فریاد حریف - منطق ظریف

جواد دلیری
سردبیر
یک - روز سه‌شنبه محمدجواد ظریف به عنوان سخنگوی ملت ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد، خوی استبدادی حاکمیت امریکا را عیان‌تر و صدای رسای دفاع از حقوق و منافع ایران را بلند‌تر فریاد زد. او در سازمان ملل زورگویی ۷۰ ساله امریکا – از مصدق تا امروز- را برملا کرد، مقتدرانه گفت که ما به فشار چه از جانب دولت‌های خارجی و چه از جانب نهادهای بین‌المللی تن در نمی‌دهیم. او اما چون وصیت امام راحل که فرموده بود هرچه فریاد دارید بر سر امریکا بزنید فریاد زد تا جهان را همراه ایران در برابر زورگویی امریکا کند. دیروز اما در مجلس انقلابی ایران به جای تقدیر و تشکر از مواضع انقلابی و ملی ظریف، بر سر او فریادها زده  شد و به جای آنکه امریکا رسواتر شود وزیر خارجه ایران اسلامی که رهبری نظام او را «امین، غیور، شجاع و متدین» توصیف کرده بودند، دروغگو خواندند. البته این بار ظریف در برابر نمایندگان ملت سر تعظیم فرود آورد و دربرابر توهین‌ها پاسخ‌های ملی داد.



دو - سیاست خارجی همواره در تلاطم بین دو قطب واقع‌گرایی و ذهنیت گرایی بوده؛ جایی که شناخت واقعی مناسبات بین‌الملل بر خیال تغییر روند جهانی غلبه می‌کند و منافع ملی را نه بر حسب آرزوهای محال که بر مبنای واقعیات شناسایی و دنبال می کند. برخلاف سیاست داخلی که تحت نفوذ دولت‌ها است صحنه سیاست بین‌الملل خارج از اراده صرف و سیطره آنها قرار دارد. در سیاست داخلی غالباً گفته می‌شود دولت‌ها بازیگر بی‌رقیب هستند اما در محیط بین‌المللی آنها با چندین رقیب یا متغیر روبه‌رو هستند. در چنین محیط پیچیده‌ای نمی‌توان و نباید با همان نگاه و ادبیاتی سخن گفت که مقابل گروه‌های داخلی.
در ادبیات سیاسی امروز، تعبیر دقیق‌تری برای اصل واقع‌گرایی در سیاست خارجی استفاده می‌شود و آن مفهوم «عقلانیت» است. طبق این اصل، ارزش و اعتبار هر سیاستی با قاعده سود و زیان سنجیده می‌شود و سیاست خارجی آن دولتی به صفت عقلانیت مزین می‌شود که بتواند با برقراری تناسب درست میان امکانات داخلی و اهداف خارجی، حداکثر منافع را برای ملت خویش به ارمغان آورد.

 سه - جامعه ایران نظاره‌گر فصل جدیدی از رفتار جریان مخالف دولت است که مشخصه آن تندخویی و پرخاشگری است. گرچه ذهن و خاطر ایرانیان به صداهای افراطی آشنا است اما حتی کسانی که دوره‌های مختلف کشمکش‌های چپ و راست را تجربه ‌کرده‌اند، گواهی می‌دهند که این سطح از تندخویی و بدگویی علیه دولتمردان را سراغ ندارند. گویی همه کسانی که توپخانه توهین علیه دولت روشن کرده‌اند معتقدند که برای متوقف ساختن چرخ قوه مجریه هر رفتار و گفتاری رواست.
عرف و تجربه دنیای سیاست می‌گوید که طایفه‌ای از بازیگران سیاسی از درشت‌گویی و تهدید و تندروی در زبان و قلم به‌عنوان ابزاری برای نمایش قدرت بهره می‌جویند. آنها با نهایت توان بر شیپور مخالفت می‌دمند تا جبهه و اردوی خویش را در موضع برتر و مسلط نشان دهند اما این پندار اهل افراط غالباً با آنچه در دنیای واقعی ناظران سیاست سنجش می‌کنند، یکسان نیست. جبهه مخالفان تندرو بر این گمانند که هیاهو و شلوغ‌کاری در میدان سیاست هیچ نتیجه‌ای نداشته باشد دست‌کم فضا را برای چند صباح ملتهب می‌سازد. از یک طرف دریافته‌اند که برای دولت آرامش نقش اکسیژن حیات‌بخش را دارد و هر تلنگری به فضای امن و آرام جامعه می‌تواند تمرکز دولت را بر هم زند. حسن روحانی نیز بارها تأکید کرده که مهم‌ترین سلاح اهل افراط همانا بر هم زدن اعتدال و آرامش است. از این منظر اگر در اتفاقات روزهای اخیر بنگریم، می‌توان گفت ظاهراً در مواضع تندروها هر بار یک وزیر یا ارگانی از دولت هدف حمله قرار می‌گیرد اما واقعیت این است که فلش‌ها، گفتمان و برنامه اصلی دولت یعنی اعتدال را نشانه رفته است.

 چهار - منافع ملی همچون دیگر آرمان‌های والای مردم، قصه پر غصه‌‌ای در اندیشه و عمل جریان‌های سیاسی دارد. در این سامان ظاهراً هیچ کس به انکار این اصل نمی‌پردازد اما در عمل، این منافع و منویات برخی جناح‌ها و اشخاص است که جای منافع ملی می‌نشیند. برخی مدعیان در گرامیداشت منافع ملی سخن‌ها می‌رانند اما هر تصمیم معطوف به آن را با برداشت‌های جناحی و گروهی ارزیابی می کنند. منافع ملی بر یک منطق نیرومند در زندگی سیاسی بشر متکی است و آن اینکه کشورها همانند افراد – که مخلوقاتی عقلاً طالب نفع شخصی‌‌اند – دایم در جست وجوی منافع خویش هستند.
منافع ملی به دوران خود آگاهی ملت‌ها درباره حقوق شان در عرصه دور از دسترسی به نام سیاست خارجی بر می‌گردد و زمانی این اصل محور و مدار تصمیم گیری‌ها قرار گرفت که رقابت بر سر «سود» و «قدرت» به قانون طلایی مناسبات دولتها تبدیل شد. فصل مشترک بلامنازع، پاسداشت تأمین منافع ملی است اگر چه تحقق آن بسته به ماهیت فکری مجریان یا مدعیان، در دوگانه «واقع‌گرایی و ذهنیت گرایی» متفاوت است.
در این میان چنانچه منافع ملی مبنای تصمیم‌گیری‌ها قرار گیرد، سیاست خارجی از چنبره امیال و سلیقه افراد و طبقه خاص خارج می‌شود. در یک مجموعه مبتنی بر منافع ملی، دیپلماسی توپی نیست که در میدان کشاکش جناح‌ها به گردش در بیاید بلکه این اندیشه و علایق جوشیده از متن مطالبات مردم است که از مجرای اراده منتخبان آنها مواضع دیپلماتیک آن ملت را رقم می‌زند.
منافع ملی از آن جهت که بالاترین خیر و مصلحت است بر هر اصل دیگری تقدم دارد و در صحنه اجرا و عمل این قابلیت را دارد که ملاحظات و موانع بازدارنده را از مسیر مجریان  بردارد.
با این وصف، اتفاقاتی که در برهه کنونی در قالب چالش برخی جناح ها با بدیهی‌ترین اصول سیاست خارجی مردم سالار دیده می‌شود نشان از آن دارد که فاصله‌‌ای جدی تا نهادینه شدن ترجیح منافع ملی بر جناحی داریم. آنچه روز گذشته در صحن بهارستان حادث شد نمونه‌ای بارز از این ادعاست که برخی دانسته یا ندانسته تضعیف رکن پایه‌ای دولت و ویترین نظام در عرصه بین‌المللی را با هدف کسب منافع زودگذر جناحی فرصتی مغتنم شمردند آن هم به نام دفاع از ملت!