روزنامه ایران ورزشی
1399/08/28
تراکتور منصوریان آماده نبرد با خاطرههای تلخ
یادداشت احسان محمدی مدتی مُد شده بود که صاحبان هر شغلی میگفتند بعد از «کار در معدن» شغل آنها دومین شغل سخت دنیاست! در همان حال و هوا میشود گفت که «نوشتن در مورد تیمهای پرهوادار در ایران بعد از کار در معدن سختترین کار دنیاست!». برخی از هواداران این تیمها که اتفاقاً خیلی خوب در مورد مکتب و اصالت و فرهنگ باشگاهشان سخنرانی میکنند، نسبت به هر نقدی- حتی درست- چنان با فحش و ناسزا حملهور میشوند که همه نویسندگان را دست به عصا کردهاند. اینکه در خلوت وقتی آن فحشهای جنسی رکیک نسبت به خانوادهشان را مرور میکنند به خودشان بگویند:«چرا بنویسم؟ وقتی خیر و صلاحشون رو میخوام و فحش میدن، چرا بنویسم؟ بگذار بیفتند و ببینند سزای خویش!» این جماعت تندرو در استقلال و پرسپولیس و تراکتور و سپاهان و ... خانههای محکمی دارند و از قرار معلوم گاهی حمایت هم میشوند! تراکتور تیم بزرگی است. بینیاز از تعریف و نان قرض دادن و هندوانه زیر بغل گذاشتن هوادارانشان. در چند سال اخیر دو بار جامحذفی را با شایستگی فتح کردند و به شخصه معتقدم به دلیل خودزنی و حاشیههای داخلی دستکم یک بار از فتح لیگ برتر محروم شدند. اثبات این نکته کار آسانی نیست، به ویژه برای آن دسته از هواداران که همیشه دنبال «دشمن خارجی» و «توطئه تهرانیها» میگردند. دو فصل پیش تراکتور یکی از شانسهای اصلی قهرمانی بود اما آنها در رشت ۳-۱ به سپیدرود باختند، محسن فروزان دروازهبان این تیم گل بسیار بدی خورد، بخشی از هواداران این تیم فشار هولناکی به بازیکنان وارد کردند، گفتند فروزان تبانی کرده و باید مراقب بقیه بود، تیم بیش از فوتبال گرفتار حاشیه شد، هفته بعد آنها در تبریز به پیکان باختند، هواداری از روی سکوها به زمین رفت و به مسعود شجاعی سیلی زد، اشکان دژاگه وارد ماجرا شد، تنش، دعوا ... تراکتور از کورس خارج شد، جاده برای قهرمانی پرسپولیس هموار! ... دلیل؟ مداخله غیرحرفهای هواداران دو آتشه در تصمیمات باشگاه! محسن فروزان حالا به فوتبال برگشته است، کسی شاید نداند ژرژ لیکنز سرمربی آن روز قرمزهای تبریز الان کجاست، یا یادش رفته باشد که نادر دستنشان روی نیمکت سپیدرود بود نه علی کریمی، اما همه یادشان هست که تراکتور یک قهرمانی را از دست داد. اثبات اینکه شور هواداران همیشه به سود یک تیم نیست کار دشواری است اما مداخلهها همیشه کُشنده است. خرداد سال پیش وقتی «مصطفی دنیزلی» به تبریز آمد در یادداشتی نوشتم: « شهرهای قدیمی، تاریخ طولانیتری دارند، بیشتر زخم خوردهاند، بیشتر خندیدهاند و مردمش نه با یک غوره سردیشان میشود، نه با یک مویز گرمیشان. آنها به سرد و گرم چشیدهها راحتتر اعتماد میکنند. این روزها در تبریز همه به مصطفی دنیزلی اعتماد دارند حتی اگر نسبت به آخرین روزهای حضورش در ایران لاغرتر و با موهای سفیدتر و تُنکتر رو به دوربینها لبخند بزند. باد موافق اگر بوزد، امسال تبریز برای حریفان تبخیز میشود. چیزی مثل همان شعار مشهورشان: یل یاتار، توفان یاتار، یاتماز تیراختور پرچمی ..» باد موافق نوزید، پاشا رفت، احد شیخلاری رفت، ساکت الهامی رفت و حالا علیرضا منصوریان آمده تا مأموریت غیرممکن را عملی کند. کاری که جان توشاک و امیر قلعهنویی و یحیی گلمحمدی و تونی اولیویرا و مجید جلالی و فراز کمالوند و ... نتوانستند انجام دهند. آنها فصل گذشته جام حذفی را بُردند و هنوز این شانس را دارند تا سوپرجام را از کف یحیی بقاپند اما هیچ چیز جای لیگبرتر را نمیگیرد به ویژه در فصلی که فشار تماشاگران بعد از هر تساوی یا شکست وجود ندارد و سرمربی میتواند نقشههایش را عملی کند، اگر مشکلات عجیبی مثل پا پس کشیدن مدیرعامل یا قهر بازیکنان از راه نرسد. اردشیر لارودی از پیشکسوتان روزنامهنگاری ورزشی چند روز پیش در مورد تراکتور نوشت که «خاص» بودن یکی از امتیازات تراکتورسازی بود، سبک و شیوه متفاوت و مختص به خودشان داشتند اما «رفته رفته تراکتور تیمی شد مثل بقیه تیمها! یکی از بقیه! فاقد تشخص! محمد تقوی کوشید تراکتور را «دستورمند» کند و بازیاش را صاحب دانستگیهای گروهی و تیمی که چنین اجازهای پیدا نکرد! دایههای مهربانتر از مادر، دماغش را سوزاندند و از دل و دماغش انداختند! پولهای زیاد و آدمهای زیادی و مالکی دست و دلباز که تنها مانده! مشکل امروزی تراکتور- عمده مشکل پراشکالش- همین است! بازی میکند تا چه پیش آید! تا بلکه خوش آید! تراکتور، بازیکنهای خوب فراوان دارد- دژاگه، خانزاده، حاجیصفی، ایمانی، مهری و...- که نه تیمی و نه گروهی از پیش دانسته که این در خدمت آن باشد و A مقدمهای برای B...... تراکتور همه چیزهای لازم را دارد، چیزی که ندارد، بازی طراحی شده و طراحی بازی است! تراکتور تیم باید!». آنها حالا این فرصت را دارند تا لیگ برتر را به شهری ببرند که فوتبال ایران وامدار آنجاست و سالها کارخانه بازیکن سازی بود. علیرضا منصوریان خوشفکر است، حتی اگر مخالف او باشید نمیتوانید منکر رابطه خوبی شوید که با بازیکنانش میسازد، او اگر بتواند شوق بازی کردن و افتخار را در وجود احسان حاجیصفی، اشکان دژاگه و مسعود شجاعی زنده نگه دارد و این سه بازیکن بتوانند با بدنه جوان باشگاه «رفیقتر» شوند، هیچ بعید نیست خاطرات تلخ لیگبرتر را بایگانی کنند. تبریز شایسته یک افتخار بزرگ است.
سایر اخبار این روزنامه
چرا علیه داوران جبههگیری میکنید؟!
بشار بهخاطر بدقولی نیمکتنشین میشود؟
انتصابهای بیپایه برای تیمهای پایه
فقط یک امضا !
شاهعلیدوست: سابقه آقا ابراهیم بیشتر از من است
یکی از بهترین پاس گلهای زندگیام را به قایدی دادم
از بازگشت انصاری بشدت استقبال میکنم
زرینچه: از استراماچونی کار یاد گرفتم، اما نباید سرپرست میشدم
ابراز عشق نوله به سکوهای خالی
محمود اسماعیلپور: دیگر سکوت نمیکنم
تراکتور منصوریان آماده نبرد با خاطرههای تلخ
فدراسیون فوتبال، انتخابکننده مربیان بیربط
مجیدی: اگر نظارتی بود، با مدیرهای حقهباز برخورد میکردید
توفیق اجباری