«ابتکار» نقش ورود و حضور کلمات بیگانه در زبان فارسی را بررسی می‌کند «فارسی» را چقدر پاس بداریم؟

فاطمه امین‌الرعایا
این کلماتی که هم‌اکنون در حال خواندن آن‌ها هستید، مسیر بسیار پر و پیچ و خمی را پشت سر گذاشته‌اند تا ما امروز بتوانیم با آن با یکدیگر حرف بزنیم، بنویسیم و از روی آن بخوانیم. «زبان فارسی» را می‌گوییم، زبانی با قدمتی بسیار زیاد که از پس حمله قوم‌های فراوان و تلاش برای حذف آن زنده ماند و امروز ما میراث‌دارش هستیم. اما آیا ما به خوبی از آن مراقبت می‌کنیم تا فرزندان‌مان هم به زبان ما صحبت کنند؟
پیشینه کهن زبان فارسی به ایران باستان بازمی‌گردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش می‌کنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه در فارسی باستان. فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آن‌ها نوشتارهایی به‌جا مانده ‌است.
عده‌ای بر این باورند که ادبیات فارسی از دوره مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دوره قاجار و صفویه و ماقبل آن متفاوت است و به‌ویژه با تاسیس فرهنگستان ایران (در سال ۱۳۱۳ ه‍.خ) و شروع نهضت ترجمه در ایران، یک دوره نوین در زبان فارسی به ‌وجود آمده‌ است که گرایش عملی‌تری به برگشت و خالص‌سازی زبان فارسی از عبارات و اصطلاحات پیچیده عربی دارد. در این سال‌ها فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی این وظیفه را بر عهده گرفته تا با پیشنهاد واژگان جدید به عنوان معادل واژگان بیگانه، تا حد امکان از نفوذ زبان‌های دیگر به فارسی جلوگیری کند. چندی پیش حداد عادل، رئیس این فرهنگستان در نامه‌ای به حسن روحانی، رئیس‌جمهوری، از او خواست تا از واژگان معادل فارسی به جای واژگان بیگانه استفاده کند. پس از این نامه، شخصی ضمن قدردانی از حداد عادل برای تلاشش در راستای پاسداشت زبان فارسی از او برای به‌ کار بردن کلمات عربی در نامه‌اش به رئیس‌جمهوری انتقاد کرد.


اگر کمی این ماجرا را از زاویه‌ای متفاوت ببینیم، برای بار دیگر این سوال در ذهن نقش می‌بندد که مرز پاس داشتن زبان فارسی تا کجا است. اصلا آیا زیانی وجود دارد که هیچ واژه بیگانه‌ای در آن وجود نداشته باشد؟ اسماعیل امینی، نویسنده، پژوهشگر و دارای مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی به «ابتکار» می‌گوید: غالبا تمام ملت‌های متمدن در حوزه واژگان با همسایگان‌شان داد و ستد دارند. یعنی هم لغت می‌دهند و هم لغت می‌گیرند. اما باید دید آیا لغتی که از زبان دیگری وارد می‌شود، ویژگی‌های صرفی، نحوی و معنایی خود را هم همراه می‌آورد یا خیر؟ در زبان‌های قدرتمند واژگان مهمان در ویژگی‌های صرفی، نحوی و معنایی زبان میزبان هضم می‌شوند.
این نویسنده ضمن بیان اینکه زبان موجودی زنده است، ادامه می‌دهد: زبان بدون تردید موجودی زنده است، مثل دیگر عناصر فرهنگی مانند نحوه لباس پوشیدن، غذا خوردن یا حتی چیدمان وسایل خانه. همه این موارد تغییر می‌کنند. زبان هم ثابت نیست و حتما تغییر می‌کند اما مسئله این است که این تغییر گاهی طبیعی اتفاق می‌افتد مثل کلمه «ملت» که در گذشته به معنای دین بود و امروز به معنای مردم اما بعضی از این تغییرات حاصل دخالت دیگران است. به عنوان مثال سیاست‫مداران و رسانه‌ها بعضی لغات نادرست مثل «گاها»، «خواهشا»، «ورود پیدا کردن»، «هر از چند گاهی» و... را به دلیل قدرت رسانه‌ای که دارند وارد زبان می‌کنند و این لغات و عبارات مثل ویروس همه جا پخش می‌شوند. مردم عادی از خودشان چنین عباراتی نمی‌سازند. تغییراتی از این دست، مورد اشکال هستند و در تمام دنیا، زبان‌شناسان در برابر چنین تغییراتی مقاومت می‌‌کنند و درباره نادرست بودن‌شان تذکر می‌دهند.
در طول سالیان گذشته بارها و بارها افراد و نهادهای مختلف تلاش کردند تا برای کلمات بیگانه‌ای که وارد زبان فارسی شده‌اند معادلی بیایبد و استفاده از آن‌ها را بین مردم رواج دهند که البته گاهی موفق بودند و گاهی حتی دستمایه شوخی شدند. امینی دراین‌باره می‌گوید: مردم، نویسنده‌ها و نهادها یا سازمان‌ها گاهی لغاتی می‌سازند که توسط جامعه پذیرفته می‌شود و گاهی هم جامعه آن‌ها را پس می‌زند. این اتفاق طبیعی است. به عنوان مثل «یارانه» کاملا جایگزین «سوبسید» شده است. همچنین دروازه‌بان، داور، کمک‌ داور و ... کاملا مصطلح هستند و دیگر کسی نمی‌گوید «گلر» یا «لاین کیپر».
او ادامه می‌دهد: اینکه مردم لغاتی را قبول نکند شکست محسوب نمی‌شود. جا نیافتدن برخی لغات اتفاقی طبیعی است. طبیعت زبان این است که ذائقه اهل زبان برخی لغات را نپذیرد. مثل برخی مدهای لباس که پذیرفته نمی‌شود. این به معنی شکست نیست. اما نویسندگان، مترجمان، ناشران معتبر، فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و دیگران باید لغت بسازند و این اتفاق خوبی است، اما اینکه جامعه این لغات را نپذیرد هم اشکالی ندارد و روالی طبیعی است.
رد سیاست در آسیب به فرهنگ
امروز با ورود شبکه‌های اجتماعی به زندگی مردم و دسترسی ساده‌تر به زبان‌های مختلف دنیا، واژگان بسیاری وارد زبان فارسی شده‌اند، برخی معتقدند این اتفاق به زبان فارسی آسیب می‌زند. امینی اما معتقد است اتفاقی دیگر باعث آسیب به زبان است. او می‌گوید: داد و ستد کردن زبان‌های بزرگ هیچ لطمه‌ای به زبان نمی‌زند، چنانکه فرهنگ زبان انگلیسی هر دو سال یک‌بار تغییرات عمده‌ای می‌کند و لغات جدید را در فرهنگ لغات‌شان وارد می‌کند و این اتفاق هیچ اشکالی ندارد. آنچه به زبان آسیب می‌زند این است که ما نسبت به خواندن و نوشتن بی‌اعتنا شده‌ایم. در مدرسه و دانشگاه، تست جای خواندن و نوشتن را گرفته است. ما به زبان مادری‌مان نه چیزی می‌خوانیم و نه چیزی می‌نویسیم. این اشکال بزرگ ما است. اصل سواد، خواندن و نوشتن است، نه معلومات. کسی که قدرت نوشتن اندیشه‌ها، یافته‌ها و دانسته‌هایش را ندارد، بی‌سواد محسوب می‌شود. از این منظر ما آسیب می‌بینیم. همچنین ارتباط ما با متون قطع شده است. در گذشته بوستان و گلستان سعدی در مقطع ابتدایی خوانده می‌شد اما امروز حتی برخی از اساتید دانشگاه هم نمی‌توانند این کتاب‌ها را بخوانند. از این جنبه‌ها ما دچار آسیب خواهیم شد نه اینکه مثلا از لغات «کامپیوتر» یا «لپ‌تاپ» استفاده کنیم.
امینی درباره راهکار مقابله با این آسیب‌ها می‌گوید: راه‌حل مقابله با آسیب به زبان فارسی این است که سیاست‫مدارها دست از سر فرهنگ بردارند و به کار خود برسند. سیاست‫مدارها فکر می‌کنند متخصص هستند و متاسفانه کارهای فرهنگی را هم به عهده می‌گیرند. بخشی از اینکه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی کارکرد اصلی خود را ندارد هم این است که تحت سیطره سیاست است. آموزش و پرورش، کتاب‌های درسی، برنامه‌ریزی درسی ما هم چنین است. اغلب مدیران دانشگاه‌های ما افرادی سیاسی هستند. این کارها به فرهنگ لطمه می‌زند. فرهنگ، تخصص است. اینگونه نیست که بتوانیم فرهنگ را به دست هر کسی بسپاریم. متاسفانه این ایرادهای بزرگ را داریم. سیاست‫مدارها معمولا روزمره فکر می‌کنند نه درازمدت.