کرونا مثل کالیگولاست

  [نیره خادمی] آن سال‌های دور، دیدن عروسک‌های ماریونت اپرای «فلوت سحرآمیز» موتزارت، بهروز غریب‌پور را برای قرار گرفتن در مسیر تشکیل گروه تئاتر عروسکی آران و اپراهای عروسکی ایرانی مصمم‌تر کرد. او تا پیش از آن زمان، برای اجرا به شیوه قاجار یک گروه خیمه‌شب‌بازی داشت، اما اوایل دهه 80 عروسک‌های نخی برایش شخصیت جدیدی پیدا کرد. غریب‌پور در همکاری مشترک با تئاتر عروسکی سالزبورگ مهارت‌های لازم را برای ساخت عروسک‌های ماریونت وارد ایران کرد و پس از آن یک‌به‌یک پازل پنجگانه شعرای نامدار ایرانی تکمیل شد. عروسک‌های نخی یا ماریونت تقریبا مثل همان عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی ایرانی خودمان هستند، البته چند سایز بزرگ‌تر و با مفاصل حركتي و  نخ‌هاي هدايتی بیشتر. او ‌سال 82 پیشنهاد اجرای زنده اپرای رستم و سهراب را رد کرد و پس از آن توانست موافقت مدیران وقت ازجمله احمد مسجدجامعی را برای اجرای اپراهای عروسکی کسب کند. کار شروع شد و نخستین اپرای عروسکی با نام رستم و سهراب و روایت فردوسی‌ سال 83 روی صحنه رفت. او تا امروز نه‌تنها اپرای عروسکی پنج شاعر ایرانی که چند اپرای دیگر ازجمله اپرای عاشورا، مکبث و لیلی و مجنون را هم روی صحنه برده است. نویسنده و کارگردانی که بابت راه‌اندازی همین پروژه ادامه‌دار اپراهای عروسکی در تالار حافظ حرف و حدیث‌های زیادی شنیده است و هنوز اعتقاد دارد با وجود تفاوت دیدگاهی که با رئیس دولت‌های نهم و دهم داشت، بیشترین توجه به تئاتر را از آن سمت دیده است. بهروز غریب‌پور هم این روزها خانه‌نشین کروناست، اما کتاب می‌خواند و کارهای شخصی‌اش را به سرانجام می‌رساند. مثل همیشه با روی باز و بدون تعارف حرف می‌زند و اصلا آن نگاه از بالا به پایین برخی هنرمندان امروزی را ندارد. او به یاد روز سعدی که همین یکی، دو روز پیش بود، می‌گوید: «در طول این سال‌ها بارها دیده‌ام که بخش‌هایی از اپراهای عروسکی در صفحه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود؛ موضوعی که نشان می‌دهد نسل کنونی ما با بزرگان شعر و اندیشه ایرانی آشناست و هرگز به آن بی‌اعتنا نیست. این ما هستیم که باید با انجام کارهای اساسی و پایه‌ای در این‌باره، زمینه تداوم این آشنایی را فراهم کنیم.» بهروز غریب‌پور معتقد است که تئاتر عروسکی فقط ویژه کودکان نیست و حتما ظرفیت‌های بسیاری برای انتقال مضامین فرهنگی دارد، اما از بخت بد این هنر هم مثل بقیه دچار بی‌مهری است: «تصوری که از تئاتر عروسکی در ایران وجود دارد، غیر واقعی است. فکر می‌کنند تئاتر عروسکی مخصوص کودکان است و چون به هنر برای کودکان هم اهمیتی نمی‌دهند و برایش ارزش قائل نیستند، کمترین بودجه برای آن پیش‌بینی می‌شود. تا زمانی که این خطای تفسیر و تعبیر از بین نرود، تئاتر عروسکی اهمیت و جایگاه اصلی خود را پیدا نمی‌کند. این نکته‌ نباید فراموش شود که تئاتر عروسکی فقط برای کودکان نیست. اگر برای کودکان هم باشد باید به آن بودجه اختصاص داده شود، درحالی‌ که بودجه‌های اختصاص داده شده برای سر پا نگه داشتن خانواده عروسکی و تولید آثار ارزشمند و خلاقانه موثر نیست. چنین بودجه‌هایی در حد ساخت نمایش‌های عروسکی با چند عروسک و موسیقی و متلک و شوخی و خنده است، اما تئاتر عروسکی که دارای ارزش‌های بصری، طراحی خلاق، عروسک، موسیقی، کارگردانی و بازی‌دهندگی باشد قطعا با چنین بودجه‌هایی روزگار خوشی نخواهد داشت. تئاتر عروسکی در دنیا مدیومی شناخته‌شده است، اما در میان آنها هم این تصور وجود دارد که برای کودکان است، با این تفاوت که توجه بیشتری به آن دارند. می‌بینید میلیون‌ها دلار در برادوی برای شیرشاه خرج و خانواده‌ها و درواقع مردم عام از آن استقبال می‌کنند. البته این اتفاق هم در میان آنها نادر است و به‌عنوان جریانی پذیرفته‌شده در جهان اعمال نشده است.» غریب‌پور بی‌تعارف و رودربایستی این‌چنین گفته‌هایش را تکمیل می‌کند: «اپراهای عروسکی گروه آران را در ایران برای بزرگسال تولید می‌کنیم، بنابراین حمایت نهادهای فرهنگی باعث شد سر پا بماند و امیدوارم ادامه پیدا کند. حالا هم برای تمام روزهای مرتبط با شعرای بزرگ‌مان آثاری داریم که جز در زمان اجراها، می‌توانیم مناسبتی و بقیه زمان‌ها هم از آنها استفاده کنیم.» قرار بود رپرتوار سالانه‌مان همین روزها باشد
گروه تئاتر عروسکی آران قرار بود از اواسط فروردین‌ماه رپرتوار سالانه خود را با اپرای عشق آغاز کند و بعد برای روز سعدی اجرای اپرای سعدی را داشتند، اما کرونا تمام برنامه‌ها را به هم ریخت. دور روز پیش هم بخشی از اپرای سعدی با این متن در صفحه اینستاگرام گروه منتشر شد: «اپرای سعدی سومین اثری بود که در رابطه با تئوری اپرای ملی قرار گرفت. جدای از این، سعدی به‌عنوان یک اندیشمند جهاندیده برای اصلاح امور انسان‌ها و فارغ از نژاد و فرهنگ درس‌های بزرگی دارد و 10 باب بوستانش دروازه‌ ورود به جهانی متفاوت است. اگر کرونا نبود این روزها ما اپرای سعدی را به اجرا درمی‌آوردیم، اما تقدیر چیز دیگری رقم زد.» غریب‌پور هم می‌گوید که قرار بود رپرتوار سالانه‌مان از بیست‌وپنجم فروردین با اجرای اپرای عشق بر اساس «شیخ صنعان و دختر ترسا»ی حضرت عطار  آغاز شود و طبیعتا از نیمه‌های فروردین باید برای آماده‌سازی خود سرِ کار می‌رفتیم، اما کرونا همه محاسبات را به هم ریخت؛ کلاس‌های مکتب آران تعطیل و بسیاری از پروژه‌های دیگر هم متوقف شد. ضرر تئاتری‌ها را به رسمیت نشناخته‌اند
تئاتری‌ها از اسفندماه همه برنامه‌هایشان به هم ریخت و اجراهایشان لغو شد، البته در همان روزهای پایانی ‌سال خانه تئاتر در نامه‌ای به وزیر ارشاد از بسته‌های پیشنهادی برای جبران ضرر و زیان اهالی هنر نام برد که در حمایت‌های مالی، اعتباری، بهداشتی، معیشتی، همچنین بسته تسهیلات ارزان بانکی و بسته جبران بیمه‌ای خلاصه می‌شد. حالا هم غریب‌پور معتقد است بازگرداندن وضع به حالت قبلی کاری سخت است: «تا زمانی که ایمنی کامل برای حضور بدون هراس تماشاگر در تئاترها وجود نداشته باشد، عملا تعطیل است. به دست آوردن مخاطب برای تئاتر سال‌ها زمان برده است و حالا با از دست دادن آن بر اثر یک بیماری، احتمالا باید مدت طولانی صبر کنیم تا به روزگار قبلی برسیم. در این شرایط مابه‌التفاوت درآمدهای تماشاخانه‌ها هم باید از جایی تأمین شود، اما دولت آن را به رسمیت نشناخته است. همچنین نهادهای متولی باید مشوق‌هایی برای بازگرداندن تماشاگر به کار گیرند، مثلا اگر بلیت تئاتر 100‌هزار تومان بود،  20‌هزار تومان سهم تماشاگر و بقیه از یک نهاد تأمین شود تا وضع به روند قبلی بازگردد. البته این کار هم ریسک دارد، چون بلیتی که 20‌هزار تومان فروخته شده، دوباره سخت به قیمت واقعی خواهد رسید.» او از نامه‌ای حرف می‌زند که اهالی تئاتر امضا کرده‌اند: «کارخانه تئاتر به کلی تعطیل است، اما متأسفانه اهالی تئاتر را جزو متضرران در نظر نگرفته‌اند و این خود ضایعه بزرگی است. وقتی همه چیز تعطیل است کارگردان، نویسنده و بازیگر چطور باید زندگی خود را بگذرانند، آن هم در شرایطی که بازیگری حتی شغل هم نیست. قبل از انقلاب اداره تئاتر کارمند بازیگری، کارگردانی و نویسندگی داشت اما چند‌سال بعد از انقلاب عنوان بازیگری از مشاغل هنری حذف شد که تصمیمی غلط بود. پس این همه سریال را در سینما، تلویزیون و تئاتر جمع کنید. وقتی شغلی را نادیده می‌گیرید، یعنی هیچ تأثیری در جامعه ندارد. ما سال‌ها برای حل این مشکل تلاش کرده‌ایم، اما نتیجه نداشته است. امیدواریم تا زمان اتمام کرونا حل شود.» او هم مثل خیلی‌های دیگر می‌گوید که ویروس کرونا زندگی انسان را زیر و رو خواهد کرد: «این بیماری تعیین‌کننده بسیاری از مصادیق زندگی است. بعد از آن مشخص می‌شود که آیا اجتماعات مهم است و نقش تأثیرگذاری در ادامه زندگی کاری و اجتماعی انسان دارد یا نه؟ کرونا دقیقا مثل زندگی کالیگولاست که تصمیم گرفت آدم‌ها را بکشد تا آنها مزه زندگی را بفهمند.» طلسمی که‌ ای کاش بشکند
بهروز غریب‌پور با فیلم «دونده» یکی از مهم‌ترین فیلم‌های بعد از انقلاب هم گره خورده است. این فیلم پس از انقلاب مورد توجه جهانی قرار گرفت و او به همراه امیر نادری، نویسندگی آن را برعهده داشت. حالا هم آن‌قدر داستان دارد که به قول خودش اگر تا آخر عمر هم بسازد باز هم وقت کم می‌آورد، اما چه فایده وقتی آخرین فیلمش «اردک لی» هنوز شانس اکران پیدا نکرده است: «اردک لی یک درد اجتماعی و فیلمی متفاوت است که شاید مناسب بازار سینمای ایران نباشد. پخش‌کننده‌ها در این چند‌سال مدام امروز و فردا کردند تا جایی برای فروش مناسب پیدا کنند. بعد قرار شد در نیمه اسفند در هنر و تجربه عرضه شود، اما با کرونا مصادف شد. اخیرا هم تصمیم گرفته بودیم آن را با توجه به شرایط به صورت آنلاین اکران کنیم، اما بعد از ماجرای سرقت فیلم خروج، آخرین ساخته حاتمی‌کیا این بحث‌ها مطرح شد که وی‌اودی‌ها ضمانتی ندارند، بنابراین هنوز ماجرا مسکوت مانده است.» شاید به همین دلیل است که می‌گوید برای فیلم بعدی حتما باید تهیه‌کننده شجاعی پیدا کند. غریب‌پور داستان فیلم «اردک لی» را نزدیک به 30‌سال پیش در دوره مدیریتش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بر اساس ملاقات با شخصی با نام فامیل «اردکی» نوشته بود و سه ‌سال پیش پروژه ساخت آن در لوکیشن شهرک سینمایی به اتمام رسید.