روزنامه وطن امروز
1399/01/25
بهار تا خزان سریالهای رمضانی
احسان سالمی: اگر «میهمان» خسرو ملکان و «همسایهها»ی حسن فتحی را در سالهای ابتدایی دهه 70 به عنوان اولین سریالهای رمضانی تلویزیون در نظر بگیریم، نقطه عطف توجه مدیران رسانه ملی به تولید سریالهای مناسبتی را که منجر به ایجاد جریانی در این حوزه شد باید «گمگشته» رامبد جوان دانست؛ سریالی که رمضان 80 از شبکه سوم سیما روی آنتن رفت و تقریبا بعد از آن بود که روند سریالسازی مناسبتی برای ماه مبارک رمضان در تلویزیون تبدیل به یک روندهمیشگی شد. هرچند در اوایل دهه 80 به دلیل تقارن ماه مبارک رمضان با ایام نوروز سریالهایی برای پخش از شبکههای اول و دوم سیما آماده شده بود اما تولید «گمگشته» و موفقیت آن در جلب نظر مخاطبان باعث شد نگاه مدیران رسانه ملی به این حوزه جدی شود. *** درامهایی که با روح رمضان هماهنگی داشت «گمگشته» که جدیترین آغاز برای سریالهای رمضانی تلویزیون بود باب ساخت درامهای خانوادگی را برای این ایام باز کرد. موفقیت گمگشته نه فقط مسیر سریالسازی برای رمضان، بلکه روند تولید درامهای خانوادگی را برای این ایام هموار کرد تا در یک تقسیمبندی همیشگی، حداقل یکی از سریالهای رمضانی هر سال به آثاری با رویکردهای خانوادگی و درام اختصاص پیدا کند. نقطه اوج تولید درامهای خانوادگی رمضانی را باید در سالهای میانی دهه 80 جستوجو کرد؛ سال 85 محمدحسین لطیفی با ساخت سریال «صاحبدلان» یکی از مهمترین سریالهای رمضانی تاریخ تلویزیون چه از منظر محتوا و چه از منظر تعداد مخاطبان را تولید کرد. یک سال پس از آن با ساخت سریال «میوه ممنوعه» توسط حسن فتحی و بازی خاطرهانگیز و به یاد ماندنی استاد علی نصیریان در نقش «حاج یونس فتوحی» جایگاه درامهای خانوادگی در سریالهای رمضانی به قله خود رسید. نکته مهم در ارتباط با این درامهای خانوادگی آن بود که شاید قصه آنها لزوماً در ماه مبارک رمضان روایت نمیشد اما فضای معنوی قصه که با قصههای دینی و عرفانی در ارتباط بود، به لحاظ منطقی با روح ماه مبارک رمضان که ماه بندگی و عبادت و توبه به درگاه الهی است، همخوانی و هماهنگی داشت. حتی سریالهایی همچون «چراغهای خاموش» ساخته کاظم بلوچی که سال 1380 از شبکه اول سیما پخش شد یا سریالی همچون «عروج» سیروس مقدم که سریال رمضانی شبکه 3 در سال 1381 بود و دیگر سریالهای موفقی چون «برای آخرین بار» حسین سهیلیزاده، «زیر زمین» علیرضا افخمی، «شکرانه» و «رسم عاشقی» سعید سلطانی و «در مسیر زایندهرود» حسن فتحی همگی نمونههایی بودند که با وجود برخورداری از قصههایی پیرامون مسائل روز یا حال و هوای تاریخی (مثل رسم عاشقی)، همه در همان مسأله عبرتآموز بودن و مطابقت با فضای معنوی ماه رمضان به میزان زیادی اشتراک داشتند. *** فراز و فرود ماوراییها در رمضان «او یک فرشته بود» به کارگردانی علیرضا افخمی را میتوان اولین سریال تلویزیون در حوزه پرداختن به مسائل ماوراءالطبیعه دانست که موفقیت آن، اپیدمی ساخت آثاری با این رویکردها را در تلویزیون بشدت فراگیر کرد. هر چند یک سال قبل از ساخته شدن «او یک فرشته بود» برای رمضان سال 1384، قاسم جعفری با ساخت «کمکم کن» برای رمضان سال 1383 در شبکه دوم سیما سراغ روایت قصه انسانهایی رفته بود که در حالت «کما» قرار دارند و به شکلی پای این قبیل قصهها را به تلویزیون باز کرده بود اما «او یک فرشته بود» و قصه جنگ میان انسان و شیطان آنقدر در میان سوژههای سریالهای تلویزیونی بکر و جدید بود که باب تازهای از ساخت این قبیل آثار را باز کرد. از اینجا به بعد تقریبا تلویزیون در هر ماه رمضان خود، هر سال یک سریال تلویزیونی با همین حال و هوای ماورایی داشت؛ آثاری که بالاخره یک سر آنها به چهرههایی چون علیرضا برازش به عنوان مشاور مذهبی به همراه علیرضا افخمی (فیلمنامهنویس، کارگردان و ناظر کیفی) و سیدمجید میرمیران که در دورههای مختلفی مدیر گروه فیلم و سریال شبکههای یک و 2 بود، میرسد. سریالهایی همچون «آخرین گناه» ساخته حسین سهیلیزاده که به موضوع چشم برزخی میپرداخت، در کنار «اغما» اثر پرمخاطب سیروس مقدم که آن نیز روایتی از تقابل انسان و شیطان بود و «روز حسرت» سیروس مقدم که اثری در ارتباط با عالم برزخ بود و در رمضان 1387 از شبکه اول سیما روی آنتن رفت. «پنجمین خورشید» علیرضا افخمی در رمضان سال 1388 هم اثری در همین حال و هوای ماورایی بود. «ملکوت» محمدرضا آهنج در سال 1389، «سقوط یک فرشته» بهرام بهرامیان در سال 1390 و «پنج کیلومتر تا بهشت» علیرضا افخمی در سال 1390، دیگر آثاری بودند که با درونمایه ماورایی تولید شدند. به نظر میرسد روند رو به تکرار این سریالها و کپیبرداری مکرر آنها از ایده حضور فیزیکی شیطان در زندگی افراد یا ماجرای حالت برزخی افرادی که در کما قرار دارند و البته کیفیت بشدت رو به نزول این آثار همگی دست به هم دادند تا کمکم از علاقه مدیران تلویزیون و سریالسازان تلویزیونی برای ورود به حوزه ساخت چنین آثاری بشدت کاسته شود و روند ساخت این قبیل آثار در سالهای بعدی دهه 90 کاملا به سمت توقف حرکت کند. *** پای کمدیها چگونه به رمضان تلویزیون باز شد؟ وقتی سال 1380 پریسا بختآور با قصهای از اصغر فرهادی سراغ ساخت «یادداشتهای کودکی» برای پخش در رمضان شبکه پنجم سیما رفت، هیچکس تصور نمیکرد ساخت سریالهایی با رگههای طنز تبدیل به بخشی جداییناپذیر از سریالهای رمضانی تلویزیون شود. هر چند که «یادداشتهای کودکی» اثری کمدی نبود و بیشتر میشد آن را اثری اجتماعی در ارتباط با ترک اعتیاد دانست که گاهی رگههایی طنز نیز در آن دیده میشد اما در ادامه سریالهای متعددی با رویکردهای کاملا طنز برای رمضان سیما ساخته و پخش شد؛ از «پشتکنکوریها» گرفته که خود پریسا بختآور برای رمضان سال 1381 شبکه 5 سیما ساخت تا «رانتخوار کوچک» حسین سهیلیزاده در رمضان 1382 و بسیاری سریالهای دیگر که در سالهای بعد ساخته شدند. در این میان رضا عطاران نیز سهم مهمی در پر کردن آنتن رمضانی سیما با سریالهای طنز داشت. عطاران از سال 1383 که «خانه به دوش» را به رمضان شبکه 3 آورد و به موفقیت رسید، در سالهای بعد به ترتیب در سال 1384 با «متهم گریخت» و در سال 1387 با «بزنگاه»، آنتن رمضانی تلویزیون را پر کرد. البته حاشیههای همین سریال آخر او و اعتراضات باعث شد عطاران برای همیشه از تلویزیون به سینما کوچ کند. در سالهای بعد از آن نیز سریالهای کمدی متعددی برای رمضان ساخته شد که فصل چهارم سریال «پایتخت»، «دودکش» و «پادری» محمدحسین لطیفی، «دردسرهای عظیم 2» برزو نیکنژاد و «سهدونگ، سهدونگ» شاهد احمدلو شماری از مهمترین آنها بودند. این روند البته در سالهای اخیر نیز ادامه داشته و همیشه حداقل یکی از سریالهای رمضانی تلویزیون رویکردی طنز داشته است. *** دوران سـرگشتگــی! اما هر چه تلویزیون در دهه 80 و سالهای ابتدایی دهه 90 در جریان ساخت سریالهای رمضانی خود دارای هدف و رویکرد بود، تقریبا میتوان سالهای اخیر را دوران سرگشتگی تلویزیون در این حوزه دانست. اگر زمانی درامهای تلویزیونی عبرتآموز برای رمضان تولید میشد و روزی دیگر سریالهایی ماورایی درباره تقابل انسان و شیطان و عالم برزخ، حالا تلویزیون برای ایام ماه مبارک رمضان بیش از هر چیز به پر کردن آنتن خود فکر میکند. حالا شاید رمضان امسال را بتوان با کمی چشمپوشی به خاطر شیوع ویروس کرونا و از بین رفتن فرصت تولید برخی از آثار که میتوانستند در این ماه پخش شوند، مستثنا دانست اما قطعا روند تولید و پخش این سریالها حداقل در 3-2 سال اخیر آنقدر پرحاشیه و دارای نقد بوده که نتوان به این راحتیها از «بیهدفی» و «باری به هر جهت» بسته شدن برنامه رمضانی تلویزیون در حوزه سریالها چشمپوشی کرد. در همین رمضان سال گذشته، پخش سریال «از یادها رفته» از شبکه اول سیما، حاشیههای بسیاری را برای تلویزیون ایجاد کرد. همچنین سریال «دلدار» شبکه 2 نیز با آن فضای تلخ و قصه بشدت تکراری خود موجی از انتقادات را نسبت به چگونگی انتخاب رمضانیهای تلویزیون در رسانهها در پی داشت؛ موضوعی که نشان میدهد حالا نه استفاده از ظرفیت آموزشی و دراماتیک آثار نمایشی برای تغییر و تحول حال معنوی مخاطبان، بلکه پر کردن آنتن تلویزیون بویژه در ساعات پس از افطار مهمترین اولویت مدیران تلویزیون است! *** چای شیرین افطار سریالهای تلخ ملودرامهای بیسروته یکی از ژانرهای اصلی سریالهای ماه رمضانی در سالهای مختلف بوده است. محمدمهدی عسگرپور با ساخت سریالهای «شیدایی»، «جراحت» و «رهایم نکن» شاید رکورددار ساخت سریالهای تلخ برای ماه مبارک رمضان باشد؛ سریالهایی که فاقد هرگونه مفهوم عدالتطلبی و مطالبههای اجتماعی یا نقدهای گزنده و لازم بود و هیچ چشمانداز روشنی به مخاطب نمیداد. روابط خانوادگی شکننده و قصههایی از شکست شخصیتهای ضعیف داستان، ساختار این سریالها را تشکیل میدهد. سال گذشته هم سریال «از یادها رفته» اگر چه در بستر یک قصه تاریخی اما با همین قواعد ساخته و از شبکه یک پخش شد. سریال «دلدار» نیز با فضایی تلخ و قصهای بیسروته از یک عشق و عاشقی روی آنتن رفت که البته نتوانست به اندازه «بچه مهندس» برای شبکه 2 مخاطب جذب کند. پخش سریالهای تلخ در ماه مبارک رمضان در سالهای اخیر بیشتر از آن جهت آزاردهنده بوده است که باکس ماه رمضانی تلویزیون در سالهای دورتر فضایی متفاوتتر داشت. تلویزیون در سالهای آغازین ایده سریالهای مناسبتی و ماه رمضانی آنقدر به این کنداکتور بها میداد که بهترین آثارش را و اتفاقا شیرینترین، قصهدارترین و تازهترین آنها و در یک کلام با کیفیتترین سریالهایش را برای پخش در ماه مبارک رمضان در نظر میگرفت. نکته البته اینجاست که خط تلخسازی در تلویزیون خط مشخصی است و سازندگان آثار اینچنینی از 10 نفر بیشتر نمیشوند؛ جمعی از نویسندگان و کارگردانان که تلخسازهای تلویزیون هستند و به نحوی عمده ملودرامهای آزاردهنده محصول فکر و قلم و کارگردانی آنهاست. تغییر و تحولات اخیر و البته برخی انتقادها نسبت به وضعیت سریالسازی در سیما، شاید موجب شود حضور این افراد در تلویزیون کمرنگتر شود اما واقعیت آن است که ملودرامسازی از عادات تلویزیون شده است. پرسش اما این است: چرا ملودرامها که گاهی با مخاطب زیر 10 درصد مایه آبروریزی برای تلویزیون هستند، هنوز ساخته میشوند؟! یکی از دلایل اصلی این اتفاق محدود کردن ژانرهای دیگر است؛ ژانرهایی که هر مدیری زیر بار تولید آن نمیرود و جسارتی ویژه میخواهد. به عنوان مثال در ژانر معمایی- پلیسی وقتی به سابقه صداوسیما نگاه میکنیم، به آثار درخشانی برمیخوریم که نهتنها در زمانه خود کارهای ویژهای بودهاند، بلکه هنوز بازپخش میشوند و در نوبت بازپخش نیز دارای مخاطب هستند؛ در ژانرهای دیگر اعم از فانتزی و تخیلی نیز همینطور. زمانی پرمخاطبترین سریالهای مناسبتی، سریالهای ماورایی بودند که فارغ از محتوا، حداقل تنوعی در ژانر محسوب میشود. علی ایحال به نظر میرسد یکی از راههای چاره برای خروج از این وضعیت، جسارت در تولید سریالهای مناسبتی است؛ یعنی رفتن سراغ ژانرهای مختلف. باشد تا سریالهای تلخ، طعم چای شیرین افطار را عوض نکند.
سایر اخبار این روزنامه
کرونا و اعتبارزدایی از ایدئولوژی جهانیسازی
این آمریکاست!
تحلیل آمار بهبودی
عبرت رئیس گله
کرونا و معادلات رقابت بایدن ـ ترامپ
در مقابله با کرونا وضعیت ما از اروپا بهتر است
اعلام فاجعه ملی در آمریکا
تشریح مزد عادلانه کارگر
۴ راهکار تحقق «جهش تولید» با اقتصاد مسکن
امید آمریکا به کرونا
بهار تا خزان سریالهای رمضانی


