فقدان اخلاق در سیاست ایرانی

احمد مازنی‪-‬ در روزهای اخیر موضوع استیضاح رئیس جمهور از سوی مجلس بار دیگر مطرح شد و هرچند که سرانجام مجلس از منتفی شدن پیگیری این موضوع خبر داد اما موافقان و مخالفان درباره این استیضاح نظراتی را داشتند که از جمله می‌توان به مخالفت قاطبه اصولگرایان نسبت به این استیضاح اشاره کرد. درباره اینکه اساسا استیضاح روحانی بله یا خیر؟ باید ارزیابی کلانی نسبت به شرایط ساختاری سیاست در ایران داشت. به طور کلی ریشه مشکلات این است که ساختاری که در کشور تئوریزه شد در عمل براساس سلیقه و منافع جناحی و باندی اجرایی شده است. در قانون اساسی جمهوریت به رسمیت شناخته شده، اداره کشور براساس رای مردم حقی لایتغیر تعیین شده است و انتخابات دارای تاثیر بی‌بدیل در کشور است. فاکتورهایی که در دموکراسی غربی نیز دیده می‌شود، هرچند تجربه ایران نسبت به بلوک غرب نظیر اروپا و آمریکا در دموکراسی کمتر است. نکته مهم در این زمینه این است که به نظر می‌رسد در ایران مزایای دموکراسی غربی مورد توجه قرار
نگرفته اما معایب دموکراسی غربی را در سیاست ورزی
کشور شاهد هستیم. یکی از معایب فرهنگ
سیاسی حاکم بر جناح‌ها و احزاب سیاسی در غرب این است که در مناظره‌ها و به کارگیری رسانه از هرفرصتی برای حذف رقیب با هر گونه بداخلاقی استفاده می‌کنند. در کشور ما نیز حذف رقیب به هرقیمتی مورد توجه جریان‌های سیاسی قرار گرفته است درحالی که قرار بود سیاست در جمهوری اسلامی ایران اخلاق محور باشد اما در عمل برخی بداخلاقی‌ها دیده می‌شود. نکته دیگری که در همین چارچوب قابل تبیین است اینکه یک جریان سیاسی برای حذف رقیب خود در طول این چند دهه از هر روشی استفاده کرده و از القابی مانند برانداز، ضد انقلاب یا فتنه گر نیز برای برچسب زنی استفاده کرده است تا بتواند این رقیب را از صحنه خارج کند اما این رقیب به دنبال این بوده که ثابت کند فتنه گر یا برانداز نیست بلکه معتقد به سیاست ورزی در چارچوب قانون اساسی فعلی و معتقد به اندیشه امام (ره) و رهبری است. در همین راستا اصلاح‌طلبان در انتخابات 92 کاندیدای اصلی خود دکتر عارف را به مصلحت از رقابت خارج کردند تا یک کاندیدای اصولگرا با گرایش اعتدالی روی کار بیاید تا کشور بتواند از بحران‌های آن زمان عبور کند و از تحریم‌های چهارگانه‌ای که برکشور تحمیل شده بود از جمله تحریم‌های شورای امنیت رهایی یابد. در واقع اصلاح‌طلبان به دنبال این بودند که دولتی روی کار بیاید که با عقلانیت کشور را از گردنه مشکلات عبور دهد که چنین اتفاقی نیز رخ داد. در برجام کاری کارستان انجام شد و ایران به عنوان کشوری که با شش قدرت جهانی به مذاکره پرداخت کشوری صلح طلب معرفی شد و ماحصل آن نیز در قطعنامه 2231 شورای امنیت به تصویب رسید. اما اینکه از قضا به فاصله اندکی بعد از این توافق دونالد ترامپ در آمریکا به قدرت رسید که رفتاری غیر اخلاقی و غیرحقوقی داشته و از پیمان‌های متعدد عبور کرده است از عواملی بود که بر وضعیت دولت و مدیریت آنها تاثیرگذاشته است، البته عملکرد دولت روحانی به ویژه دولت دوم بسیار قابل نقد است اما جناح رقیب به دلیل همان راهبردی که هدف وسیله را توجیه می‌کند براساس اصول لیبرالیستی عمل می‌کند و متاسفانه همه مشکلات را به دولت و جریان حامی آن نسبت می‌دهند و تاکید می‌کنند تحریم هیچ تاثیری نداشته است در واقع جریانی که مدعی مخالفت با لیبرالیسم است از حیث تلاش برای حذف رقیب از لیبرال‌ها نیز لیبرال‌تر هستند! به طور کلی اینکه در وضعیت فعلی سهم دولت چقدر است و دولت سابق، دلواپسان، جناح‌ها و بخش‌های غیردولتی و همچنین بیماری زمینه‌ای اقتصاد کشور چقدر موثر بوده است در قالب یک گفتگو ی ملی و نقد منصافانه قابل بررسی است اما چون بنای بخشی از عناصرطرف مقابل این است که به هرقیمتی رقیب خود را حذف و تضعیف کند از روش‌های پوپولیستی استفاده می‌کند. به عبارت دیگر جریان مخالف چون مبنا ندارند و مبنا تنها رسیدن به قدرت است اگر دولت بگوید به دنبال این است که تا آخر بماند از استیضاح سخن می‌گوید اگر برخی در دولت یا حامیان دولت بگویند بهتر است دولت استعفا بدهد نیز آنها می‌گویند نه، دولت باید بماند. آنچه مشخص است این که همه جناح‌ها باید توجه داشته باشند که در یک کشتی قرار گرفته‌اند و اگر قرار به نقد است باید براساس انصاف باشد چرا که اگر اصل برتخریب باشد در این شرایط همه ضرر خواهند کرد.