آنچه در هياهوي سياسي شنيده نشد

سارا معصومي 
چند و چون و چرايي تلاش ايران و چين براي رسيدن به سند همكاري‌هاي راهبردي دوجانبه با دورنماي 25 سال همچنان سوژه‌اي داغ در فضاي مجازي و البته رسانه‌اي ايران است كه موافقان و مخالفان بسياري دارد. مخالفت‌ها با توسعه رابطه دو كشور در قالب متني كه هنوز نام خام «سند» را يدك مي‌كشد در شرايطي صورت گرفته كه تهران و پكن همچنان در مرحله جابه‌جايي پيش‌نويس‌هاي خود هستند و حتي از منظر حرفه‌اي نمي‌توان گفت كه دو كشور وارد روند مذاكره بر سر يك پيش‌نويس واحد مورد توافق اوليه شده‌اند. با اين همه داستان «سند همكاري‌هاي راهبردي ايران و چين» هم مانند هزار و يك پرونده ديگر است كه از گمانه‌زني‌ها در كف فضاي مجازي راه خود را بي‌اندك تحقيق رسانه‌اي به فضاي مطبوعاتي باز مي‌كند و همزمان دفاع از و حمله به سندي آغاز مي‌شود كه هنوز يك متن رسمي منتشر شده از آن براي قضاوت در دست نيست. تا مقام‌هاي رسمي در كشورمان دست به دست بدهند و با موج به راه افتاده عليه اين توسعه همكاري با ابزار شفاف‌سازي مقابله كنند، كليشه ذهني جاخوش كرده در افكار عمومي درباره چين به عنوان كشوري كه از تحريم‌ در ايران به اصطلاح فربه شده و نفت ما را در روزهاي تحريم ارزان‌تر برده و ما به ازاي آن را يا نداده يا به اصطلاح جنس بنجل وارد ايران كرده كار خود را كرده و جمعيت نسبتا قابل توجهي در كوچه و بازار با تكان دادن سري يا بر زبان آوردن ناسزايي به يكديگر اطلاع دادند كه شنيده‌ايد جزاير جنوب را به چين فروختند؟
جدا از دلواپسي‌هاي مشروع افكار عمومي درباره هر توافقنامه، معاهده يا سند همكاري ميان ايران و كشور ثاني، آنچه بر آتش اين معركه افزود اطلاع‌رساني مغرضانه، هدفمند و مخرب رسانه‌هاي فارسي زبان مخالف نظام جمهوري اسلامي ايران و البته حساب‌هاي توييتري وزارت امور خارجه ايالات متحده به زبان فارسي و همچنين حساب توييتري منتسب به رژيم صهيونيستي بود.
در چند هفته گذشته اراده سياسي در تهران و پكن براي توسعه رابطه در قالب يك سند مشخص و مدون 25 ساله از چند منظر مورد انتقاد قرار گرفته است:


1- برخي منتقدان اين سند، در مرحله نخست دولت و پس از آن نظام جمهوري اسلامي را به پنهانكاري درباره آن متهم مي‌كنند.
2- مخالفان اين سند در توضيح دلايل مخالفت خود از امتيازهاي عجيب و غريبي صحبت مي‌كنند كه ادعا شده تهران در قالب اين همكاري جديد به پكن خواهد داد.
3- «مراحل تنظيم سند به اتمام رسيده و سند در حال اجرا شدن است.» اين ادعا يكي ديگر از انتقادهاي وارد شده به دولت ايران است.
4- مجلس شوراي اسلامي از چرخه تاييد اين سند همكاري با كشور خارجي كنار گذاشته شده هم ادعاي ديگري است.
5- ايران با تجربه توافق هسته‌اي از غربي‌ها نااميد شده و در حال گذاشتن تمام تخم‌مرغ‌هاي خود در سبد چين است.
 
بيانيه مشتركي كه مخالفان نخواندند
بخش عمده‌اي از اين انتقادهاي رديف شده ريشه در بي‌اطلاعي از جزييات تفاهم اوليه ايران و چين براي قاعده‌مند كردن رابطه سياسي، نظامي، امنيتي و اقتصادي دارد. در حالي كه برخي منتقدان از پنهانكاري دولت در مقوله تنظيم اين سند سخن مي‌گويند نكته قابل توجه آن است كه شي جين پينگ، رييس‌جمهور چين در بهمن‌ماه 1394 و درست يك ماه پس از اجرايي شدن توافق هسته‌اي ايران با 1+5 وقت به تهران آمد و در همان سفر براي نخستين ‌بار به شكل رسمي در بند 6 بيانيه مشترك روساي جمهور به آغاز رايزني‌ها براي رسيدن به سند همكاري‌هاي مشترك اشاره شد. در اين بند آمده بود: «نظر به اراده راسخ طرفين براي توسعه روابط دو كشور و با توجه به مكمل بودن ظرفيت‌هاي اقتصادي و همچنين وجود زمينه‌هاي مختلف همكاري در عرصه‌هاي انرژي، زيرساختي، صنعتي، فناوري و ساير زمينه‌هاي مشترك، دو طرف توافق مي‌كنند رايزني‌ها و مذاكرات لازم جهت انعقاد قرارداد همكارهاي جامع 25 ساله را در دستور كار قرار دهند.»يك منبع آگاه در اين باره به «اعتماد» مي‌گويد: مكاتبه‌ها درباره اراده سياسي دو كشور براي تنظيم سند همكاري‌هاي راهبردي چند ماه قبل از سفر رييس‌جمهور چين به ايران در بهمن ماه 1394 صورت گرفته بود و اين امر هم طبيعي است چرا كه مقام‌هاي ارشد دو كشور نمي‌توانستند در مدت زمان ملاقات رسمي كوتاه درباره جزييات اوليه تلاش براي رسيدن به چنين ساز و كاري با هم گفت‌وگو كنند.»
پس از آن تاريخ در شهريور ماه 1398، محمدجواد ظريف در سفر به چين باز هم از موضوع نقشه راه همكاري راهبردي فراگير ميان ايران و چين به عنوان يكي از سوژه‌هاي مورد بحث در گفت‌وگو با همتاي چيني نام برد و پس از پايان سفر نيز در يك توييت به اين موضوع اشاره كرد. لذا ادعاي پنهانكاري در اين زمينه ريشه در عدم تعقيب اين مساله در اخبار منتشر شده از رايزني‌هاي مقام‌هاي دو كشور دارد و نه تلاش تهران و پكن براي مخفي‌كاري.
 
چكش‌كاري پيش‌نويس‌ها
مخالفان اين سند همكاري از امتيازهاي عجيب و غريبي سخن مي‌گويند كه ايران به طرف چيني براي رسيدن به اين سند داده است. مبناي اين ادعا نيز ارقامي است كه در گزارش‌هاي تاييد نشده در رسانه‌هايي چون اكونوميست در سال گذشته ميلادي درج شد اما در اين مورد نيز ذكر چند نكته اساسي لازم است. نخست آنچه فعلا با عنوان سند همكاري جامع راهبردي ايران و چين از آن ياد مي‌شود در مرحله تبادل پيش‌نويس‌ها ميان دو طرف است. يك منبع آگاه در اين باره به «اعتماد» مي‌گويد: «فروردين ماه سال جاري، ايران پيش‌نويس طرف چيني را دريافت كرد و در حال حاضر دو طرف در حال كار روي نسخه سوم متن اين سند هستند.» بر اين اساس مي‌توان گفت كه فعلا ايران و چين همچنان در مرحله مبادله پيش‌نويس هستند و وارد فاز مذاكره نشده‌اند.
 
سند بالادستي كه نقشه راه است
نكته ديگر درباره ماهيت اين سند است؛ اين سند يك «نقشه راه» براي توسعه همكاري‌هاي سياسي، اقتصادي، تجاري، نظامي و امنيتي دو كشور است. در اين سند مطلقا هيچ‌ عدد و رقمي و هيچ ‌گونه امتياز يا حق انحصار خاصي به چشم نمي‌خورد. به اصطلاح اين سند يك سند بالادستي است و اين قراردادهاي معطوف به اين سند هستند كه مهم هستند. بر اين اساس پس از نهايي شدن سند، تاييد آن در مجراهاي قانوني دو كشور و ورود اين سند بالادستي به مرحله اجرا، هر بند سند قراردادهاي اجرايي جداگانه‌‌اي را مي‌طلبد و برهمين اساس است كه در اين سند رقم خالصي كه نشان‌دهنده حجم معامله‌ها باشد وجود ندارد. پس از نهايي شدن سند بايد ديد كه قراردادهاي جداگانه ذيل هر بند اين سند چگونه پيش خواهند رفت و مي‌توان گفت كه تضمين اين سند در اجراي قراردادهاي تابع آن است. نكته قابل توجه ديگر اين است كه هيچ ‌كدام از بندهاي اين سند قيد زماني ندارند و آنچه با عنوان دوره 25 ساله ياد مي‌شود براي دوره اجراي كليت اين نقشه راه است و اين كميت و كيفيت قراردادهاي تابع هر بند است كه مدت زمان آن قرارداد ميان دو كشور را مشخص مي‌كند. سند همكاري‌هاي جامع راهبردي سند اجرايي نيست و در آن پروژه ويژه‌اي تعريف نشده يا پولي جا‌به‌جا نمي‌شود. در جمع‌بندي اين بخش به زبان ساده بايد گفت كه در اين سند بين سطوح مهم‌تر از كليتي خواهد بود كه فعلا دو طرف در حال مذاكره روي آن هستند.
 
سندي كه نهايي نشده چگونه در مجلس
مطرح شود؟
يكي ديگر از انتقادهاي وارد شده به اين سند عدم طرح آن در مجلس شوراي اسلامي است كه البته توضيحات داده شده در بندهاي پيشين تا حدودي پاسخ اين چرايي را هم داده است. اصولا طرح هر گونه برنامه همكاري در مجلس شوراي اسلامي به نحوه تنظيم قرارداد يا توافقنامه يا تفاهمنامه فوق بستگي دارد. در شرايطي كه هنوز ايران و چين درباره عنوان اين سند هم به تفاهم نهايي نرسيده‌اند، نمي‌توان انتظار داشت كه ساز و كار ارايه اين سند به نهادهاي داخلي دو كشور مشخص شده باشد. علاوه بر اين، دو كشور سيستم‌هاي حقوقي متفاوتي با هم دارند و بايد در تفاهم نهايي مشخص بشود كه مثلا طرف چيني مي‌خواهد اين سند را در چه سطحي به تصويب برساند. ميزان تعهدي كه در متن اين سند مي‌دهد از چه مجراي حقوقي در اين كشور عبور خواهد كرد. طبيعتا بايد تناسب ميان مرجع تاييد‌كننده اين سند در دو كشور وجود داشته باشد و به عنوان مثال اگر طرف چيني سند را در سطح سندي با تاييد يك وزارتخانه نگاه دارد ايران هم بايد در همين سطح با سند برخورد كند. يك منبع آگاه در اين باره به «اعتماد» مي‌گويد: در مباحث حقوقي همواره بحث تفسير وجود دارد لذا ما پس از چكش‌كاري‌هاي نهايي سند را براي شور و مشورت در اختيار حقوقدان‌ها قرار خواهيم داد و با لحاظ جميع مصالح تصميم‌گيري خواهد شد كه با اين سند در داخل چه برخورد حقوقي صورت بگيرد. در اين مرحله دولت مجوز مذاكره درباره سند را صادر كرده و وارد مرحله چگونگي تصويب و سپس اجراي اين سند نشده است.
 
همكاري از سر ناچاري يا اتحاد راهبردي؟
يكي ديگر از مسائلي كه در تحليل‌هاي اتفاقا جدي‌تر و به دور از فضاي هيجاني مجازي به چشم مي‌خورد اين سوال است كه آيا مجموعه تحولاتي كه در سه سال و نيم اخير پيرامون ايران رخ داد منجر به گردش به شرق ايران شد؟ تحولاتي شامل خروج ايالات متحده از توافق هسته‌اي با ايران، بازگرداندن تحريم‌هاي هسته‌اي، وادار‌سازي ساير كشورها به تبعيت از تحريم‌هاي يك‌جانبه ايالات متحده و البته ضعف كشورهاي اروپايي در ايستادگي مقابل زياده‌خواهي‌هاي سياسي و قلدرمآبي اقتصادي دونالد ترامپ.
پاسخ به اين سوال از يك زاويه خير و از منظري ديگر بله است. اگر سفر رييس‌جمهور چين به ايران در بهمن ماه 1394 را مبدا زماني آغاز تلاش‌هاي دو كشور براي رسيدن به سند همكاري‌هاي راهبردي جامع فرض كنيم كه شواهد نيز با اين فرضيه در تطابق است مي‌توان گفت كه اراده تهران و پكن براي توسعه رابطه تحت تاثير نااميدي از غرب در سايه خروج ايالات متحده از برجام نبوده است. رييس‌جمهور چين يك هفته پس از اجراي برجام و در حالي كه كمپاني‌هاي اروپايي در سبقت با چين و روسيه براي ورود به ايران بودند در ديدار با همتاي ايراني بحث چارچوب‌دار كردن رابطه را مطرح كرد. بنابراين مي‌توان گفت كه اتفاقا در روزهاي رونق برجام بود كه تهران و پكن در مسير تعريف نقشه راهي براي رابطه 25 ساله پيش رو قرار گرفتند اما آيا اين اراده در نتيجه بدعهدي‌هاي غرب سرعت عمل بيشتري به خود نگرفت؟ پاسخ قطعا بله است. زماني كه كشوري تحت تحريم‌هاي يك‌جانبه‌اي قرار مي‌گيرد كه ماهيت تنبيه فرامرزي دارند طبيعتا در انتخاب شريك طولاني‌مدت علاوه بر نيازهاي اقتصادي، شرايط جوي بازار جهاني بايد شرايط تحريمي خود را هم مدنظر بگيرد. يك منبع آگاه در اين باره به «اعتماد» مي‌گويد: «نياز امروز ما در برخي حوزه‌هاي حياتي تا 90% توسط چين تامين مي‌شود و چين تنها كشوري است كه به‌رغم تحريم‌ها هنوز سهمي ولو اندك در خريد نفت از ايران دارد.»
يكي از دلايل مخالفت‌ها با سند همكاري چين و ايران كه بدون اطلاع از حتي يك بند اين سند، كليشه جاافتاده در ذهن ايراني است كه چين و روسيه از تحريم در ايران سود برده‌اند و اتفاقا چيني‌ها در يك دهه گذشته كم و بيش مانند كشورهاي غربي رفتار كرده‌اند و از پروژه‌هايي كه در ايران برعهده گرفته ‌بودند، عقب نشستند. كليشه‌اي كه اتفاقا مصداق‌هاي بسياري هم در تاييد آن وجود دارد اما در برابر اين واقعيت غيرقابل انكار اين اتفاق اثبات شده هم وجود داشته و دارد كه غرب در مقاطعي نخواسته يا نتوانسته با ايران همكاري بلندمدت يا حتي ميان مدت متداوم داشته باشد. امروز ما در برابر اين واقعيت غيرقابل انكار قرار داريم كه چين به سرعت در حال فتح بسياري از حوزه‌ها در سطح بين‌المللي است. به باور بسياري از كارشناسان سياسي و اقتصادي، در بدبينانه‌ترين حالت چين تا 2035 به اقتصاد اول دنيا تبديل خواهد شد. در دو سال گذشته چيني‌ها توليد‌كننده و صادر‌كننده نخست در سطح جهاني بودند. آيا ايران بايد اين فرصت را از دست بدهد يا با استفاده از نياز چين به ايران به راهبردي ميان‌مدت و تضمين شده براي همكاري با اين كشور دست پيدا كند؟پس از هياهو در رسانه‌هاي فارسي‌زبان مخالف نظام ايران درباره سند راهبردي همكاري‌هاي جامع ايران و چين، تحليلگران رسانه‌هاي بين‌المللي آغاز به انتشار نظرات خود درباره معناي سياسي و اقتصادي اين تفاهم بلندمدت ميان ايران و چين كردند. در تمام اين تحليل‌ها يك خط واحد وجود داشت با اين عنوان كلي كه ايالات متحده با سياست فشار حداكثري و اروپايي‌ها با تسليم شدن به اين سياست، ايران را به دامان شرق فرستادند. هر چند كه ايران و چين از پيش از ناكامي غرب در وفاي به عهد در برجام عزم خود را براي توسعه رابطه جزم كرده بودند اما تعلل‌هاي غرب به موتور محركه‌اي براي تسريع روند به نتيجه رسيدن سند همكاري‌هاي جامع راهبردي ميان دو كشور تبديل شد. گام بلند ايران براي تعريف رابطه‌اي همه‌جانبه با چين به غربي‌ها اين پيام واضح را داد كه انتخاب‌هاي ايران محدود نيستند و البته كه اروپايي‌ها هم پيام را گرفته و از تبديل شدن چين به شريك بلندمدت ايران احساس خطر كرده‌اند. امروز چين براي تكميل پازل جهاني خود چه در حوزه شركاي تجاري و چه دوستان سياسي به ايران نياز دارد و هر چند كه امروز چيني‌ها نفت كشورهاي ديگر را جايگزين نفت ايران كرده‌اند اما آيا تحريم ايران مادام‌العمر خواهد بود؟ ايران عرضه‌كننده بزرگ انرژي است و البته كه كشوري چون عربستان سعودي هم براي تامين نيازهاي نفتي چين در نقشه وجود دارد اما وابستگي عربستان و ديگر كشورهاي نفتخيز منطقه خليج فارس به ايالات متحده كه در رقابت تنگاتنگ با چين در همه عرصه‌ها است آنها را به فروشندگاني غيرقابل اطمينان براي پكن تبديل كرده است.
طبيعتا توسعه رابطه اقتصادي و تجاري نه فقط براي ايران كه براي هر كشوري با ريسك‌هاي بسيار همراه است اما در جهان امروز اين همپوشاني منافع سياسي، امنيتي و اقتصادي است كه تضمين اجراي اسنادي بالادستي نظير سند همكاري‌هاي جامع راهبردي ميان ايران و چين مي‌شود. 
 
 
چين  چه‌ايرادي  دارد؟  فكر كنيداسمش‌امريكاست توافق تهران -  پكن  چه  معنايي  براي واشنگتن  دارد؟
ضربه  محكم  به جايگاه امريكا  در  نظام جهاني 
  شهاب  شهسواري   
موج خبري موضع‌گيري‌ها و تحليل‌ها در مورد توافق جامع راهبردي ايران و چين، تيرماه سال جاري رسانه‌هاي داخل و خارج كشور را درنورديد. افراد آگاه و ناآگاه هر آنچه مي‌توانستند به اين توافق نسبت دادند و جو شديدي از بي‌اعتمادي در مورد محتواي منتشر نشده اين توافق ايجاد شد. مهدي صفري از جمله ديپلمات‌هاي پيشين ايران در چين است كه در طول هفته گذشته در رسانه‌هاي مختلف به توضيح در مورد ضرورت اين توافق و مزاياي آن پرداخته است. صفري كه بين سال‌هاي 1389 تا 1393 در دو دولت سفير ايران در چين بود، فرصتي در اختيار ما گذاشت تا برخي از ابهام‌ها و سوالات در مورد اين توافق را با او در ميان بگذاريم. در ادامه متن كامل گفت‌وگوي «اعتماد» را با مهدي صفري، سفير پيشين جمهوري اسلامي ايران در چين مطالعه مي‌كنيد.
 
منابع مختلف خبري و مقام‌ها، اسامي مختلفي روي توافق پيش روي جمهوري اسلامي ايران با جمهوري خلق چين گذاشته‌اند؛ معاهده، پيمان، سند راهبردي، نقشه راه همكاري‌ها، توافق بلندمدت و اسامي ديگر. چنين نام‌هايي به لحاظ حقوقي متفاوت هستند و آثار مختلفي بر آنها مترتب است. ماهيت سند همكاري‌هاي بلندمدت ايران و چين چيست؟
ببينيد، تفاوتي نمي‌كند كه روي اين توافق چه نامي گذاشته ‌شود؛ اين يك برنامه همكاري يا نقشه راه است كه به صورت جامع براي همكاري‌هاي 25 ساله ميان ايران و چين تهيه شده است. حوزه‌هاي مختلف همكاري از نظامي و امنيتي گرفته تا اقتصادي و تجاري در اين برنامه پيش‌بيني شده است. برنامه و الگوي هر همكاري‌اي كه امكان آن ميان دو كشور به صورت دوجانبه يا چندجانبه با حضور ديگران امكان‌پذير باشد در اين توافق پيش‌بيني و مورد توجه قرار گرفته است. اين برنامه در قالب يك توافقنامه يا معاهده دوجانبه روند حقوقي خود را طي مي‌كند، يعني زماني كه پيش‌نويس آن مورد تاييد دوطرف قرار گرفت، روساي اجرايي دو طرف آن را امضا كردند به مجلس شوراي اسلامي مي‌رود و توسط نمايندگان مردم مورد بررسي قرار مي‌گيرد تا با طي مراحل حقوقي و قانوني به قانون تبديل شود.
يكي از ويژگي‌هايي كه برخي از مقام‌ها در مورد اهميت اين قرارداد مورد تاكيد قرار داده‌اند، تضمين فروش نفت به چين است، تا جايي كه علي آقامحمدي، عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام از ضرورت اين توافق براي رساندن ظرفيت توليد نفت ايران تا 8 ميليون و 500 هزار بشكه خبر مي‌دهد. اين نكته در شرايطي مطرح مي‌شود كه مقام معظم رهبري و مقام‌هاي ارشد كشور از تلاش براي رسيدن به اقتصاد بدون نفت سخن مي‌گويند. آيا تناقضي ميان اين توافق و سياست‌هاي كلي نظام براي كاهش وابستگي به صادرات نفت خام وجود ندارد؟
آنچه مقام معظم رهبري گفته‌اند يك رهنمود براي استراتژي بلندمدت نظام است. رسيدن به هدف اقتصاد بدون نفت زمان مي‌برد. در توافق با چين پيش‌بيني شده است كه در طول 25 سالي كه ايران تعهد مي‌دهد بخشي از نياز چين به انرژي را تامين كند، چيني‌ها هم در مقابل تعهد مي‌دهند كه خريدار نفت ايران باشند. ما اگر بخواهيم هر بشكه نفت خام را در داخل كشور تبديل به محصولات نفتي و پتروشيمي كنيم، نياز به زمان داريم. بايد پالايشگاه‌ها و كارخانه‌هاي تازه‌اي تاسيس كنيم، ساخت هر كدام از اين كارخانه‌ها پنج سال، 10 سال زمان مي‌برد، به سرمايه‌گذاري هم نياز دارد. قرار نيست ما تا زماني كه بتوانيم كارخانه‌هاي فرآوري و پالايش نفت خام را براي خودكفايي در محصولات نفتي و تبديل نفت خام به محصول نهايي مصرفي آماده كنيم، صادرات و كسب درآمد از فروش نفت خام را متوقف كنيم. من از عددي كه به آن اشاره كرديد اطلاعي ندارم، اينكه آقاي آقامحمدي مطرح كرده‌اند بايد از خودشان بپرسيد. اقتصاد بدون نفت يعني اينكه اگر روزگاري باز مانند شرايط امروز يك قدرت خارجي مانند امريكا تلاش كرد تا ما را از صادرات نفت خام منع كند و از قطع درآمد نفتي به عنوان اهرمي براي فشار استفاده كند، با استفاده از منابع فرآوري، پالايش و پردازشي كه در بلندمدت در كشور خودمان ايجاد مي‌كنيم، به كارمان ادامه دهيم. من تصور نمي‌كنم ميان فروش نفت خام به چين و اقتصاد بدون نفت، هيچ تناقضي وجود داشته‌باشد.
تهران با خيلي از كشورهاي دوست و پيراموني براي سندهاي توافق و همكاري جامع مذاكره مي‌كند، با سازمان‌هاي منطقه‌اي توافق‌هايي امضا كرده‌ايم، چرا اين توافق خاص تا اين اندازه جنجالي شده است؟
بايد ببينيم چه كسي در حال فضاسازي و جوسازي در مورد اين توافق است. نخست اينكه تقريبا هر چه تاكنون در مورد جزييات اين توافق در رسانه‌هاي خارجي منتشر شده است، كاملا دروغ و بي‌پايه است. دوم اينكه وقتي وزير خارجه امريكا دلسوزي مي‌كند و مي‌گويد اين توافق يك معاهده تركمنچاي جديد است، بايد قطعا نتيجه گرفت كه اين توافق به نفع ما تنظيم شده است. حضرت امام (ره) مي‌گفتند كه اگر ديديد راديوهاي غربي‌ها يك كارتان را تشويق كردند و از آن تمجيد كردند دور و بر خودتان را بگرديد كه ببينيد چه خطايي كرده‌ايد. جنجال‌سازان مي‌دانند كه چين يك قدرت درجه اول در جهان است، غربي‌ها مي‌گويند كه چين قدرت دوم اقتصاد جهان است، من معتقدم كه چين قدرت اول اقتصاد جهان است. اين قدرت جهاني مي‌آيد با جمهوري اسلامي ايران كه يك قدرت منطقه‌اي است يك توافقي را مذاكره مي‌كند. امريكايي‌ها چرا واكنش نشان مي‌دهند؟ چون تلاش مي‌كردند كه با تحريم‌ها و فشارهاي ظالمانه و غيرقانوني به بن‌بست برسانند، حالا كه شكست خورده‌اند، تصور مي‌كنند كه اين توافق مي‌تواند گشايش مهمي باشد كه به پيروزي كامل ايران بر حصر و تحريم امريكايي منجر شود. فرمانده ستاد كل مشترك امريكا سال 2007 گفته‌بود كه در پي 11 سپتامبر مي‌خواستيم عراق، لبنان، سودان، ليبي و ايران را نابود كنيم، همه را نابود كرديم اما ايران چون قدرت نظامي كافي نداشتيم تصميم گرفتيم از طريق جنگ نرم عمل كنيم. جنگ نرم همين تحريم‌ها بود كه نهايتا به بن‌بست اقتصادي و شكست و فروپاشي و نهايتا نابودي ايران مي‌انجاميد. او پيش‌بيني كرده‌بود كه اگر ايران بتواند از اين جنگ سلامت بيرون بيايد، احتمال دارد كه به يك ابرقدرت تبديل شود. امريكايي‌ها مي‌بينند كه توافق جامع با چين، مي‌تواند باعث شود كه ايران از تنگنايي كه ايجاد كرده‌اند خارج شود. به همين دليل واشنگتن فضاسازي مي‌كند كه جلوي موفق شدن اين توافق را بگيرد. به اضافه امريكايي‌ها نگراني ديگري هم دارند. تصور مي‌كنند كه حضور چين در منطقه خليج فارس به معناي شكست امريكا و جمع كردن بساط اين كشور از منطقه خواهد بود.
برخي از فعالان اقتصادي معتقدند كه جنجال‌ها و سر و صداها در مورد اين توافق ممكن است باعث پاپس كشيدن و عقب‌نشيني چيني‌ها شود. به نظر شما اين تحليل درست است؟
درست است. چيني‌ها از تبليغات و فضاسازي‌هاي غربي نگراني ندارند، چون عادت دارند و انتظارش را هم دارند. اما متاسفانه برخي صداها از درون كشور بلند مي‌شود كه در جهت فضاسازي غربي است. گروهي از هموطنان‌مان هستند كه دانسته يا نادانسته اخبار و اطلاعات نادرستي را منتشر و دست به دست مي‌كنند كه بي‌اساس، جعلي و نادرست هستند. اين باعث شده است كه يك احساس مخالفت در ميان گروهي از اقشار و كارشناسان ايجاد شود. پكن با خودش فكر خواهد كرد كه اگر افكار عمومي در ايران مخالف چنين همكاري‌هايي باشند، ضرورتي ندارد كه خودش را به زحمت بيندازد. براي آنها انتقادات رسانه‌هاي غربي طبيعي است، چون مي‌دانند كه طرف غربي با قدرتمندتر شدن چين خصومت دارد، اما چين با كشورهاي مختلف منطقه از عربستان و عراق گرفته تا قزاقستان و روسيه توافق‌هاي مشابهي امضا كرده است، براي ايران هم تصور مي‌كند كه وارد يك بازي برد - برد با ايران شده است، اگر احساس كند كه مخالفت جدي در ميان ايرانيان وجود دارد، ممكن است كه پاپس بكشد.
بعضي مي‌گويند كه در توافق شتاب‌زدگي مشاهده مي‌شود ...
نظر من برعكس است. تا حالا خيلي تعلل شده است. دولت الان موافق انجام اين توافق است، اميدواري من اين است كه به اين كار سرعت بدهد و آن را به نتيجه برساند. من بارها در مصاحبه‌هايم گفته‌ام كه اين كار بايد 6 سال پيش عملي مي‌شد، زماني كه شي جين‌پينگ، رييس‌جمهور چين به ايران آمد بايد توافق امضا مي‌شد. من سوالي دارم؛ چطور چنين توافقي براي دولت‌هاي مرتجع عربي حلال است و براي ايراني‌ها حرام؟ چرا براي كشورهاي آسياي مركزي حلال است و براي ما حرام؟ امريكايي‌ها و اسراييلي‌ها دنبال اين هستند كه ما نتوانيم گشايشي در زمينه اقتصاد و تكنولوژي‌مان داشته‌باشيم، اما آيا منتقدان اين توافق هم همين قصد را دارند؟ مي‌خواهند جلوي پيشرفت و توسعه كشور را بگيرند؟
فرموديد كه اين توافق بايد روند حقوقي خود را طي كند، اما يك مانعي كه معمولا جلوي همه توافق‌هاي همكاري ايران با كشورهاي غيرمسلمان وجود دارد تفسير سخت و قاطع شوراي نگهبان است، فكر مي‌كنيد چنين توافقي بتواند از سد شوراي نگهبان عبور كند؟
ما اين همه توافق با كشورهاي ديگر داريم، با روسيه توافق همكاري مشترك داريم كه تصويب شده و به قانون تبديل شده است ...
معمولا اين توافق‌ها عاقبت از مجمع تشخيص مصلحت نظام سر در مي‌آورند ...
مسير طبيعي خود را طي مي‌كند و نهايتا چه توسط شوراي نگهبان و چه توسط مجمع به تصويب مي‌رسد، بعيد مي‌دانم در اين خصوص مشكلي وجود داشته‌باشد.
منظور من اين بود حالا كه آقاي كدخدايي، گفته‌اند اين شورا نظر مثبتي روي اين توافق دارد، فكر مي‌كنيد رويه شورا تغيير كند و در آينده مسير براي تصويب سريع‌تر توافق‌هاي همكاري دوجانبه و چندجانبه باز شود؟
بله من معتقدم كه اين احتمال زياد است.
مي‌توان اين توافق را يك تغيير اساسي در رويكرد سياست خارجي كشور تلقي كرد؟
برخي براي‌شان سوال پيش آمده است كه آيا نفس امضاي اين توافقنامه به معناي تغيير اساسي در سياست خارجي ايران است، من جوابم به اين سوال منفي است. سياست جمهوري اسلامي ايران همچنان نه شرقي نه غربي است.
چين جزو مجموعه شرق محسوب نمي‌شد. عبارت شرق در دوران جنگ سرد به اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي و اقمارش اطلاق مي‌شد. مسكو يك بلوكي از متحدان داشت. در آن دوران، يعني در دوران جنگ سرد شعار ما نه شرقي نه غربي بود. وقتي كه شوروي فروپاشيد، روسيه خودش سياست‌هاي گذشته را كنار گذاشت، در اروپا كشورهاي شرق اروپا سياست‌هاي‌شان را متعادل كردند و در قفقاز كشورها تغيير رويكرد دادند، نه تنها ما با آنها ارتباط برقرار كرديم، بلكه ارتباط‌هاي‌مان را مستحكم كرديم و گسترش داديم. همه اين كشورها روزگاري جزو بلوك شرق محسوب مي‌شدند. اما حالا بلوك شرقي وجود ندارد و ما با همه اين كشورها همكاري داشتيم. چين يكي از كشورهايي است كه در طول تاريخ هيچ اصطكاك و جنگي با ايران نداشته است، اصولا مرز مشتركي با چين نداريم. چيني‌ها فرهنگي بسيار نزديك به ايران دارند، در كتاب‌هاي تاريخ دوران ابتدايي و متوسطه دانش‌آموزان چيني، تاريخ ايران آموزش داده‌مي‌شود. نزديكي‌هاي فرهنگي چين به ايران بسيار گسترده است و روابط دو كشور بسيار طبيعي است. دو نكته مهم را باز هم تذكر مي‌دهم نخست اينكه چين جزو بلوك شرق نيست و دوم اينكه چنين توافق‌هايي ميان چين با خيلي ديگر از كشورها از جمله متحدان غرب در منطقه ما بسته شده است. ما از سياست‌هاي اصولي جمهوري اسلامي با اين توافق تخطي نمي‌كنيم.
به نظر مي‌رسد نگراني عمده منتقدان تخطي از سياست نه شرقي نه غربي نيست، بلكه نهادينه شدن سياست نه غربي نه غربي است. اينكه اين توافق باعث شود كه ايران نه از حب چين، بلكه از بغض امريكا زير بيرق پكن قرار گيرد ...
بگذاريد من يك سوالي از شما بپرسم؛ اگر طرف توافق ما غربي باشد اين منتقدان چيزي مي‌گويند؟ صدايي از كسي در مي‌آيد؟ اگر مشكل اسم يا موقعيت جغرافيايي است، اسمش را بگذاريد توافق با غرب. تا يك توافق با طرف‌هايي كه به لحاظ جغرافيايي در محدوده شرق قرار دارند امضا مي‌شوند ناگهان گروهي صداي‌شان در مي‌آيد. كدام بيرق؟ كدام يوغ؟ اينكه چيني‌ها بيايند يك نيروگاه، يك پالايشگاه، يك كارخانه فولاد بسازند، خط فاينانس ايجاد كنند كه خودمان بسازيم، كه اين كار را قبلا كرده است، چه عيبي دارد؟ ما بايد درست عمل كنيم، بتوانيم انتقال فناوري بدهيم. اين همه تلاش كرديم از آلمان و نروژ نيروگاه‌هاي خورشيدي وارد كنيم، مي‌گويند تحريم هستيد و نمي‌دهيم، وقتي چين دارد، همين فناوري‌ها را دارد، چرا از چين نگيريم؟ وقتي آلماني‌ها نمي‌دهند، چرا از چين نگيريم؟ اين همه محيط آزاد براي بهره‌برداري از انرژي خورشيدي داريم، هم اثر محيط زيستي دارد، مي‌تواند در بيابان‌زدايي كمك‌مان كند، هم آلودگي محيط زيستش از نفت كمتر است، هم از زمين بياباني مي‌توانيم استفاده كنيم. در يك محيط دو گيگاوات تا سه گيگاوات برق وارد شبكه كنيم. تا كي بايد منتظر بمانيم كه آلماني‌ها دست از بهانه آوردن بردارند؟ براي قطارهاي سريع‌السير، آلماني‌ها اصلا حاضر به مذاكره هم نيستند، مي‌گويند نمي‌دهيم. چيني‌ها مذاكره كردند، توافق كردند، همين الان در حال اجراي پروژه تهران و اصفهان هستند. همين پروژه اگر به مشهد به تبريز، مشهد به تهران، مشهد به زاهدان و چابهار توسط چيني‌ها اجرا شود، چقدر در عبور و مرور مسافرين ما تسهيل مي‌كند. افرادي كه گله دارند بگويند اينها چه ايرادي دارد؟ نيروگاه‌هاي سيكل تركيبي را از آلمان خواسته‌ايم، زيمنس به ما نمي‌دهد، چين همان فناوري را دارد با ظرفيت بيشتر و بهره‌وري بهتر. تجهيزات پزشكي؛ 80درصد از كل مواد اوليه داروي جهان در چين توليد مي‌شود، همين دارويي را كه مواد اوليه‌اش را اروپا و امريكا از چين مي‌خرند، به ما نمي‌فروشند، مثلا در چارچوب كالاهاي بشردوستانه‌شان هم هست، خب چرا از چين نخريم؟ چرا وقتي با غرب سر همين چيزها چانه مي‌زنيم، اينها دلهره ندارند، اما تا قرار مي‌شود كاري را با كشوري مانند چين شروع كنيم و دورنمايي از گشايش اقتصادي ايجاد مي‌شود، صداي‌شان بلند مي‌شود؟
به راه‌آهن چابهار-زاهدان اشاره كرديد. آيا در توافق با چين دقت شده است كه تداخل و مزاحمتي براي توافق‌هاي‌مان با ديگر كشورها ايجاد نشود. به ويژه كه ساخت خط آهن چابهار-زاهدان در توافق با هند ديده‌شده است؟
البته هندي‌ها 15 سال است كه مي‌خواهند اين خط را كلنگ بزنند. هند منافع خودش را در چابهار دارد، به خاطر رقابت‌هاي منطقه‌اي خودش. اما بندر چابهار براي چيني‌ها هم اهميت استراتژيك دارد. نخست اينكه مي‌تواند يك مسير ترانزيت بسيار مناسب براي چين باشد، از چابهار به مشهد، به تركمنستان به قزاقستان و چين، يك مسير بسيار مناسب براي ترانزيت كالاهاي وارداتي به چين است. منفعت چيني‌ها در اين است كه خط آهن چابهار به مشهد تكميل شود. اگر به آنها اجازه بدهيم كه سرمايه‌گذاري كنند، هم آنها سود مي‌برند و هم ما، چه از درآمد ترانزيت چه از اشتغال‌زايي، همين‌طور براي راه‌آهن مشهد به تبريز، چه در كريدور شمال جنوب و كريدور شرق به غرب ما كمك مي‌كند.
چيني‌ها سرمايه‌گذاري كلاني روي كريدور پاكستان از طريق بندر گوادر كرده‌اند و به سرعت در حال پيشبرد ساخت و توسعه اين مسير ترانزيتي هستند. يك مسير سخت و پر هزينه، اگر اين فرصت براي‌شان ايجاد شود كه از مسير ايران استفاده كنند، خيلي كم هزينه‌تر و آسان‌تر است. اگر ما زودتر چيني‌ها را به اين پروژه آورده‌بوديم، اصولا بيشترين كالا از طريق ايران جابه‌جا مي‌شد. اگر اين كريدور شمال - جنوب ايجاد شود، كالاهاي مورد نياز تركمنستان، قرقيزستان، قزاقستان و ازبكستان هم از مسير ايران جابه‌جا مي‌شود كه مي‌تواند تحول عمده‌اي در اقتصاد محلي و مسير ايجاد كند.
خيلي‌ها تاكنون به عنوان مسوول اين توافق معرفي شده‌اند. يكي از سفراي پيشين‌مان مي‌گويد كه متن توافق همان متني است كه در دهه هفتاد به چين پيشنهاد داده‌بودند و حالا با چند موضوع جديد مانند مسائل فناوري اطلاعات و اينها به روزرساني شده است، گروهي مي‌گويند نماينده مقام معظم رهبري در سفر به چين اخيرا آن را مذاكره كرده است و گروهي هم آن را توافق روساي جمهوري دو كشور معرفي مي‌كنند، كدام تعبير به واقعيت نزديك‌تر است؟
چيزي كه نقل كرديد غلط نيست، در دو دهه گذشته اين پيشنهاد مطرح شده‌بود. اما در آن دوران چيني‌ها چندان علاقه‌اي نشان نمي‌دادند. تا اينكه عاقبت در دوره‌اي كه من در پكن سفير بودم، در سفر حسن روحاني، رييس‌جمهور اسلامي ايران به چين، شي جين‌پينگ، رييس‌جمهور چين اعلام كرد كه نگاه چين به روابط با ايران، استراتژيك است. تا پيش از اين چيني‌ها از چنين تعبيري استفاده نمي‌كردند، خيلي كشورهاي ديگر هم ابا داشتند از اينكه بگويند رابطه‌شان با تهران راهبردي است. آقاي شي پيشگام شد و اين تعبير را استفاده كرد. آقاي شي در همان سفر خبر داد كه قصد دارد به تهران سفر كند و اميدوار است كه در پي سفرش يك همكاري جامع و بلندمدت ميان چين و ايران آغاز شود. اين سفر سال 1396 انجام شد و پيش‌نويس در سفر آقاي شي به تهران آماده شد. من اعتقادم اين بود كه بايد همان 6 سال پيش يك توافق يا چارچوب توافق را امضا كنيم. اگر آن زمان اين چارچوب همكاري‌ها مشخص شده‌بود در اين مدت 5-4 ساله مي‌توانستيم بسياري از موارد آن را اجرايي كنيم.
چيني‌ها بين 200 تا 250 ميليون گردشگر در سال به سراسر جهان مي‌فرستند. اگر دولت چين ايران را يكي از اهداف گردشگري‌اش قرار دهد و فقط يك تا دو ميليون گردشگر چيني در سال به ايران بيايد، مي‌دانيد چه اندازه مي‌تواند در درآمدهاي ارزي ما تاثير داشته‌ باشد؟ نكته اينجاست كه فرهنگ چيني‌ها مانند فرهنگ اروپايي‌ها چندان از اصول و ارزش‌هاي كشور ما دور نيست. برعكسش هم درست است، چين هم فرصتي براي فروش كالاهاي ماست. چين ثروتمند شده است، حدود 300 ميليون نفر از مردم چين از فقر رها شده‌اند و قدرت خريد بالايي دارند. الان 60 تا 65 درصد از كالاي لوكس دنيا را چيني‌ها مي‌خرند. بازار بزرگ چين مي‌تواند يك مقصد بزرگ براي فرش دستباف ما باشد. اگر درست تبليغ كنيد و حمله كنيم به بازار چين، چقدر مي‌توانيم آورده ارزي به كشور داشته‌باشيم. در مورد صنايع دستي، سنگ‌هاي قيمتي و زينتي، فرصت بازار چين بسيار ارزشمند است، داروهاي گياهي و زعفران، بسيار در چين بازار دارد. چه ايرادي دارد كه با چيني‌ها كار كنيم؟
  تضمين خريد نفت خام از سوي چين منافاتي با اقتصاد بدون نفت ندارد
  هر زمان گشايشي در اقتصاد و روابط خارجي پيش مي‌آيد يك سري صداي‌شان بلند مي‌شود
  اگر توافق با غرب بود باز هم همين انتقادها را مي‌كردند؟
  تمام كشورهاي عربي منطقه و پادشاهي‌هاي مرتجع توافق‌هاي مشابهي را با چين امضا كرده‌اند، چرا كسي به آنها ايراد نمي‌گيرد؟
  آلماني‌ها به ما نيروگاه خورشيدي و قطار سريع‌السير نمي‌دهند، چرا از چين نگيريم؟
  هندي‌ها 15 سال است كه قرار است راه‌آهن چابهار- زاهدان را شروع كنند، اما تعلل مي‌كنند
  خيلي كشورها ابا داشتند بگويند رابطه‌شان با ايران استراتژيك است، اما شي جين‌پينگ سال 1393 اين را گفت
  دو دهه پيش چيني‌ها چندان تمايلي براي همكاري با ايران نداشتند، وگرنه همان زمان هم اين پيشنهاد را داده‌بوديم