تریدینگ فایندر

جهان کاریکاتوری و کرونا

اين روزها در فضاي مجازي و برخي رسانه‌ها درباره کرونا نگاه کاريکاتوري ديده مي‌شود. به نظر عده‌اي که به قول سوزان سانتاگ فقط نظر به درد ديگران دارند اما اين درد براي آن‌ها نيست، شهر قم، گرفتار در کرونا، شهري است که عبارت است از چند مکان مختصر و چند کوچه و خيابان که مردمي «ديگر» در آن رفت و آمد مي‌کنند. نگاه کاريکاتوري، آدم‌هاي اين شهر، مدارس، بيمارستان‌ها، خوابگاه‌هاي دانشجويي، احتمالا زندان‌ها، اتوبوس‌ها، رانندگان، پليس‌ها، معلم‌ها، سوپرهاي ميوه و سبزي، نانوايي‌هاي سنتي و فانتزي، کارگرها از زن و مرد، حتي کارتن‌خواب‌ها، زباله‌گردها، بي‌خانمان‌ها، مسافران گذري به اين شهر، سينماها، کتابفروشي‌ها، کتابخانه‌ها و بسيار مکان‌هاي عمومي در اين شهر را حذف مي‌کند تا بر وجدان خودش که آسوده و چه بسا راضي و خوشحال از اين است که اين درد از آن «ديگري» است و نه او سرپوش بگذارد! او حتي مي‌تواند قم را شهري خالي از سکنه و فقط با اماکن تاريخي تجسم کند تا کمتر وجدانش از رنج ديگري به درد آيد اما هيچ کاريکاتوري خالي از تصوير نيست و براي همين در تجسم او جاها و افرادي هستند و جاها و افرادي که ممکن است رنجشان به ناراحتي او بيفزايد از روي کاغذ ذهني پاک مي‌شود. کافي است آدم يکبار به شهري رفته باشد يا کسي را در آن شهر داشته باشد يا اگر هيچ‌کدام اينها نيست، نگاهي انساني داشته باشد تا از تجسم کاريکاتوري شهر دست بردارد. گاهي رسانه دچار تناقض مي‌شود؛ بدين شکل که اگر کسي تصور و تجسم خود را از مردمان و شهرها و مکان‌ها فقط از طريق برخي رسانه‌ها به‌دست آورده باشد، بدون اينکه نگاهي دروني به مکان، زمان يا افراد داشته باشد، دچار نگاهي کاريکاتوري مي‌شود. چنين فردي هيچ تجسمي از محيط و رويدادهاي اطراف خود ندارد جز آنچه که در رسانه‌ها خوانده يا تصاويري که در رسانه‌ها ديده است. رسانه‌هايي که اين روزها به مدد اينترنت به تعداد ساکنين کره زمين افزايش يافته است، اما نگاه کاريکاتوري در مواقع بحران آسيب‌زاست. تجسم کاريکاتوري از جهان شايد به کار برخي هنرها بيايد اما به‌طور قطع به کار رسانه نمي‌آيد. جهان کاريکاتور جهان ميني‌مال است و قصد دارد توجه بيننده را به يک نکته، موضوع يا هدف جلب کند اما جهان رسانه، جهاني متکثر است که هدف از شکل‌گيري‌ آن، از همان اول، صدا و تصوير دادن به ناديده‌ها و ناشنيده‌هاست؛ کساني که به هر دليلي حرف و سخن و وجودشان حذف مي‌شده است. مثلا ووهان چين نمونه خوبي است براي اين تماشاي رنج و درد ديگري و به محض اينکه خطر به بيخ گوش خودمان برسد تا زماني که هنوز شامل ما نمي‌شود رنج و درد ديگري است و ديدن و تماشايش هم عاري از لذت نگاه نيست. سانتاگ در کتاب «نظر به درد ديگران» در بيان صحنه‌هاي تصاوير جنگي مي‌گويد: «محل جنگ هرچه دورتر يا غريب‌تر باشد، احتمال اينکه نماي کامل کشته‌شدگان يا افراد محتضر را از روبه‌رو ببينيم بيشتر مي‌شود». درباره مصيبتي چون بيماري همه‌گير کرونا، حتي در کشور خودمان و در يک منطقه جغرافيايي اما دور از مرکز بيماري، باز چشم و گوش‌ها نگاهي به تصاوير و اخبار دارد که بگويد اين بيماري براي ما نيست براي آن شهر است که قم نام دارد. اينها را گفتم تا از سهراب سپهري زاده در قم و بزرگ شده کاشان نقل قول کنم که: چشم‌ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد. يا به قول موسوي گرمارودي: ميان شهادت و شقاوت؛ فاصله به درازاي يک تفنگ است، تا در کدام سو ايستاده باشي.
تریدینگ فایندر