تروریست‌های بدون مرز در انتفاضه شعبانیه

محمدرضا سرابندی*: در بسیاری موارد به گروهک منافقین، گروهک «مزدور» نیز اطلاق می‌شود. یا حتی در نوشته بعضی عناصر جداشده منافقین، عنوان «ارتش خصوصی صدام» نیز درباره آنها به کار رفته است. در واقع از زمان حضور عناصر گروهک تروریست منافقین در خاک عراق و تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش ملی، سران منافقین بدون اجازه و هماهنگی با صدام و تشکیلات امنیتی و اطلاعاتی عراق کوچک‌ترین اقدامی انجام نمی‌دادند و فراتر از آن به عنوان یکی از واحدهای ارتش بعث عراق شناخته می‌شدند. این مورد در بسیاری از گفت‌وگوهای مسعود رجوی با سران رژیم بعث عراق و حتی مصاحبه‌های مطبوعاتی وی دیده می‌شود که تشکیلات خود را همراه و همگام با ارتش بعث عراق و در خدمت صدام عنوان می‌کند.  «مسعود رجوی: درباره موضع خودمان فقط این جمله را می‌گویم که من در ذهن خودم و همان‌طور در قلب خودم، نمی‌توانم حساب مصالح و منافع خودمان را از شما جدا کنم، اینها دقیقا در هم آمیخته است... واقعیت این است که منافع ما چفت در چفت و تنگاتنگ است». (پیدایی تا فرجام، ج 3) تحرکات نظامی منافقین در سال‌های دفاع‌مقدس در جبهه‌های جنگ و اقدامات ایذایی و تروریستی آنها در پشت جبهه که با هدف تضعیف جبهه نبرد و خدمت به رژیم بعث عراق انجام می‌شد، از اقدامات منافقین در عراق بود. با پایان یافتن جنگ، منافقین چرایی حضور خود در عراق را زیر سوال می‌دیدند و همین امر باعث شد رویه مزدوری آنها برای صاحبخانه یعنی صدام، کارایی بیشتری داشته باشد. در این راستا منافقین پیوندهای عمیقی با سازمان‌های اطلاعاتی رژیم بعث داشتند.  «صدام در دادن اعتبار برای فعالیت‌های اطلاعاتی به هیچ مرزی اعتقاد نداشت، به همین دلیل نیز پس از آمدن رجوی و سازمانش به عراق، ماهانه علاوه بر تأمین هزینه‌ها و احتیاجات او و افرادش، بین 9 تا 10 میلیون دلار نقد به او پرداخت می‌کردیم. پیش از حمله به کویت، رجوی ماهانه 20 میلیون دینار عراقی از ما می‌گرفت، میلیون‌ها دلار دیگر نیز به او برای اداره سازمانش در خارج پرداخت می‌شد... اگر کسی فکر کند صدام پس از توافق و صلح کامل با ایران، از رجوی دست خواهد کشید و او را تسلیم ایران خواهد کرد، دچار اوهام است. صدام مخالفان دیگر کشورها را نگاه می‌دارد و از آنها به موقع استفاده می‌کند». (مصاحبه نشریه الحیاه چاپ لندن با سرلشکر وفیق السامرایی؛ نشریه پیوند، ش3، آبان1367) آنچه در این نوشتار بدان می‌پردازیم بیانگر نقش منافقین در تحولات داخلی عراق پس از پایان جنگ با ایران است و شاید مهم‌ترین وقایع این سال‌ها، حمله رژیم بعث عراق به کویت و شروع انتفاضه مردمی عراق در نیمه ماه شعبان سال 1991 میلادی/ 1369 شمسی است.    * شروع انتفاضه پس از تهاجم ناکام صدام به کویت و حمله نیروهای متحدین به سرکردگی آمریکا به عراق، رژیم بعث عراق مجبور به عقب‌نشینی از کویت شد. ناتوانی حکومت عراق در کنترل اوضاع کشور پس از نابودی بسیاری از زیرساخت‌ها بیشتر نمایان شده بود و این زمینه مناسبی را برای مخالفان رژیم بعث و بروز یک قیام عمومی آماده می‌کرد. در چنین شرایطی با بازگشت اولین گروه نظامیان سرخورده از جبهه‌های نبرد با متحدین، انتفاضه مردم عراق در ماه شعبان ۱۴۱۱ق، از شهر بصره آغاز شد. یکی از نظامیان عراقی بازگشته از جنگ کویت، در میدان سعد شهر بصره با گلوله تانک به سمت عکسی از صدام شلیک کرد. مردم پس از این اتفاق به ساختمان حزب بعث و سپس به زندان شهر حمله و آن ‌را تصرف کردند. معترضان پس از مدتی شهر بصره را تصرف کردند و با انتشار خبر تصرف آن، برخی دیگر از استان‌های عراق نیز به تصرف مردم درآمد. در انتفاضه شعبانیه، 14 استان از 18 استان عراق به تصرف مردم درآمد. معترضان کنترل استان‌های دیالی، واسط، میسان، بصره، ذی‌قار، مثنی، قادسیه، بابل، کربلا، نجف، دهوک، اربیل، کرکوک و سلیمانیه را به دست گرفتند و فقط استان‌های مرکزی شامل صلاح‌الدین، بغداد، نینوا و الانبار در کنترل حکومت باقی ماند.  انتفاضه شعبان ۱۵ روز ادامه داشت اما در ادامه چراغ سبز آمریکا و نادیده گرفتن شرایط منطقه پرواز ممنوع برای ارتش عراق، به صدام این فرصت را داد که با پشتیبانی هوایی و استفاده از سلاح‌های غیرمتعارف از جمله تسلیحات شیمیایی، بمب‌های فسفری و حتی موشک اسکاد و همچنین با کمک مزدوران خود، انتفاضه مردمی عراق را بشدت سرکوب کند. بنا بر آمار غیررسمی 300 هزار نفر از مردم شهید و حدود 2 میلیون عراقی آواره شدند. 3 شهر نجف،‌ کربلا و کرکوک دستخوش بیشترین خرابی‌ها شد. در واقع سیاست دولت آمریکا پس از بیرون راندن عراق از کویت در سال ۱۹۹۱ بر تغییر حکومت عراق بود اما در انتفاضه شعبانیه، جورج بوش به صدام اجازه داد از تمام قوای نظامی خود علیه مردم استفاده کند. این تغییر رویکرد در جهت جلوگیری از روی کار آمدن یک دولت دینی در عراق ارزیابی شد.   * نقش گروهک منافقین بنابر اسناد متقن، گروهک تروریست سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) در سرکوب انتفاضه شعبانیه با حکومت عراق همکاری داشت. آنان در سرکوب مردم بصره نقش داشتند و تعداد زیادی از کشته‌ها را در گورهای جمعی دفن کردند. «الیزابت روبین» در مقاله‌ای در نیویورک تایمز با عنوان «فرقه رجوی» به نقش این سازمان در سرکوب‌ها اشاره دارد. همچنین مؤسسه «رند» در آمریکا طی گزارشی به کنگره این کشور به نقش این سازمان در سرکوب‌ها می‌پردازد. همچنین در مقاله‌ای پیرامون فراریان از سازمان مجاهدین خلق که در ژورنالی توسط دانشگاه ملبورن ارائه شده ‌نیز به نقش این سازمان توجه شده ‌است. در این مقاله با ۷ تن از اعضای جداشده از این سازمان مصاحبه شده که همگی درگیری نظامی را تأیید کرده‌اند.  علاوه بر این در گزارش رئیس کمیسیون روابط خارجی مجلس سنای آمریکا که در آن هنگام منتشر شد، آمده است مجاهدین خلق همراه نیروهای صدام علیه مردم عراق می‌جنگیدند.  مشارکت واحدهای ارتش آزادیبخش ملی در کشتار کردها و ترکمن‌های عراقی حتمی است، هر چند شواهدی در دست است که منافقین در خلال انتفاضه مقدس شعبانیه ملت عراق در سال 1991 ضد صدام، نه ‌تنها در کشتن هزاران نفر از مردم شهرهای کرد و ترکمن‌نشین مشارکت داشتند، بلکه قوایی از آنها با لباس ارتش عراق به شهرهای دیالی، واسط، شهرک ثوره بغداد و حتی کربلا و نجف اعزام شدند تا به صدام کمک کرده باشند (انتفاضه شعبانیه، صفاء‌الدین تبرائیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1391، ص 489) . «هادی شمس‌حائری» از عناصر جدا شده گروهک منافقین در کتاب خود به نام «مرداب» با اشاره به حضور نیروهای سازمان در سرکوب انتفاضه مردمی عراق می‌گوید: یکی از نفرات رده‌بالای سازمان به نام نادر افشار همراه 2 نفر دیگر که یکی از آنها مترجم و به زبان عربی کاملا مسلط بود، در مناطق شیعه‌نشین جنوب عراق به وسیله شمشیر کشته می‌شوند. این 3 نفر برای جاسوسی به جنوب رفته بودند و اجساد آنها را به پادگان اشرف می‌آورند و برای‌شان سنگ یادبود بنا می‌کنند. خالی شدن مناطق شمالی عراق از نیروهای بعثی، فرصتی برای کردها بود تا شهرهای بزرگ و اصلی مثل موصل و سلیمانیه را تصرف کرده و پس از سیطره بر «طوز»، «کفری» و «جلولا» به سوی بغداد پیشروی کنند. در همین زمان منافقین نیز به درخواست ارتش عراق و با هدف حفظ رژیم صدام و به بهانه حمله نیروهای ایرانی به پایگاه‌های گروهک منافقین، نیروهای خود را به سوی مناطق کردنشین حرکت داده و کردهای عراق را سرکوب کردند تا اینکه ارتش عراق از جنوب خود را به کردها رساند (متن اصلی گزارش وزارت خارجه آمریکا که بر اساس مصاحبه مرحوم جلال‌ طالبانی، رئیس‌جمهور وقت عراق با روزنامه وال‌استریت ژورنال اعلام شده است). برخی اعضای جدا شده سازمان، توضیحاتی درباره این واقعه و عملیاتی که با نام مروارید انجام شد،‌ ارائه کرده‌اند که در آن عملیات، کردهای بسیاری کشته شدند. طی 13 روز عملیات از یکم تا سیزدهم فروردین سال 71 چند هزار نفر از مردم غیرنظامی شمال عراق با فرماندهی نیروهای عراق و توسط منافقین کشته شدند.  «در شهر سلیمان‌بگ، اولین عملیات مجاهدین خلق علیه کردها، در محدوده ساختمان راه‌آهن، با وارد شدن یک مینی‌بوس به شهر آغاز شد. این مینی‌بوس پر از پیشمرگ هایی بود که قصد داشتند شهر را آزاد کنند. یک تیپ از ارتش آزادیبخش، به فرماندهی حسن و تیپ دیگر به فرماندهی احد در 2 جبهه به این مینی‌بوس‌ حمله کردند. در اولین لحظات مینی‌بوس آتش گرفت و سرنشینان مینی‌بوس که قبلا پیاده شده بودند، به سرعت پراکنده شدند و به سمت کفری عقب‌نشینی کردند. سلاح این پیشمرگ‌ها کلاشینکف و قناسه بود. مجاهدین خلق آنها را با B.M.P و تانک‌های T55 و سایر سلاح‌های سنگین مورد حمله قرار دادند. چند نفر از این عده [پیشمرگان کرد] زیر پل راه‌آهن مخفی شدند و مجاهدین خلق بدون اینکه قصد دستگیری و اسارت آنها را داشته باشند، با توپ پل‌ها را منهدم کردند و روز بعد آنها را در همان نزدیکی پل دفن کردند. پیشمرگ‌ها مجموعا 16 نفر بودند که اکثر آنها کفش‌های لاستیکی و لباس‌های ژنده به تن داشتند. بسیاری از سربازهای کرد عراقی که از جبهه فرار کرده و قصد رفتن نزد خانواده‌های خود را داشتند و از ترس ارتش عراق و ناامن بودن جاده‌ها از کوه‌ها عبور می‌کردند، در بین راه مورد تهاجم و حمله مجاهدین خلق قرار می‌گرفتند و کشته می‌شدند. در حین جنگ، یکی از فرماندهان به نام رضا کرمعلی... پس از صدور دستور تیراندازی به سوی خانه اکراد، توسط مدافعان کرد کشته شد. علاوه بر وی، ده‌ها نفر از اعضا نیز که بعضا مخالف جنگ با کردها بودند اما به علت اطلاعات غلطی که مجاهدین خلق به آنها داده بودند فکر می‌کردند با [ماموران] رژیم که لباس کردی به تن کرده‌اند می‌جنگند، ناخواسته در مناطق کردنشین کشته شدند. (صفاء‌الدین تبرائیان، ص 498) رضا اسدی از عناصر جدا شده گروهک منافقین در کتاب خود به نام «واپسگرا» در ارتباط با نقش منافقین در سرکوب نیروهای کرد و انتفاضه مردمی عراق می‌گوید: مجاهدین خلق به صدام قول داده بودند تا رسیدن نیروهای عراقی جلوی کردها بایستند و راه را بر آنها ببندند، لذا اقدام به بستن راه‌ها و جاده‌های اصلی ورودی و خروجی شهرهای کفری و جلولا و طوز کردند. ابتدا 2 روز گروه‌های کرد سعی در جلوگیری از درگیر شدن با مجاهدین خلق داشتند. این بدان معنا نبود که آنها توان این کار را نداشتند، بلکه نمی‌خواستند خود را در 2 جبهه- جنگ با مجاهدین خلق و صدام- مشغول کنند. مجاهدین خلق نیروها و اعضای خود را اینطور توجیه کردند که اینها- در واقع- کرد نیستند، بلکه نیروها و سربازان رژیم جمهوری اسلامی هستند که به لباس کردها در آمده‌اند. کردها به تلاش در راه مذاکره با مجاهدین خلق ادامه دادند تا اینکه یک گروه از مجاهدین خلق به داخل شهر کفری حمله بردند. آنها با تانک و نفربر وارد شهر شدند. درگیری در داخل شهر شروع شد و این گروه 11 نفره مجاهدین خلق- تماما- کشته شدند.... پس از آن، تلاش برای مذاکره بین کردها و مجاهدین خلق از بین رفت و طرفین به یکدیگر حمله کردند. بویژه مجاهدین خلق سعی در کشتن و دستگیر کردن بسیاری از کردها داشتند تا آنها را به دولت عراق تحویل دهند. این عمل مجاهدین خلق و بستن راه کردها باعث شد صدام تعدادی از نیروهای باقیمانده‌اش را به این مناطق بیاورد و با استفاده از هلیکوپترهای توپدار و توپخانه، کردها را به عقب بنشاند و شهرهای جلولا، طوز و کفری را مجددا به تسلط خود درآورد. (صفاء‌الدین تبرائیان، ص 502) موضوع دخالت منافقین در سرکوب انتفاضه مردمی عراق پس از سقوط صدام و کشف نوارهای مذاکرات سران منافقین و روسای استخبارات عراق، دیگر جای انکار و فریبی برای منافقین باقی نگذاشت. در قسمتی از این مذاکرات رجوی در یکی از جلسات مشترک با رئیس استخبارات عراق سپهبد صابر الدوری تاکید می‌کند از نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق- تشکل جلال طالبانی- بیش از 200 نفر را اسیر گرفته‌اند که به دستور دستگاه اطلاعات عراق آنان آزاد شدند و اکنون تنها 20 نفر را در بند دارد. (صفاء‌الدین تبرائیان، ص 522) «صابر: [صدام] از برادر مسعود و ارتش آزادیبخش تشکر و از نقش ارزنده‌ای که ارتش در سرکوب آشوب‌های گذشته انجام داد قدردانی کرد. من جزئیات و نقش سازمان در این عملیات سرکوب را خدمت ایشان عرض کردم. گزارش لحظه به لحظه اقدامات شما را اطلاع ‌دادم. گفتم سازمان با توجه به امکانات اندکی که در اختیار داشت و ما قادر نبودیم امکانات بیشتری در اختیارشان قرار دهیم، کاری کرد که نه در حد و اندازه خودش، بلکه فراتر از آن بود. تعجب نمی‌کنم؛ این وضعیت جنگجویان و مبارزان است که همواره فداکاری‌هایی می‌کنند که از آنها انتظار می‌رود. آن هنگام از رئیس‌جمهور تقاضا کردیم نامه تشکر برای مسعود ارسال کند، لیک رئیس‌جمهوری گفت: این کافی نیست و باید از مسعود در دیدار حضوری تشکر کنم». (آرشیو اسناد بنیاد هابیلیان) به‌رغم آنکه مسؤولان عالی‌رتبه سازمان دخالت خود در سرکوب قیام در خلال جنبش انتفاضه را تکذیب می‌کنند، با این وجود آنچه در پی می‌آید گواهی 21 تن از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ایران، با مشخصات کامل، همراه با امضا و اثر انگشت، مبنی بر مشارکت سازمان در عملیات کردکشی در خلال انتفاضه شعبانیه است.  شهادتنامه اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ایران (MKO) در رابطه با اجرای عملیات کردکشی در منطقه کردستان عراق (1991) بدین وسیله ما اعضای سابق مجاهدین خلق و امضا‌کنندگان ذیل که در عملیات موسوم به مروارید تحت فشارها و تهدیدهای مجاهدین، شرکت داشته‌ایم، اعلام می‌داریم:  1- ابتدا طبق توجیهات و دروغ‌های رئیس سازمان مجاهدین خلق آقای مسعود رجوی که به نیروهای خودی به دروغ القا کرده بود، می‌پنداشتیم پاسداران ایرانی در پوشش و لباس کردی قصد حمله به قرارگاه‌های مجاهدین خلق را دارند. این در حالی است که ما بعدا متوجه شدیم غیر از کردهای عراقی کسی در صحنه نبوده و آنچه راجع به حضور و نفوذ پاسداران ایرانی در مناطق کردنشین به ما گفته بود، دروغی بیش نیست.  2- مسعود رجوی و همسرش مریم قجرعضدانلو به طور مستقیم عملیات مروارید را فرماندهی کرده و طی پیامی که با بی‌سیم به کلیه نیروها مخابره شد به صراحت دستور دادند خانه‌های روستاییان و شهرک‌های کردنشین عراق را با توپ و تانک ویران کنند.  3- صدام به صراحت از تمام افراد ارتش بعث خواسته بود در این عملیات با مجاهدین خلق نهایت همکاری را داشته باشند.  4- فرماندهان و برخی کادرهای رده بالای مجاهدین علاوه بر اینکه خانه‌های اکراد را به توپ می‌بستند، به سوی زنان و کودکان و افراد بی‌سلاح و بی‌دفاع آتش می‌گشودند. همچنین برخی فرماندهان رده بالای مجاهدین نظیر مهدی ابریشمچی و مهری سپهری دستور می‌دادند کردهایی را که در عملیات مروارید به اسارت گرفته می‌شدند ابتدا به طرز وحشیانه‌ای زیر شکنجه قرار داده و سپس اسرا را به استخبارات صدام تحویل می‌دادند. 5- ما شهادت‌دهندگان به عنوان کسانی که شاهد بر جنایات مجاهدین درباره کردها بوده‌ایم، معتقدیم روح عدالت چنین حکم می‌کند که رجوی و صدام به عنوان 2 همپیمان و 2 مجری که در سرکوب و کشتار مردم غیرنظامی کرد عراق مشارکت داشته‌اند، در محضر دادگاه صالحه پاسخگوی جنایات ضدانسانی خود باشند. (آرشیو اسناد بنیاد هابیلیان) بعدها و در تاریخ هفتم آبان ۱۳۹۴، گروهی که خود را متشکل از خانواده‌های قربانیان انتفاضه شعبانیه معرفی می‌کردند، در عملیات موشکی، ۲۵ عضو گروهک نفاق را کشته و ۲۰۰ نفر از آنان را زخمی کردند. * پژوهشگر بنیاد هابیلیان