان جنوب کشور اهدا کردند.» این یعنی یک احسان هدفمند. یک شیوه از احسان که خانواده صفرپور آن را خوب بلد است. این خانواده خیّر پیش از این در تمام برنامههای عامالمنفعه، خیرخواهانه و حوادث همواره در کنار جمعیت هلال احمر بودهاند. سطرهای پیش رو، گفتوگوی «شهروند» با «غلامحسن صفرپور»، پدر پگاه صفرپور جانباخته سانحه هواپیمایی است. آقای صفرپور در این گفتوگو روایت کوتاهی داشته است از 12 سال زندگی فرزندش. آنچه در ادامه میآید شرحی از این گفتوگوست. در خبرها مطرح شد که هزینه احسانهای دخترتان را به سیلزدگان جنوب کشور اهدا کردهاید، در مورد این احسان بیشتر صحبت کنیم؟بله، ما تصمیم گرفتیم هزینه احسانهای فرزندمان را برای کمک به مردم سیلزده جنوب کشور به جمعیت هلال احمر اهدا کنیم. به نظرمان آمد یک وعده غذا که ما قرار است تأمین و احسان کنیم، چه بهتر که در اختیار فردی قرار گیرد که در حال حاضر به آن نیازمندتر است، شاید یک مراسم کمتر در ازای کمک به منطقهای بحرانزاده معاوضه خوبی باشد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم با توجه به شرایط بحرانی پیشآمده احسان را برای دوستان و هموطنان سیستانوبلوچستانی ارسال کنیم. به نگاه من ما نباید نسبت به چنین حوادثی بیتفاوت باشیم، نسبت به افرادی که امروز دچار یک حادثه طبیعی شدهاند.
نحوه ارسالتان از چه طریقی بود؟
به جمعیت هلال احمر رجوع کردیم. به نظرم آمد این مجموعه با توجه به وظایف و اهداف مشخصی که دنبال میکند میتواند در این حیطه نیز عملکرد مثبتی داشته باشد.
چرا چنین شیوهای را برای احسان انتخاب کردید؟
به اعتقاد من اگر بتوانیم و جرأت کنیم که در برخی از آداب تغییر ایجاد کنیم، میتوانیم جهان بهتری داشته باشیم. کافی است هزینهها و احسانمان را هدفمند کنیم؛ البته این موضوع نیازمند فرهنگسازی و بسترسازی رسانهای است به همین دلیل من تصمیم گرفتهام احسان اثربخشتری در فقدان دخترم داشته باشم.
در مورد رقم و میزان احسانی که داشتهاید هم صحبت میکنید؟
بگذارید در مورد ارقام صحبت نکنیم. به نظر من فلسفه احسان مهمتر از ذکر میزان و رقم احسان است. ما سعی کردهایم به حد وسع و به میزان داشتهمان احسانی کنیم؛ میزان هزینه برابر با یک مراسم ختم با حضور 500 نفر است. مد نظر ما این بود که احسان هدفمندتر و تأثیرگذارتری را دنبال کنیم به نحوی که در نتیجه آن کمکی به هموطنان آسیبدیده خود داشته باشیم. البته کمکهای غیرنقدیای نیز با مشارکت دوستان و آشنایان تهیه و ارسال شد.
با جمعیت هلال احمر از گذشته هم همکاری داشتهاید؟
بله، چند سال است که با این سازمان مردمنهاد همکاری داوطلبانه دارم. نحوه آغاز همکاری من با جمعیت هلال احمر به واسطه دوستیای بود که با برخی از مسئولان جمعیت هلال احمر استان اردبیل داشتم و در ادامه اهداف و اصول این مجموعه من را راغب به ادامه همکاری و فعالیت کرد.
پگاه هم عضو داوطلب جمعیت هلال احمر بود؟
بله، همیشه سعی میکرد در برنامه عامالمنفعه و نوعدوستانه حضور داشته باشد. البته مشارکت پگاه در جمعیت هلال احمر هم به واسطه من بود. نگاه و باور پگاه به کار عامالمنفعه نگاهی هدفمند بود؛ مثلا ما هر سال در ماه مبارک رمضان یک افطاری تدارک میبینیم. پگاه در ماه رمضان سال گذشته رو به من کرد گفت: «بابا امسال بیا به جای برگزاری مجلس، هزینه افطاری را در فعالیت عامالمنفعه و خیرخواهانه خرج کنیم؛ هدفمندتر احسان کنیم تا مستمندان حقیقیتر از این کار خیر بهرهمند شوند.» من هم پیشنهاد دخترم را پذیرفتم.
رشته تحصیلی دخترتان چه بود؟
در تهران چهار ترم پزشکی خواند؛ اما بعد از چند ماه تحصیل از کانادا بورسیه تحصیلی دریافت کرد. تحصیل و اخذ مدرک در رشته پزشکی در برخی کشورهای دنیا در دو مرحله اخذ میشود؛ به همین دلیل در مرحله اول در رشته علوم پزشکی پایه دانشجو شد.
کدام دانشگاه؟
دانشگاه یورک کانادا.
وضعیت تحصیلیشان چطور بود؟
«او میتواند تأثیرگذار باشد.» این جمله توصیف معلمان و استادان پگاه از او بود. در تمام دوران تحصیل ابتدایی، متوسطه و دانشگاه هر معلم، مدیر، استادی که مرا میدید، میگفت: «پگاه آینده موفقی دارد، مراقبش باشید.» منظم و با پشتکار بود. در پیام دانشگاه یورک هم که چند روز پیش برایمان آمد، نوشته بودند، هر موسسهای به داشتن چنین دانشجویی افتخار میکند، مثل پگاه تکرارنشدنی است.
ساکن شهر تهران هستید؟
بله، سالهاست. پگاه هم متولد تهران بود. اگر چه اصالتا اردبیلی هستیم؛ البته به واسطه کارم در مسیر تهران-اردبیل در رفتوآمد هستم.
پگاه چند سال داشت؟
21سال؛ متولد بیستوهفتم دی ماه بود.
در مورد ویژگی اخلاقی پگاه صحبت کنیم؟
خجالتی بود؛ به همین دلیل بیشتر فعالیتهای عامالمنفعه و انساندوستانه را به همراه من انجام میداد. بیشتر زمان پگاه هم در مدرسه و دانشگاه سپری شد.
شغل خودتان؟
تولیدکننده مبلمان هستم.
انگیزه شما از حضور در جمعیت هلال احمر چیست؟
جمعیت هلال احمر یک سازمان مردمنهاد و بینالمللی است. همه افراد در نگاه نهضت بینالمللی صلیب سرخ و هلال احمر از موقعیت یکسانی برخوردارند و این نهضت دارای یک جهانشمولی است، یک اعتقاد فارغ از رنگ و نژاد و.... این برای ما مهم بود. هلال احمر هیچگونه جهتگیری نسبت به ملیت، نژاد، عقیده مذهبی، طبقه یا عقاید سیاسی ندارد. این سازمان مردمنهاد سعی دارد تا با توجه به نیاز افراد رنجشان را التیام بخشد. یک سازمان با اهداف انساندوستانه؛ هدفهایی مانند تلاش درجهت تسکین آلام بشری و کمک به امر سلامت جامعه و دفاع از ارزشهای انسانی و کوشش در جهت برقراری دوستی و تفاهم متقابل و صلح پایدار میان ملتها. صریح بگویم جمعیت هلالاحمر در زمان حادثه مرز نمیشناسند، نژاد و قومیت نمیشناسند. به همین دلیل در جمعیت هلال احمر مشارکت داوطلبانه داشتهایم. پگاه هم به این رویکرد اعتقاد و باور قلبی داشت.
چند سال است با جمعیت هلال احمر همکاری دارید؟
حدود 4 سال.
فرزند دیگری هم دارید؟
بله، دو دختر. پگاه دختر بزرگم بود. دو دختر دیگر دارم که در حال حاضر در مقطع هفتم و دهم در حال تحصیل هستند.
از نحوه هزینهکرد احسانی که داشتهاید، اطلاع دارید؟
بله، همکاران جمعیت هلال احمر روز گذشته در محل کار ما حضور یافتند و گزارشی از نحوه هزینهکرد ارایه کردند. «او میتواند تأثیرگذار باشد.» این جمله توصیف معلمان و استادان پگاه از او بود. در تمام دوران تحصیل ابتدایی، متوسطه و دانشگاه هر معلم، مدیر، استاد که مرا میدید میگفت: «پگاه آینده موفقی دارد، مراقبش باشید.»
صریح بگویم جمعیت هلال احمر در زمان حادثه مرز و نژاد و قومیت نمیشناسد؛ به همین دلیل در جمعیت هلالاحمر مشارکت داوطلبانه داشتهایم. پگاه هم به این رویکرد اعتقاد و باور قلبی داشت
سایر اخبار این روزنامه