حسینیه‌ای به وسعت جهان

این روزها... غریبانه باید نوشت که کاروانی در سکوت، ره می پیماید با حُزنی آمیخته با فراق و این بار، در این پیاده پیمایی، نجوایی به وسعت تاریخ را باید به نسیم سپرد که فاصله افتاده بین طالب و مطلوب. این روزها روی نگار، همان ماهِ نقش بسته بر ساحت آسمان است که چون ناتوانیم از در بر گرفتن او، پس باید که از دور با او سخن ها گفت و بغض ها فروخورد و از خوان برکات این سفره ی پر از نعمت خوشه ها برچید. در روزهایی که دست تقدیر و قلم سرنوشت به گونه ای دیگر رقم زده چه می شود کرد جز همین چند سطر مویه ی جانسوز...