چه خوب شد آقا که ديروز صداي کاظمي را دوباره زنده کرديد

نویسنده: غلامرضا صادقيان 100 سال بعد از اين هم، وقتي فرزندان ايران صداي احمد كاظمي، فاتح خرمشهر را با آن لهجه اصفهاني‌اش مي‌شنوند كه در بي‌سيم فرماندهان جنگ فرياد زد خرمشهر آزاد شد، مو به تن و بدن‌شان سيخ مي‌شود: «آقا ما تو شهريم. پن شش هزار پناهنده (اسير) شدند و شعار الله اكبر و يا حسين سر مي‌دهند، خداوند خرمشهر را آزادش كرد» . اين ماندگارترين صداي تاريخ ايران است.
200 سال ديگر هم اگر يك ايراني ناگهان و ناخودآگاه ترانه «ممدنبودي» را بشنود بي‌هيچ پيش‌فرضي، خون در رگ‌هايش جوش مي‌زند.  گواهي مي‌دهم 35 سال است جز با ياد آزادي خرمشهر گريان نشده‌ام. وقتي «آقا رحمان» شيريني فروش محله خودمان را در خيابان وحيد اصفهان  به ياد مي‌آورم كه عنان احساس از كف داده بود و طبق‌هاي گز و شيريني را از مغازه‌اش روي سر مردم و در كف خيابان و جوي آب مي‌پاشيد.  وقتي ما بچه‌ها كه ده يازده ساله بوديم در پايان روز ديگر با حنجره‌هاي باد كرده نمي‌توانستيم حرف بزنيم، از بس كه از ته حنجره فرياد زديم: خرمشهر آزاد شد!
 خون به دل كردند دشت و نهر را / بازگرداندند خرمشهر را حالا مي‌گويم چه خوب شد كه جهان‌آرا و كاظمي و سليماني و باقري و همت براي خرمشهر جنگيدند و مذاكره نكردند.  حالا مي‌گوييم چه خوب شد كه امروز رهبر انقلاب پاي خاطره‌گويي رزمندگان عمليات آزادي خرمشهر نشستند وگرنه خرمشهر و آزادي آن را نه سينماي ما پاس داشته است، نه شاعرمان، نه هنرمندمان، نه دولتمردمان و نه سياستمدارانمان، با آنكه در دل مردم همچنان مي‌جوشد!
چه خوب شد آقا كه پاي صحبت‌ بچه‌ها نشستيد و صداي احمد كاظمي را دوباره در گوش جان ما طنين انداختيد: «آقا! ما تو شهريم. خرمشهر را خدا آزادش كرد.»