طعم پرتقال‌های گلستان به جان بلوچستان نشست

[ملیحه محمودخواه] بوی پرتقال‌های رسیده در همه باغ پیچیده و پرتقال‌هایی که به ثمر نشسته‌ بودند، آماده چیدن شده بودند. انگار این‌بار نیز خود درختان شور کرده بودند که محصول‌شان به چه کسانی برسد. همراهی صاحب باغ با جمعیت هلال ‌احمر درختان باغ را نیز ترغیب می‌کرد که به دست صاحبان اصلی‌اش برسند؛ انگار شور درختان به نتیجه رسیده بود و تصمیم را به دل صاحب باغ برات کرده بودند که امسال میوه درختان باغ این داوطلب هلال‌ احمر باید راهی سیستان‌وبلوچستان بشود تا نشان دهد که یک داوطلب هلال ‌احمر همیشه و در هر حال به فکر کمک به مردم در هر جای ایران است. دکتر ناصر بهنام‌پور، عضو جمعیت هلال ‌احمر گلستان، محصول باغش را امسال به مردم سیل‌زده سیستان‌وبلوچستان اهدا کرد. او دو ‌سال پیش نیز همه محصول باغ پرتقالش را به مردم کرمانشاه اهدا کرده بود. کمک به دیگران از کودکی در نهادش جوانه زده بود؛ از همان زمان که می‌دید چطور دانش‌آموزان پیش‌آهنگ به فکر دیگران هستند و وقتی اتفاقی در مدرسه می‌افتد به دلیل آموزش‌های امدادی که گذرانده‌‌اند، تنها کسانی هستند که می‌توانند به ماجرا ورود کنند، تمام عزمش را جزم کرد تا روحش را مانند آنها بزرگ و متعالی کند. در اوج کودکی تمام رویایش این بود که به عضویت صلیب ‌سرخ دربیاید و بتواند در حوادث هر کمکی که از دستش برمی‌آید، انجام دهد. وقتی وارد دانشگاه شد، راهش را پیدا کرد؛ کانون دانشجویی  هلال ‌احمر دانشگاه علوم پزشکی گرگان جایی بود که او می‌توانست آرزوهای کودکی‌اش را محقق کند. از همان زمان ورود به دانشگاه فعالیتش را در هلال ‌احمر دانشگاه شروع کرد؛ آن‌قدر فعالیت‌های او در جمعیت هلال ‌احمر دانشگاه پررنگ شد که وقتی درسش را در PHD رشته آمار زیستی به پایان رساند به‌عنوان مسئول هلال‌ احمر دانشگاه انتخاب شد و از آن زمان به عضویت هیأت‌مدیره هلال ‌احمر گلستان نیز درآمد.
فعالیت‌های دانشگاهی ناصر در کنار فعالیت‌های هلال ‌احمر او قرار گرفت و فعالیت او در هر دو شاخه به صورت موازی انجام شد. بهنام‌پور تلاش می‌کند کمک به همنوعانش را در اولویت کارهایش قرار دهد و حتی برای آنکه بار علمی داوطلبان هلال احمری افزایش پیدا کند کلاس‌های روش تحقیق و تحلیل داده‌ها را برای آنها برگزار می‌کند؛ زیرا معتقد است که وقتی علم در کنار عملیات‌ هلال ‌احمر قرار بگیرد، می‌تواند نتایج بسیار بهتری را به دنبال داشته باشد. خودش می‌گوید: «وقتی بار علمی داوطلبان افزایش پیدا کند آنها می‌توانند تصمیمات بسیار بهتری در زمان بحران و کمک به دیگران بگیرند و علم و عمل با یکدیگر در چنین مواقعی همراه می‌شود.»  در حوادث طبیعی که در چند ‌سال گذشته در کشور ما رخ داده است، این داوطلب همیشه حضور مستمر داشته است، پای ثابت امدادرسانی‌ها در سیل استان گلستان بوده است و در تمام مدتی که تیم‌های هلال ‌احمر در مناطق سیل‌زده استان حضور داشتند او نیز پا به پای آنها در عملیات‌ امدادونجات شرکت کرده است و تا دو هفته نیز به خانه نرفته است. مسئولیت گردهم‌آوردن تیم‌های پزشکی بر عهده او بوده و در کنار پزشکان به درمان مشکلات پزشکی اهالی مناطق سیل‌زده پرداخته است.
البته چند‌ سال پیش وقتی زلزله کرمانشاه نیز اتفاق افتاد، خودش داوطلبانه به همراه تیم‌های هلال ‌احمر از گلستان به کرمانشاه رفت و به قول خودش سخت‌ترین خاطرات زندگی‌اش در این سفر در ذهنش نقش بست. از دست‌دادن برخی در این زلزله خاطره دردناکی است که از ذهن دکتر بهنام‌پور پاک نمی‌شود و وقتی از آن روزهای سخت صحبت می‌کند، بغض گلویش را می‌فشارد. هیچ چیز سخت‌تر از این نیست که در جلوی  چشم یک پدر همه زندگی که سال‌ها با زحمت جمع‌آوری کرده است فرو بریزد و این سختی و رنج مردم صحنه‌هایی بود که بارها و بارها آن را در کرمانشاه دید و براساس وظیفه خود تنها تلاش کرد حداقل مشکلات و بیماری‌های آنها را برطرف کند تا مشکلی بر مشکلات آنها اضافه نشود. یک بخشش بزرگ
باغ خانوادگی دکتر بهنام‌پور میراثی است که به یادگار برای او باقی مانده است. این باغ پرتقال سال‌هاست که بهانه‌ای برای برآورده‌شدن آرزوهای بهنام‌پور شده است؛ زیرا پرتقال‌های این باغ به کسانی می‌رسد که طعم خوش پرتقال را شاید مدت‌ها نچشیده باشند. دو ‌سال پیش وقتی زلزله کرمانشاه رخ داد، تمام محصول باغ جمع‌آوری و بار کامیون‌های هلال ‌احمر و راهی کرمانشاه شد تا شب چله‌ سال 96 در چادرهای زلزله‌زدگان توزیع شود. بهنام‌پور می‌گوید: «محصول این باغ حدود 5 تن است و سال‌ها است به دل‌مان برات شده است که محصول این باغ را در کار خیر استفاده کنیم، وقتی زلزله کرمانشاه رخ داد با دوستان هلال احمری صحبت کردیم تا هماهنگ کنند که پرتقال‌های باغ شب چله به مردم کرمانشاه برسد. آن روزها بسیاری از نیروهای داوطلب هلال ‌احمر استان گلستان بسیج شده بودند تا این پرتقال‌ها را بچینند و با همدلی مردم همه پرتقال‌ها چیده شد و بلافاصله کامیون‌ها به سمت کرمانشاه حرکت کرد و درست شب چله این میوه‌ها در بین مردم توزیع شد.»


این تنها باری نبود که محصول باغ دکتر بهنام‌پور برای کار خیر برده شد و‌ سال گذشته نیز تمام محصولات باغ به بهزیستی رفت تا این داوطلب هلال احمری ثمره بیشتری از باغش را برداشت کند؛ زیرا به گفته او خدا بیش از ده برابر از کار خیری که انجام داده است با اعطای فرزندان خوب به او برایش جبران کرده است.
امسال هم رایحه خوش پرتقال‌ها در سیستان‌وبلوچستان پیچید؛ جایی که سیل خانه‌های مردم روستاهای جنوبی‌ترین نقطه ایران را در آماج خود قرار داده بود و نذر او باید ادا می‌شد. چند وقت پیش وقتی با همسرش در باغ قدم می‌زد با دیدن درختانی که به بار نشسته و از سنگینی پرتقال‌ها سرخم کرده بودند، به دلش برات شد که امسال نیز بار این درخت‌ها باید به صاحبان اصلی‌اش برسد. این عضو هیأت‌مدیره هلال ‌احمر استان گلستان بر این باور است که انگار درختان خودشان به دلم انداختند که محصول‌ها را به سیستان بفرستم و از 5 تن محصول پرتقال این باغ 4 تن جعبه زده و بار کامیون‌ها شد تا به سمت سیستان‌وبلوچستان برده شود و یک تن آن نیز بین کودکان کار توزیع شد تا آنها نیز سهمی از محصولات این باغ داشته باشند.  او هلال‌ احمر را منشأ خیر و برکت در زندگی‌اش می‌داند و می‌گوید:‌ «همه آنچه را که در زندگی دارم، مدیون لطف خدا هستم و اگر در جایی کمکی به هموطنی کرده‌ام، نتیجه آن را خداوند با فرزندان صالح برایم جبران کرده است و امیدوارم که در سال‌های آینده نیز آن‌قدر محصول باغ خوب باشد که بتوان در کار خیر دیگری از آنها استفاده کرد.»
با آنکه بهنام‌پور پزشک نیست اما نیروی ثابت گروه‌های پزشکی است که به مناطق محروم اعزام می‌شوند بارها با پزشکان دانشگاه علوم پزشکی گرگان راهی مراوه تپه در مرز ایران و ترکمنستان شده است؛ جایی که به گفته این استاد دانشگاه مردم از کمترین امکانات بی‌بهره هستند. چند باری نیز به سیستان‌وبلوچستان رفته است تا نشان دهد که یک داوطلب پای کار است و تلاش کرده تا بتواند به سهم خود مشکلات مردم را در این منطقه برطرف کند.  او می‌گوید:‌ «هلال‌ احمر این ظرفیت را دارد که بزرگ‌ترین « NGO » مردم‌نهاد در کشور باشد و در مدت حضور خود در این جمعیت به این نتیجه رسیده‌ام که هلال ‌احمر مستعد پرورش روح‌های بزرگ است؛ زیرا داوطلبان هلال احمری انسان‌های بی‌ریایی هستند که خودشان را به دل حوادث می‌زنند و بار سنگینی را به دوش می‌کشند تا بتوانند باری را از دوش سایر مردم بردارند. درواقع هلال ‌احمر به ما می‌آموزد که در کنار هموطنان‌مان زندگی بهتری داشته باشیم و در کنار مردم‌بودن نیز به ما می‌آموزد که کار تیمی همدلانه را با یکدیگر تمرین کنیم.» حس امیددادن به دیگران بزرگ‌ترین دستاورد حضور او در هلال ‌احمر است. او تعریف می‌کند که چند ‌سال پیش وقتی بهمن بزرگی در این استان رخ داد، چند کوهنورد در کوه گرفتار شده بودند و ناصر نیز به همراه تیم امدادی برای کمک به آنها اعزام شد. چهره خندان و امیدوار و نگاهی که نشان می‌داد آنها بار دیگر به زندگی امیدوار شده‌اند هیچ‌گاه از یادش نمی‌رود و تنها امیدش این است که بتواند همیشه نور امید را در قلب مردمی که امیدشان از بین رفته روشن کند. هلال ‌احمر این ظرفیت را دارد که بزرگ‌ترین « NGO» مردم‌نهاد در کشور باشد و در مدت حضور خود در این جمعیت به این نتیجه رسیده‌ام که هلال‌ احمر مستعد پرورش روح‌های بزرگ است؛ زیرا داوطلبان هلال احمری انسان‌های بی‎ریایی هستند که خودشان را به دل حوادث می‌زنند و بار سنگینی را به دوش می‌کشند تا بتوانند باری را از دوش سایر مردم بردارند. درواقع هلال‌ احمر به ما می‌آموزد که در کنار هم‌وطنان‌مان زندگی بهتری داشته باشیم و در کنار مردم‌بودن نیز به ما می‌آموزد که کار تیمی همدلانه را با یکدیگر تمرین کنیم