روزنامه آرمان ملی
1399/03/25
وضعیت کودکان کار بدتر از کودکان جنگ
12 ژوئن روز جهاني کودکان کار. آن پسر شش يا هفت سال بيشتر نداشت، مانند پروانه گِردِ ماشينم در خيابان آزادي، چهارراه بعد از دانشگاه شريف ميچرخيد. يادم نيست آدامس داشت يا چيز ديگري. چهره کودکانه، تميز و جذابي داشت. تا چراغ سبز شود چند کلمه با او حرف زدم. او گفت مدرسه نميرود. چندبار تصميم گرفتم سوار ماشينم کنم و ببرم خانه و بشود فرزندم اما نميشد. شايد از آن بچههاي کاري بود که پدر و مادرش منتظرش بودند. چراغ سبز شد. آنسوي چراغ پارک کردم. پياده شدم. چند دقيقه از دور نگاهش کردم. از دلم خون ميچکيد، اما کاري از من ساخته نبود. يک کودک، در ميان انبوه دود و صدا در گرما و سرما و خطر چه ميکرد؟ کاري در دل طبيعت و لذتبخش و خودمختار بودم. در مرتعي که موقع بريدن علف، بوي علف مستم ميکرد و من فقط دور علفها چرخ ميخوردم يا هنگام دِروي گندم خوشهچين بودم و هر از چندي خوشهها را در کف دست فشار ميدادم و فوت ميکردم تا پره کاه و تيزيهاي لبه خوشه (دازه) از گندم جدا بشود و گندمها را در دهانم ميگذاشتم و ميخوردم. شيرينِ شيرين بود. يا وقتي رمه گوسفند براي دوشيده شدن ساعت ده صبح بازميگشت من و مصطفي پشت پدر و عمويم قرار ميگرفتيم و به اصطلاح برهزني ميکرديم. يعني جلوي راه گوسفند بعدي را سد ميکرديم تا گوسفند قبلي را بدوشند. مزد ما هم کف شير تازهاي بود که در مرس (Mors) در بالاي شير دوشيدهشده قرار ميگرفت. پس از آنکه گلهها ميرفتند، من و مصطفي ميرفتيم پيِ بازي. پاتوق ما هم پشت خانه مادربزرگ بود؛ جايي که لحظهاي صداي وزوز زنبورهاي عسل و پرندگان قطع نميشد. غروب هم گاهي ميرفتيم گوسالهها را از مرتع (چاک) ميآورديم تا مادرشان کمتر منتظر بماند. در بين راه هم گاهي آلوچهها را روي درخت ميخورديم. ما هم کودک که بوديم هزار کار ميکرديم، اما روحمان آزاد بود و چند محله نيز حياط ما بود بدون هيچ ديواري و با امنيت کامل. کار ما با کار کودکان کار قابل مقايسه نيست. ما کودک کار نبوديم. کودکي بوديم که گاهي کارهايي ميکرديم، آن هم به دلخواه. کودکان کار در شهرهاي بزرگ خيلي سختي ميکشند. نميدانم آنها به چه کساني سپرده ميشوند. آيا شبها به هنگام خواب از امنيت لازم برخوردار هستند يا نه؟ آيا غذاي کافي ميخورند؟ آيا بچههايي هستند که ممکن است دزديده شده باشند؟ يا... دولت ايران براي اين کودکان بيدفاع کار تاکنون چه برنامهريزي کرده است؟ به نظر کودکان کار در کشور ما وضعيتي به مراتب بدتر از وضعيت کودکان جنگ در کشورهاي ديگر دارند. چون صدايشان به گوش کسي نميرسد؛ مظلومِ مظلومِ مظلوم هستند.
سایر اخبار این روزنامه
هشدار! فاصلهگذاری اجتماعی گم نشود
احتمال حضور محسن هاشمی در ١٤٠٠
افزایش تنشهای روانی در میان کارگران
ایران در مسیر رفع ابهام از یک فاجعه
ايران ستيزي با ادعاهاي بي سند
سازمان ملل با «گزارش دوپهلو»بياعتبار شد
کشور را با درآمدهاي غيرنفتي اداره شد
سرانجام قاضي منصوري در روماني به دام افتاد
حل مشکل مسکن با نگاه ادراکي و نه دستوري
لزوم حفظ حقوق قانونی و دستاوردهای مشروع
مالکانی که با قانون مالیات متضرر نمیشوند
وضعیت کودکان کار بدتر از کودکان جنگ
درخشش مخترع ایرانی درکانادا
نقش کشورهای منطقه در روابط ایران و افغانستان