تداوم سکوت در برابر خودسوزی جوان رودباری

در میان هیاهوی خبرهای انتخابات آمریکا و میان روزهای سخت و پر اضطراب کرونا خبری لابه لایه شلوغی‌ها گم شد. خبر خودسوزی مردی از غم نان. صابر تنها 32 سال سن داشت، جوانی که با هزار امید و وعده بازگشت به کار توانسته بود از پس غول بی شاخ و دم اعتیاد رها شود، طرد شد و نتوانست در روستای کوچک، نان در سفره خالی خواهر و برادر خود بگذارد. جوانیش را پیش چشم همگان به آتش کشید تا با دستان خالی به خانه برنگردد. برای بررسی بیشتر این رخداد تلخ با افراد زیادی تماس گرفتیم تا در جریان جزئیات حادثه قرار گیریم، کسی اما پاسخگو نبود، گویا کسی نمی‌خواهد مسئولیت خودسوزی یک کارگر جوان را برعهده بگیرد!
به گزارش «مردم سالاری آنلاین» هشتم آبان ماه در خبرها آمده بود که جوانی 32 ساله در مقابل شرکت معدنی «شباب» خودسوزی کرده است. یکی دو روز بعد فرماندار رودبار در خصوص این حادثه به ایسنا گفت که صابر حدود شش ماه (از تیرماه ۹۸) به صورت روزمزد و غیر مستمر در قسمت دیوارچینی شرکت «شباب» فعالیت داشته، اما این شرکت بعد از اتمام کار دیوارچینی و بنا به گفته آنان به دلیل اختلافاتی که بین آنها در کارگاه به وجود می‌آید، این همکاری را ادامه نمی‌دهد.
اما حمیدرضا بهبودی یا همان صابر کیست؟ حمیدرضا را دوستانش صابر صدا می‌کردند؛ تنها 32 سال سن داشت. شکوفه زیتون «رسانه محلی رودبار» مینویسد خیلی زود نان آور خانه شده بود. میگویند سال ۷۹ پدرش به دلیل مشکلات مالی ترک خانه و خانواده می‌کند. مادر می‌ماند و هشت فرزند کوچک و بزرگ. قریب به یک سال و نیم پیش عفونت ناشی از دیابت جان مادر را می‌گیرد. صابر می‌ماند و خواهر و دو برادرش. او مدتی بعنوان پاکبان در روستای گنجه کار می‌کند. به نوشته شکوفه زیتون او این کار را با کمترین میزان حقوق و از روی ناچاری انجام می‌داده است، اما در این مدت نیز حق و حقوق و بیمه او به درستی پرداخت نشده است.
معدن شن و ماسه شباب نام شرکتی بین دو روستای جوبن و گنجه است که در این منطقه فعالیت معدنی دارد، شکوفه زیتون از قول اهالی روستای گنجه نقل کرده است که خانواده صابر از گذشته در مکانی که در حال حاضر معدن شباب در آن فعالیت دارد صاحب زمین بوده اند که گویا به دلایل مختلف این اراضی از تملک آنها خارج شد.


گویا طی تفاهمنامه‌ای که شورای اسلامی روستاهای جوین و گنجه با معدن شباب دارند، این شرکت افرادی را از این روستاها برای اشتغال به خدمت می‌گیرد، صابر نیز همچون بسیاری از جوانان روستا برای اشتغال دست به دامان این معدن شده است. چند ماهی به عنوان نیروی روز مزد در این معدن فعالیت می‌کند و در اوایل سالجاری بیکار می‌شود، می‌گویند دلیل بیکار شدن او اعتیادش بوده اما او برای برگشت به کار اعتیادش را ترک می‌کند، اما تلاش‌های او برای بازگشت به کار بی‌ثمر می‌ماند.
دلیل اخراج صابر از معدن شباب چه چیزی بوده است؟ آیا به دلیل اعتیاد از مجموعه کنار گذاشته شده؟ آیا به او وعده داده شده بعد از ترک اعتیاد دوباره می‌تواند به مجموعه بازگردد؟ همه اینها سوال‌های بی‌جوابی است که ما با تماس با مدیر عامل این مجموعه قصد رسیدن به پاسخ آن را داشتیم،  ولی مهندس رفیعی ما را به وکیل شرکت ارجاع داد، وکیل معدن شباب نیز با وعده تماس گرفتن با ما در زمان مناسب تر بعد از دو روز انتظار از مصاحبه سرباز زد.
از سوی دیگر با رمضانپور رئیس شورای روستای گنجه نیز تماس گرفتیم تا در خصوص جزئیات تفاهم نامه شورای روستا با معدن شباب و جزئیات حادثه رخ داده با وی گفت‌وگو کنیم، اما او نیز با بهانه اینکه حال روحی مناسبی ندارم حاضر به پاسخگویی به ما نشد. 
سراغ دهیار روستای گنجه رفتیم تا در مورد صابر از او پرس‌و‌جو کنیم، از شخصیت این جوان 32 ساله و تلاش‌های که در روستا برای تامین خانواده‌اش کرده است، اما اسحاق اکبری نیز حاضر به گفت‌وگو نشد و گفت در مصاحبه‌های قبلی حرف‌های را درست منتشر نکردند، حال خوبی ندارم و نمی‌خواهم مصاحبه کنم!
حتی داماد خانواده صابر نیز حاضر نشد بگوید بر صابر چه گذشته است که دست به خودسوزی زده. او نیز با گفتن «من حرفی برای گفتن ندارم!» تلفن را به روی ما قطع کرد. گویا کسی نمی‌خواهد مسئولیت جوانیِ به آتش کشیده شده صابر را گردن بگیرد، شاید هم کمی خود را مقصر می‌دانند و در پشت سکوت خود پنهان می‌شوند.
تنها کسی که از گنجه چند کلمه ای هرچند کوتاه با ما صحبت کرد، «جواد قدرتی»، یکی از دوستان صابر بود. او گفت که در روز وقوع حادثه در آنجا نبوده است، اما صابر را پسری خوب و مظلوم معرفی کرد. به گفته او صابر در خانواده خوبی بزرگ شده بود، با کسی کاری نداشت، خانواده او هم همینطور بودند. با کسی کاری نداشتند، متاسفانه بدنامش کردند او پسر خیلی خوبی بود. دوست صابر در ادامه با بیان اینکه دلیل اخراجش از معدن شباب اعتیادش بود افزود: به او گفته بودند اعتیادش را کنار بگذارد و بازگردد. من شاهد ترک کردنش بودم، اما بعد که پاک شد زیر بار استخدام دوباره او نرفتند.
به گفته وی صابر کار می‌کرد و خرج خواهر و برادرش را می‌داد. در شالیزارها کارگری می‌کرد، رودبار جلوی مغازه‌ها زباله جمع می‌کرد، مدتی در امام زاده ابراهیم کارهای نظافتی انجام می‌‌داد، در گنجه برای دهیاری زباله جمع می‌کرد از هیچکاری برای خانواده‌اش دریغ نمی‌کرد. صابر پسر با غیرتی بود.