اردشیر زاهدی‌ها قواره بخش واقعیت‌های امروز ایران نیستند!

واقعيت جامعه امروز ايران پيش روي ملت است و اين مردم هستند که در بطن واقعيت‌ها زيست دارند و به تعبيري قدرت اجبار زمان آنان را واقعيت‌نگر کرده است و نه ديدگاهي ايده‌آلي و نه ديدگاهي آرمان‌گرايانه دارند. به دنبال قضاوت‌هاي تاريخي نيز نيستند چراکه واقعيت‌ها به گونه‌اي آشکار است که حواس‌شان در بطن زندگي جريان دارد و آنچه را که مي‌بينند اعتماد و باور دارند. اردشير زاهدي‌ها در زمان صدارتشان براساس سياست‌هاي کلي رژيم پهلوي اقدام و عمل داشتند و نتيجه کارکردشان به انقلاب 57 رسيد! اينکه چه نگاهي به غرب و شرق دارند خارج از اين نوشتار است اما اينکه برخي از سخنان چنين اشخاصي وام بگيرند و به دنبال توجيه‌سازي و صحه بر عملکردها باشند ديدگاهي واقعيت‌انگار نيست، چرا که ميزان و قضاوت کننده حال و احوال جامعه امروز ايران فقط مردم هستند. البته ناگفته نماند که حرف و سخن و نقد و انتقاد سياستمداراني که در حوزه قدرت حضور دارند با سياستمداراني که خارج از حوزه قدرت هستند متفاوت است و اين تفاوت‌ها در همه جوامع قابل مشاهده است! اما جامعه امروز ايران و حکمرانان واقعيت‌هاي موجود را چه خوب و چه بَد، رقم زده‌اند و استناد به حرف‌هاي موافقان و مخالفان در جايي که واقعيت‌ها، خود سخنگوي پيدا و پنهان‌هاست نبايد ميزاني براي عملکردها باشد! مردم ايران با توجه به اينکه در واقعيت‌هاي امروز زيست دارند خود به عنوان تحليلگر و تفسيرگر معني و مفهوم مجاهدت‌ها و ارزش‌ها و عدم ارزش‌ها را مي‌دانند و مهم‌تر اينکه سخنان موافق و مخالف بيروني، خِللي در واقعيت بيني آنان نخواهد داشت شايد حرف‌ها و تحليل و تفسيرهاي بيروني براي برخي حائز اهميت باشد اما آن چه که براي مردم امروز ايران حائز اهميت است کارآمدي، پاکدستي و ايران‌خواهي و اسلام‌خواهي مسئولان امروز است! نظرات موافق و مخالف رضايت عمومي و يا عدم رضايت عمومي را تحت تاثير قرار نمي‌دهد و اين نکته‌اي ست که بايد مورد توجه باشد! بارها کيهان‌نشينان تعريف و تمجيد بيروني‌ها از بعضي مواضع جريان‌هاي داخلي را بر نمي‌تابيدند چطور و چگونه است در شرايطي که اردشير زاهدي‌ها نظرات‌شان به عنوان ميزاني براي وطن‌دوستي و... برخي قرار مي‌گيرد سکوت مي‌کنند! بهترين سخن، سخنِ مردم است مردمي که در خوشي و ناخوشي اين روزهاي ايران در داخل کشور حضور دارند به عنوان ايران‌دوست و وطن‌دوست واقعي به حساب مي‌آيند! بنابراين آن چه شنيدني و خواندني است سخنان مردم امروز ايران است که در گود حضور دارند و با پوست استخوانشان واقعيت‌هاي جامعه را لمس مي‌کنند! بايد پذيرفت اگر سخنان امثال اردشير زاهدي‌ها فضاي تامل ايجاد مي‌کند آيا نبايد سخنان مردم امروز ايران به عنوان تَکانه‌اي در نظر گرفته شود تا مشکلات موجود حل و فصل شود؟! نکته پاياني اينکه اگر برخي در داخل سخنان موافق و مخالف بيروني‌ها را شنيدني به حساب مي‌آورند پس لازم و واجب است که سخنان و خواست و مطالبات مردم ايران را فصل الخطاب به حساب بياورند و آنچه مردم مي‌گويند را به اجرا درآورند. آيا سخنان و مطالبات نوجوانان و جوانان ايران زمين شنيدني‌تر نيست؟