وقتی حماسه و نوحه در هم تنیده می‌شود

‏[پولاد امین] در روزهایی که تنها یکی دو هفته به اهدای جایزه ویژه «کتاب‌‌های صلح»‌ سال ۲۰۲۰ به «لوریس چکناواریان» باقی ‏است، زمزمه‌های تکمیل مهم‌ترین اثر وعده داده شده این آهنگساز و موسیقیدان می‌تواند روزهای درخشان این هنرمند بین‌المللی را ‏برایش به‌یاد ماندنی‌تر کند.
روز دوازدهم سپتامبر جایزه ویژه «کتاب‌‌های صلح»‏‎ به‌علت فعالیت‌هایی که برای گسترش فرهنگ صلح انجام داده به لوریس ‏چکناواریان اهدا خواهد شد. این روزها اما بهانه بهتری برای به یاد آوردن این آهنگساز وجود دارد: چکناواریان چند‌سال است که ‏وعده تولید و انتشار «سمفونی عاشورا» را می‌دهد. سمفونی دیگری علاوه بر اپراها و سمفونی‌هایی چون «رستم و سهراب»، «رستم ‏و اسفندیار»، «آفرینش»، «سیاوش»، «ضحاک»، «شمس و مولانا»، «گفت‌وگوی تمدن‌ها»، «رسول عشق و امید» و «جهان‌پهلوان ‏تختی»- که خود لوریس چکناواریان همیشه از آن به‌عنوان بهترین و دلی‌ترین اثر کارنامه‌اش نام برده است، اما هنردوستان و ‏علاقه‌مندان این آهنگساز تاکنون جز یک اجرای سه دقیقه‌ای از بخشی از این سمفونی که با نام «مکن ‌‌ای صبح طلوع» در فضای ‏مجازی منتشر شده، چشم‌شان به جمال این روایت موسیقایی از شب عاشورا روشن نشده است. چکناواریان تاکنون ۶ اپرا، ۵ سمفونی و 45 موسیقی فیلم ساخته. کارنامه پرباری که انبوه آثار در زمینه موسیقی کر و موسیقی ‏مجلسی و البته بی‌شمار کنسرتوهایی که برای پیانو، ویولن و گیتار منتشر کرده، آن را دست‌نیافتنی‌تر هم می‌کند. با این حال خودش  ‏‏«سمفونی عاشورا» را «مهم‌ترین و بزرگ‌ترین» اثرش می‌داند «که می‌تواند فرهنگ عاشورا را به شکلی شایسته به جهانیان ‏معرفی کند».‏
به گفته چکناواریان، او در «سمفونی عاشورا» در جایگاه «ناظری که خود در واقعه عاشورا حضور دارد و از نزدیک شاهد همه ‏اتفاقات تلخ است» به این واقعه بزرگ تاریخ‌ساز نزدیک شده و «بر اساس اتفاق‌های عاشوا و همچنین اصوات و آهنگ‌های ‏دسته‌های عاشورایی» این سمفونی را نوشته است. او می‌گوید ساختن سمفونی درباره عاشورا ریشه در خاطرات کودکی‌اش دارد: ‏‏«از بچگی ماه محرم برایم جایگاه والایی داشت و برای همین هم حتی زمان‌هایی هم که ایران نبودم، تلاش می‌کردم بتوانم خودم را ‏در دهه اول محرم به ایران برسانم و در مراسم‌های عزاداری شرکت کنم.» ‏ علاقه قلبی
لوریس چکناواریان بارها گفته که عشق و ارادت عمیقی به حضرت عباس(ع) دارد: «از همان بچگی در دسته‌های عزاداری ماه محرم ‏در میان عزاداران به عشق حضرت عباس (ع) آب می‌دادم و به اصطلاح سقای دسته‌های حسینی بودم. داستان این حضرت جلوه ناب ‏فداکاری است- که به خاطر بچه‌های کوچک به دل دشمن زد و دست‌ها و جانش را برای رفع تشنگی آنها از دست داد. نکته مهم و ‏درس‌آموز اینکه این فداکاری در تمام قرن‌های بعدی هم ادامه داشته و حضرت عباس که برای زندگی دیگران دست‌های خودش را ‏در کربلا از دست داده، تا قرن‌ها دست علاقه‌مندان و کسانی را که به او ایمان و باور دارند، گرفته است. این را با جرأت و اطمینان ‏می‌گویم که در طول عمرم هر زمان با مشکلی مواجه شده و برای حل آن به حضرت عباس متوسل شده‌ام، حضرت بارها دستم را ‏گرفته و نگذاشته هیچ‌گاه دست خالی برگردم.»‏


چکناواریان در صحبت درباره «سمفونی عاشورا» به یاد خاطرات کودکی‌اش افتاده است: «کودکی من در خیابان منوچهری گذشته. ‏یکی از آن محلاتی که دسته‌های باشکوه عزاداری داشت و در دهه محرم هزاران‌هزار نفر در عزاداری‌ها شرکت می‌کردند. ما آن ‏موقع بچه بودیم، اما باز هم وقتی آن دسته‌ها را می‌دیدم، حس و حال عجیبی سراغم می‌آمد. البته فقط من این جور نبودم و تقریبا ‏تمام بچه‌های آن روزگار این عشق و حال را داشتند و می‌خواستند یک جورهایی در دسته‌های عزاداری کاری کنند. خوب یادم ‏است که من و همبازیانم چه شوق و هیجانی برای عزاداری داشتیم. شاید باورش برایتان سخت باشد که حالا هم در نهمین دهه ‏زندگی همچنان همان عشق و علاقه را دارم و وقتی صدای سنج و طبل دسته‌های عزاداری را می‌شنوم، همان حس و حال روزهای ‏کودکی برایم زنده می‌شود. یعنی همان‌طور که از بچگی با شنیدن صدای شیپور و طبل از دسته‌های عزاداری تحت‌تأثیر آن لحن ‏حماسی قرار می‌گرفتم، همین حالا هم همان حال را دارم و همین هم بود که مرا ترغیب کرد نوشتن سمفونی عاشورا را آغاز کنم.»‏
چکناواریان می‌گوید اینکه در رسانه‌ها و فضای مجازی نوشته شده که من به شخصیت‌های عاشورا علاقه دارم، حق مطلب را ادا ‏نمی‌کند: «من عاشق تک تک این شخصیت‌ها هستم. تمام آن اصحابی که همراه امام حسین(ع) از خودگذشتگی و فداکاری کردند و به ‏خاطر خدا و هدف‌شان از جان و زندگی خود گذشتند. اصلا مگر می‌شود عاشق چنین شخصیت‌هایی نشد؟»
یک سنت ایرانی
لوریس چکناواریان هنرمندی مسیحی است و برای همین شاید برای بسیاری از مخاطبانش عشق و علاقه و باور او به عاشورا و ‏شخصیت‌هایی که این حماسه بزرگ را ساخته‌اند، باورکردنی نباشد. چکناواریان اما می‌گوید باور به ایثار و فداکاری و شهادت ‏ارتباطی به دین افراد ندارد و چنین مفاهیمی می‌تواند هر شخصی با هر دینی را تحت‌تأثیر قرار دهد: «من در ایران بزرگ شده‌ام ‏که مذهب رسمی‌اش تشیع است. این یک سنت، فرهنگ و آیین‌هزار و چهارصد ساله است و من هم به‌عنوان یک ایرانی به این ‏فرهنگ و آیین احترام می‌گذارم- بی‌توجه به اینکه خودم مسیحی هستم یا مسلمان یا اصلا به هر دین دیگری ایمان دارم. چون در ‏این فرهنگ و سنت بزرگ شده‌ام. فرهنگی که امام‌حسین(ع) را متعلق به خود می‌داند و بنابراین من هم مثل همه ارامنه ایران که ‏به آن حضرت ارادت و عشق قلبی دارند، این احساس را دارم و فکر نمی‌کنم چون ارمنی هستم، نباید چنین شخصیت‌هایی را که از ‏زندگی‌شان به علت هدف‌شان گذشته‌اند، دوست داشته باشم.»‏ سمفونی عاشورا
به باور لوریس چکناواریان؛ «موسیقی عاشورایی سنتی قدیمی  ایرانی است. قطعاتی که با سازهای مشخصی مانند طبل و سنج ‏نواخته می‌شود و قرار است با ریتم خاص حماسی خود واقعه بزرگ و فراموش‌نشدنی عاشورا را تداعی ‌کرده و مخاطبان یا درواقع ‏عزاداران را در حس و حال واقعه وارد کند.»
آهنگساز پیشکسوت ایران می‌گوید که «سمفونی عاشورا» را با همان حال و هوا، تقریبا با همان سازبندی و همان لحن حماسی ‏موسیقی‌های عاشورایی ساخته، «برای اینکه بشود آن فضا را در قالب نوحه‌ای قدیمی با موسیقی همراه کنیم». چکناواریان می‌گوید ‏که در «سمفونی عاشورا» سعی کرده حماسه و نوحه را در هم تنیده‌ و موسیقی تأثیرگذاری حاصل آورد: «موسیقی عاشورایی که ‏در دسته‌های عزاداری می‌شنویم، ریتم خاص و حیرت‌انگیزی دارد و با غم و حزن محسوس و ملموس و فضای حماسی و پرشوری ‏که دارد، هر شنونده‌ای با هر میزان باور و ایمان و حتی آشنایی با رخدادهای عاشورا را به حس و حال خاصی می‌کشاند- که اتفاق ‏قهرمانانه غم‌انگیزی افتاده و همان‌طور که قبلا هم گفته‌ام این حس را به آدم می‌دهد که یک مرد، مردانه جنگیده و مردانه هم رفته ‏است.»‏
لوریس چکناواریان می‌گوید که «عاشورا یکی از بزرگ‌ترین وقایع تراژیک جهان است و برای همین هم سمفونی عاشورا می‌تواند ‏همه دنیا را تحت‌تأثیر قرار دهد.»‏ یک تراژدی واقعی ‏
لوریس چکناواریان حماسه عاشورا را تراژدی واقعی می‌داند که تنها کسانی که بینشی عمیق دارند می‌توانند آن را درک کنند:   ‏‏«مگر در طول تاریخ چند نفر به علت اعتقادات‌شان به زندگی پشت کرده‌اند؟ تعدادشان از انگشتان یک دست هم کمتر است. یکی ‏از آنها امام حسین(ع) است که با اینکه می‌دانست خود و یاران و خانواده‌اش شهید خواهند شد، به دلیل هدف مقدسش پای به میدان ‏نبرد گذاشت. من به‌عنوان یک مسیحی جز امام حسین(ع) و یارانش، تنها حضرت مسیح را می‌شناسم که چنین مصیبت و ‏سختی‌هایی را فقط به خاطر خدا و هدفش متحمل شد. این درسی بزرگ است که می‌توان از عاشورا گرفت. درس دیگر اینکه ‏دنیای مادی‎ ‎‏ ماندگار نیست و در گذر زمان حتی  بزرگ‌ترین کاخ‌های دنیا هم نابود خواهد شد، اما انسانیت زنده می‌ماند.»‏