پررنگ شدن «مرز» و «ناسیونالیسم» در فضای کرونایی

چند دهه است بخاطر گسترش ارتباطات‌ و ابزارهای ارتباطی فضای مجازی مفاهیمی چون «جهانی شدن»(globalization)  و «جهان وطنی» مطرح و برجسته شده است. جهانی شدن و جهان‌وطنی یعنی زندگی کردن در فضای جهانی؛ حالا فرقی نمی‌کند مصرف کننده یا تولید کننده باشی؛ به هر حال به نوعی در این فضای جهانی زندگی می‌کنی.
تاثیر فضای جهانی در تعبیر «جهانی شدن» و نه «جهانی سازی» (globalism)، مشارکت در زندگی جهانی است و به نوعی مصداق  این گزاره حکیمانه سعدی است که «بنی آدم ‌اعضای یک پیکرند». حس مشارکت چه در معنای تاثیرپذیری و چه در معنای تاثیرگذاری و کنشگری، رویکردی مثبت به مسیر و حرکت انسان در حیاتش است.
بحران کرونا از یک طرف نشان ‌داد سرنوشت ابناء بشر به هم وصل است و در راستای جهانی شدن باید قدم برداشت ولی از طرف دیگر نشان داد دولت‌ها می‌توانند مرزهای ملی خود را پررنگ‌تر کنند و با نگاهی به خود به شدت محلی عمل کنند. هر چند در بحران کرونا، به قول‌هابرماس تصمیم‌گیری در شک و تردید و «ندانستن» انجام می‌شود اما این ‌بحران شکل دهنده به وضعیت خاصی است که نقش دولت‌ها را برجسته‌تر می‌کند.‌ نقش دولت‌ها فراتر از نقش آفرینی آن‌ها در  بحران‌هایی چون شورش و ناامنی‌، جنگ، زلزله و‌ سیل است. سیاستگذاری مناسب، استفاده از ظرفیت‌ها، حل دوگانه معیشت و سلامت، تعطیل نشدن زندگی و فعالیت در حوزه عمومی و کم کردن تبعات منفی بحران از جمله نقش‌هایی است که دولت در گستره عمومی و در فضایی ویترینی و شیشه‌ای انجام‌ می‌دهد و این با بروز مشکل انتخاب در نگهداری یا حذف افراد در بیمارستان‌ها، مسئله سلامت یا چرخیدن چرخ اقتصاد و غیره در بحران کرونا، کارها را سخت‌تر می‌کند.
در موقعیت کرونایی و فضای جهانی شدن، همدلی و ارتباطات جهانی و ملی زیاد است: از یک طرف پیگیری فعالانه و در راستای نگاهی معطوف به کنش، اخبار  و تحولات متفاوت این بحران، تلاش در کمک کردن به جاهایی که این بحران، مشکلات بیشتری ایجاد کرده، انجام می‌شود و از طرف‌ دیگر‌، همدلی و همراهی داخلی جهت محافظت و مراقبت مردم از یکدیگر در سطح عمومی و ملی نیز زیاد‌تر شده‌ است.


در موقعیت‌کرونایی اما یک چیز ‌به طور جدی در حال برجسته‌تر شدن است و آن پررنگ شدن «مرز» و ظهور «ناسیونالیسم جدید» است که به نوعی در تقابل با فضای جهانی شدن است.
پررنگ شدن مرز و ظهور ناسیونالیسم جدید بخاطر احتمال کمبود امکانات، مراقبت از ورود عوامل بیرونی آلوده، مسئله حفظ و صیانت ذات است که این بر خلاف مسیر و حرکت جهانی شدن است و این پدیده، مستلزم فراروی از آن یا مدیریت مناسب است.
کنترل مرز و تقویت ناسیونالیسم در فضای کرونایی، با هدف مراقبت از خود است. اما مسئله این ‌است که اولا در فضایی که خیلی از کشورها در تعاملات جهانی هستند و «استقلال» و «رونق اقتصادی» را در ارتباطات حداکثری می‌دانند ظهور ایده کنترل مرز و ناسیونالیسم، ما(جامعه ایرانی) را باید به چه چیزهایی متوجه کند که برخی از آنها ذکر می‌شود:
۱- توجه به مرز و ظهور ناسیونالیسم ناشی از کرونا به معنی عدم ارتباط با جهان نیست و از این موقعیت باید جهت تعامل بیشتر خصوصا در دریافت امکانات و کسب تجربه و انتقال و تعامل متقابل استفاده کرد.
۲- ناسیونالیسم نباید به معنی «قوم گرایی» که مسئله‌ای عموما سیاسی است، شود؛ هر چند مطالبات متفاوت‌ و از ‌جمله مطالبات ‌قومی در جامعه ایرانی انباشته شده و تا حد امکان باید با حکمرانی مناسب برآورده شوند.
۳- مسئله مرز و ناسیونالیسم جدید باید به ارتقای کیفیت حکمرانی در داخل ایران بینجامد و شهروندان از مزایای آن به طور مشخص بهره‌مند بشوند و این با مقایسه انواع حکمرانی در زمینه اقدامات و برنامه‌ها و تهیه امکانات و سیاستگذاری‌ها حاصل می‌شود.
۴- کنترل مرز و ناسیونالیسم باید به تقویت «حوزه عمومی» و ارتقاء نظام مراقبت از آن از طریق گسترش «رسانه‌های متفاوت» منجر شود.
۵- کنترل مرز و ظهور ناسیونالیسم باید به تقویت «مشارکت مردمی» در حوزه مراقبت و نظارت، بهبود فرایند تصمیم گیری و  در کل، ارتقای «دموکراسی» منجر شود.
۶- به بهانه کنترل مرز و ناسیونالیسم برخی از کشورها می‌توانند با هم در فضای کرونایی متحد شوند و با ائتلاف و با استفاده از مزیت نسبی یکدیگر، اشکالات و نواقص بوجود آمده را برطرف کنند.
آنچه که معلوم است این است که کرونا، مشکلی است که ما را به خودمان بیشتر متوجه کرده است؛ شاید حس «مراقبت از خود» را افزایش داده ولی از آنجا که مسیر حرکتی جهانی در تعامل و ارتباط بوده ظهور این مشکل و تبعات ناشی از آن باید ما را وادار کند که مناسب‌تر در مسیر «جهانی شدن» قرار بگیریم و در عین حال سازوکارهای تقویت خود را بهبود ببخشیم که به برخی از آنها هم اشاره شد.