دوباره «سایه جنگ» برای امتیاز‌گیری غرب از لرزش ترسوها!

سرویس سیاست جوان آنلاین: جنگ، واژه آشنایی در ماجرای هسته‌ای ایران است. از سال ۲۰۰۲ و زمانی که بحث فعالیت‌های هسته‌ای ایران به عنوان عامل تهدید امنیت جهانی معرفی شد، هر از گاهی بحث احتمال حمله مستقیم نظامی به تأسیسات هسته‌ای ایران مطرح شده است.
تاکنون نیز روایت‌های مختلفی در خصوص تصمیم‌گیری یا عدم تصمیم‌گیری در این باره در رسانه‌ها منتشر شده است. به عنوان مثال روایتی مطرح شده در این باره که رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۲ تصمیم به حمله قطعی به ایران گرفته بود، اما در نهایت اختلافات داخلی در داخل هیئت تصمیم‌گیری این رژیم سبب شد این حمله هیچ‌گاه انجام نشود.
این روایت‌ها گاه با چنان اطمینانی طرح می‌شد که به نظر روی برخی سیاستمداران داخلی نیز تأثیرگذار بود. به عنوان مثال حسن روحانی رئیس‌جمهور کشورمان به این نکته اشاره کرد که «فرانسوا اولاند» رئیس‌جمهور فرانسه در دیداری به این نکته اشاره کرده که قدرت‌های جهانی در سال ۲۰۱۲ مشغول بحث بر سر زمان حمله به ایران بوده‌اند و برجام این ماجرا را عقب انداخته است. در این میان اخبار منتشر شده درباره بحث درباره حمله به تأسیسات هسته‌ای نطنز در جلسات شورای امنیت ملی امریکا و احتمال انجام چنین اقدامی در روز‌های پایانی دولت ترامپ باز هم سبب به راه افتادن گمانه‌زنی‌های مختلفی در این باره شده است. روایتی که به نظر می‌رسد بیشتر به یک عملیات جنگ روانی شبیه باشد تا آنچه در واقعیت روی داده است.
کدام روایت درست است؟


نکته جالب اینجاست که روایت نیویورک تایمز روایت مطرح شده از این جلسه نیست، اما بیش از همه در رسانه‌های ایرانی مورد توجه قرار گرفته است. شبکه خبری فاکس نیوز رسانه راستگرای امریکایی در گزارشی روایت دیگری از این جلسه مطرح کرده است. بر اساس این گزارش نه تنها ترامپ پیشنهاد حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را مطرح نکرده بلکه این بحث فقط پیشنهادی از سوی «اوبرایان» مشاور امنیت ملی وی بوده که بلافاصله از سوی خود ترامپ رد شده است.
صرف‌نظر از این روایت متعارض که نشان می‌دهد به گزارش نیویورک تایمز باید حداقل به دیده شک نگاه کرد، شرایط فعلی حاکم بر پرونده هسته‌ای ایران نشان می‌دهد که می‌توان به جهت‌دار بودن روایت از احتمال انجام چنین حمله‌ای پی برد. واقعیت این است که هم با شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و روی کار آمدن دولت بایدن تغییر نگرش در سیاست خارجی امریکا قطعی به نظر می‌رسد. شرایط فعلی حاکم بر فضای حاکم بر جهان نیز به ظاهر چنین تغییری را قطعی جلوه می‌دهد. بحران اعتماد به نظام حاکمیتی در داخل امریکا، فشار اقتصادی ویروس کرونا و تعارض‌های چین و امریکا همه و همه از دلایلی است که نشان می‌دهد دولت بایدن حداقل به یک آرامش دو ساله برای سر و سامان دادن به وضعیت داخلی امریکا نیاز دارد.
در این میان یکی از پرونده‌هایی که نیاز به ایجاد آرامش میان‌مدت دارد، بحث فعالیت‌های هسته‌ای ایران است که طبعاً مهم‌ترین راهکار طرف مقابل بازگشت هر دو طرف به برجام است. اما آنچه در این فرآیند مهم است کیفیت بازگشت به برجام است. امریکایی‌ها علاقمند هستند که این بازگشت با شروطی همچون تمدید محدودیت‌های ایران و موافقت با آغاز مذاکره بر سر سایر موضوعات همراه شود؛ نکته‌ای که حتی وندی شرمن مذاکره‌کننده ارشد امریکا در دور قبلی مذاکرات به آن اشاره کرده و چنین فرآیندی را مشکل‌ساز دانسته است.
توسعه ظرفیت‌های هسته‌ای ایران چراغ قرمزی برای دولت بایدن
در طرف مقابل، ایران نیز به خوبی از سناریو‌های واشنگتن برای استفاده حداکثری از بازگشت به برجام باخبر است. به نظر می‌رسد دستگاه سیاست خارجی ایران به صورت غیررسمی موضع خود را درباره عدم موافقت با هر گونه پیش‌شرطی برای بازگشت برجام به طرف امریکایی اطلاع داده است.
از سوی دیگر ایران برای تقویت خود در مذاکرات روند بازگشتش به ظرفیت‌های هسته‌ای پیشین را سرعت داده است. هم‌اکنون ظرفیت اورانیوم غنی شده ایران به ۳ هزار کیلو رسیده است. از سوی دیگر ایران هفته گذشته تزریق گاز به اولین آبشار از سانتریفیوژ‌های پیشرفته IR-۲ را آغاز کرده است. طبق گزارش ایران قصد راه‌اندازی سه آبشار جدید را در سایت غنی‌سازی نظنز دارد که در این صورت ظرفیت غنی‌سازی ایران ۳ هزار سو افزایش خواهد یافت. ایران در دوره‌های گذشته هیچ‌گاه سانتریفیوژ‌های پیشرفته خود را عملیاتی نکرده بود.
این اقدام در صورت تداوم می‌تواند موضع ایران را در مذاکرات احتمالی با طرف امریکایی تقویت کند. از سوی دیگر و بر خلاف گزارش‌های منتشر شده در برخی رسانه‌ها دولت ترامپ در دو ماه پایانی دولت خود به دنبال کاهش سطح نیرو‌ها در عراق و افغانستان است. در این صورت انجام چنین حمله‌ای که به احتمال زیاد به وخامت اوضاع خواهد افزود، تنها و تنها این برنامه را با مشکل روبه‌رو خواهد کرد. با در نظر گرفتن قطعات این پازل می‌توان به تحلیل روشنی درباره این موج خبری رسید.
تجربه مانور‌های قلابی رژیم صهیونیستی
بر اساس یک برآورد عقلانی دولت بایدن ترجیح می‌دهد در شروع کار، خود را با یک بحران دیگر ناشی از افزایش ظرفیت‌های هسته‌ای ایران روبه‌رو نبیند چراکه در این صورت مجبور به بررسی گزینه‌هایی است که با توجه به شرایط فعلی امریکا روشن است که امکان اجرای آن را ندارد. بنابراین باید ایران از هر گونه حرکتی برای تقویت مواضع خود در مقابل امریکا منصرف شود. به نظر می‌رسد مطرح شدن بحث حمله احتمالی به ایران در شرایطی که نیرو‌های امریکایی به دنبال عقب‌نشینی سریع از خاورمیانه هستند دقیقاً با این هدف مطرح می‌شود.
البته چنین فضا‌سازی مربوط به این مقطع فعلی نمی‌شود بلکه رژیم‌صهیونیستی و امریکا بار‌ها از این حربه برای تأثیرگذاری بر محاسبات ایران استفاده کرده‌اند. به عنوان مثال در سال‌های بین ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ بار‌ها و بار‌ها نیروی هوایی رژیم صهیونیستی مانور‌های گوناگونی در دریای مدیترانه برگزار کرد. رسانه‌های بین‌المللی نیز با انعکاس ویژه اخبار این مانور‌ها خبر از احتمال انجام حمله نظامی به ایران می‌دادند که برد بالای این مانور‌ها روی دریای مدیترانه و انجام عملیات‌هایی همچون سوخت‌گیری هوایی را نشانه قریب‌الوقوع بودن این رویداد می‌دانستند.
حال به لطف اسناد منتشر شده در رسانه‌ها و همچنین تلاش روزنامه‌نگاران تحقیقی می‌دانیم که رژیم صهیونیستی در آن دوره به هیچ عنوان نه توان عملیاتی برای انجام چنین حمله‌ای را داشت و نه انجام آن در برنامه این رژیم قرار داشت.
طبیعی است که در آن زمان امکان این ارزیابی برای رسانه‌ها وجود نداشت و دستگاه جنگ روانی این رژیم نیز از چنین خلأیی برای انجام چنین تبلیغاتی استفاده کرد. دستگاه‌های اطلاعاتی و نظامی امریکایی‌ها نیز در پاسخ به نگرانی کاخ سفید درباره احتمال حمله هوایی به ایران چنین اقدامی را از سوی این رژیم بعید دانستند و چنین اخباری را فاقد ارزش عنوان کردند.
البته رژیم صهیونیستی از این فضای خبری حداکثر استفاده را برد تا کشور‌هایی همانند چین را مجبور به موافقت با تحریم‌های نفتی ایران کند تا از حمله به ایران منصرف شود. حالا هم به نظر می‌رسد با سناریوی مشابهی روبه رو‌هستیم که تلاش می‌کند از همان حربه قدیمی استفاده کند.
ضرورت اعتماد به توانمندی داخلی نیرو‌های نظامی
ضرورت نیاز دولت بایدن به حفظ شرایط فعلی و عدم حرکت ایران به سمت ظرفیت‌های بالاتر هسته‌ای زمانی واضح‌تر می‌شود که بدانیم به احتمال زیاد دولت این کشور به دنبال بازگشت سریع به برجام و بازگشت تعهدات قدیمی است.
به ظاهر فوریت این مسئله چنان است که امریکایی‌ها ترجیح می‌دهند در همان ماه اول ریاست جمهوری بایدن این اقدام را اجرایی کنند. طبیعی است که ایران در صورت داشتن کارت‌های بیشتر توانمندی این را خواهد را داشت تا با قدرت بیشتری شرایط خود را روی میز مذاکره تحمیل کند.
شاید بهترین کار در شرایط فعلی این باشد که با توجه به تجربیات قبلی در انجام چنین عملیات‌های رسانه‌ای، به جای مطرح کردن این گزینه در فضای عمومی کشور به توانمندی نیرو‌های مسلح کشور در مقابله با هرگونه دست‌اندازی به حریم کشورمان اعتماد کنیم.
همان‌گونه که در دوره‌های گذشته نیز همیشه این توان دفاعی کشور بوده که جلوی هر گونه تعرضی را به کشور گرفته است. در جریان واکنش ایران به ترور شهید قاسم سلیمانی به‌رغم توییت‌های مستقیم ترامپ درباره هدف قرار دادن ۵۲ نقطه مختلف از ایران، زمانی که پایگاه عین‌الاسد از سوی موشک‌های ایرانی مورد هدف قرار گرفت شاهد هیچ‌گونه واکنشی از سوی امریکایی و نیرو‌های مسلح آن در منطقه نبودیم. اعتماد به توانمندی داخلی و به خصوص قدرت نیرو‌های نظامی کشورمان مسئله‌ای است که باید مانع هرگونه تأثیرگذاری جنگ روانی بر تصمیم محاسبات دولتمردان کشورمان باشد.