رنج ازدست‌دادن کودکی در خیابان

رنج ازدست‌دادن کودکی در خیابان ‌در سال‌های گذشته، مسئله حقوق کودکان کار و خیابان یکی از مسائل مهم و حل‌نشده در حوزه آسیب‌های اجتماعی بود. دستگیری کودکان در ماه‌های مشخصی از سال ازسوی بهزیستی و رهاسازی مجدد و بدون هدف آنها از یک‌سو و همچنین آسیب‌های جنسی و روانی که آنها در کار خیابانی متحمل می‌شوند، فقط بخشی از مخاطراتی است که آنها در خیابان با آن مواجه‌اند. سال‌هاست که سازمان‌های مردم‌نهاد تلاش کرده‌اند تا حداقل با طرح‌های مدون به بهزیستی بگویند دستگیری کودکان در خیابان هزینه‌ای چندین برابر بیشتر از توانمندسازی آنها به همراه دارد. در هفته‌ای که گذشت روز جهانی حقوق کودک را پشت‌سر گذاشتیم و در این روز سه نفر از اعضای شبکه یاری کودکان و نوجوانان در نشستی، ‌درباره مخاطراتی که کودکان در خیابان با آن مواجه هستند، مسائلی را مطرح کردند. شبکه یاری گروهی متشکل از سازمان‌های مردم‌نهادی است که در حوزه کودکان کار و خیابان فعالیت می‌کنند. شری نجفی، مدیرعامل انجمن‌ یاری کودکان کار و خیابان، میترا امام، عضو هیئت‌مدیره انجمن پرنده درخت کوچک و عضو هیئت‌مدیره شبکه یاری و محمد لطفی‌آذر، عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و یکی از نمایندگان دوره قبل ان‌جی‌او‌ها در مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک در این نشست شرکت کردند و از تبعیض‌هایی که کودکان کار و خیابان با آن مواجه‌اند، سخن گفتند.
‌هرساله جمع‌آوری و دستگیری کودکان کار و خیابان در زمان‌هایی مشخص از سال اوج می‌گیرد و بعد از تمام‌شدن دوره طرح‌های ضربتی، بدون پیگیری خاصی این کودکان رها می‌شوند. در مقابل، انتقادی هم بهزیستی به ان‌جی‌او‌ها دارد؛ اینکه زمان طرح‌های ضربتی ان‌جی‌او‌ها یادشان می‌آید انتقاداتشان را مطرح کنند و مسئله این است که همان‌طورکه جمع‌آوری‌ها فصلی است، انتقادها هم به وضعیت کودکان کار فصلی است. کمی به بررسی این مسئله بپردازیم. آیا هرگز طرح مدونی وجود داشته و با بهزیستی درباره طرح‌هایتان صحبت کردید؟
امام: در سال 1391 قرار بر این شد که ان‌جی‌او‌ها دو نماینده از طرف شبکه یاری به وزارت رفاه بفرستند تا در آنجا آیین‌نامه حمایتی از کودکان کار تدوین شود. در نوشتن این آیین‌نامه دو نفر از سازمان‌های مردم‌نهاد (من و آقای لطفی‌آذر) حضور داشتیم، یک نفر از معاونان وزارت رفاه و یک نفر هم از کارشناسان بهزیستی حضور داشتند. در اینجا آیین‌نامه‌ای به‌صورت مبسوط نوشته شد و در آن توضیح داده شده که با چه مراحلی باید کودکان کار از چرخه کار خارج شوند. اگر بخواهم دراین‌باره به شما توضیح دهم مسئله اول جذب کودک کار است. در مرحله جذب در طرح توضیح داده شده بود که این فرایند پیچیده‌ای است که قرار است به‌واسطه آن کودک با میل و رضای خود اول به مراکزی که شهرداری برای این طرح در اختیار قرار می‌دهد و نزدیک همان محل کار کودک است، وارد می‌شود. کودک در آنجا یک‌سری آموزش و امکانات را می‌گیرد و در محل با پیگیری مددکاری و حضور کامل خانواده، کودک را به مرحله‌ای برسانیم که از چرخه کار خارج شود. همه ما می‌دانیم که ریشه‌ای کارکردن موقعیت مشخصی دارد. در مقوله فقر چاره‌ای برای خانواده باقی نمی‌ماند. نه کودک و نه خانواده‌اش چاره‌ای جز فرستادن فرزند به بازار کار ندارند. در واقع مبارزه با کار کودک به این بازمی‌گردد که ما چقدر با فقر مبارزه کنیم. کاری که الان اتفاق می‌افتد مجازات کودک است. در واقع ما معلول را به‌جای علت از بین می‌بریم، ‌آن‌‌هم فقط کودکان کاری که در خیابان دیده می‌شوند. خلاصه اینکه این طرح نوشته شد و ما خیلی روی اجرای‌آن اصرار داشتیم و سعی کردیم که وظایف نهادهای مختلف را در این طرح بگنجانیم. در این مسئله هم رادیو و تلویزیون می‌توانست در شناسایی و برخورد با کودکان کار به ما کمک کند یا سازمان‌های ورزشی می‌توانستند بن‌هایی در اختیار کودک کار قرار بدهند که کودک وقتی سر کار نمی‌رود از آن استفاده کند. این امکانات وجود دارند و استفاده از آن هزینه‌بر هم نیست ولی آیا کودک کار می‌تواند از این امکانات استفاده کند؟ ‌زمانی کودک می‌توانست از این خدمات استفاده کند که شهرداری می‌آمد و یک‌سری بن‌های استخر و مراکز ورزشی را در اختیار کودک کار قرار می‌داد. مسئله بعدی بیمه سلامت و درمان بود؛ شما می‌دانید که بهداشت هم مثل ‌آموزش در کشور ما با تبعیض مواجه است؛ یعنی برخی از بهداشت کامل و خدمات درمانی و بیمه‌های تکمیلی برخوردار هستند و کودکانی که جامعه مورد نظر هستند، هیچ‌گونه بیمه درمانی ندارند و این مسئله در خانواده‌ای که درآمد خانواده خیلی پایین‌تر از هزینه‌های آنهاست، مشکلات زیادی پدید آورد. بنابراین کودک را به خیابان می‌فرستند.
لطفی‌آذر: همان‌طورکه گفته شد، انتقاد این است که ما زمانی اعتراض می‌کنیم که این طرح اجرا می‌شود طبیعی است! خب شما زمانی که کودک را از خیابان دستگیر و تعقیبش می‌کنید و او زمین می‌خورد و دست‌وپایش زخم می‌شود ‌یا بچه 8-9 ساله را رد مرز می‌کنید، طبیعی است که صداهای بلندتری از جامعه شنیده شود. این یک واکنش طبیعی در قبال یک سیاست‌گذاری غیرطبیعی است.اما ما سال‌هاست که روی این مسئله کار کردیم و طرح‌های زیادی روی این جمع‌آوری‌ها انجام شده است. تمام ان‌جی‌او‌ها با وجود تمام مشکلاتی که با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، خدماتی را به کودکان کار ارائه می‌دهند. وقتی بحث برنامه‌ریزی می‌شود، هیچ‌وقت از ان‌جی‌او‌ها به‌عنوان یک نهاد مؤثر استفاده نمی‌شود و معمولا حضورشان تشریفاتی است. چندین‌جا ان‌جی‌او‌ها حضور داشتند و فایده‌شان اثبات شده است. همان‌طور که خانم امام اشاره کردند، ما در تدوین آیین‌نامه‌ای حضور داشتیم. در تدوین آیین‌نامه‌ای در وزارت رفاه به نام آیین‌نامه ساماندهی کودکان خیابانی. در تدوین این آیین‌نامه ان‌جی‌او‌ها نقش بسزایی داشتند. از ابتدا حتی نامی که برای این طرح برگزیده شده بود، اشکالات زیادی داشت. کلا هدف از همین نام مشخص بود و در ‌آن به تمیزکردن شهر و ترمیم مبلمان شهری می‌پرداخت. واژه ساماندهی معنای حمایتی نداشت و سوم اینکه برای کودکان خیابانی بود نه حتی کودکان کار در خیابان. این مفاهیم اگر درست تعریف نشوند،‌ نتیجه غلط از آب در‌می‌آید و مثل این است که فراموش می‌کنیم اینها بخش‌های متفاوتی دارند و دولت تمایل دارد با بردن همه اینها در یک چتر مسئله را پنهان کند که سیاست‌های غلط اجتماعی باعث بروز و ظهور این کودکان می‌شود. وقتی گفته می‌شود کودک کار همه یاد کودکان خیابانی می‌افتند یا در بهترین حالت کودکان کار در خیابان! کودک کار در خیابان کودکی است که در خیابان کار می‌کند و زندگی‌اش نزد خانواده‌اش است، اما کودک خیابانی کودکی است که خانه ندارد و هم در خیابان کار می‌کند و هم زندگی. وقتی از ما خواسته شد که طرحی ارائه بدهیم. همه ان‌جی‌او‌های کودکان کار در قالب شبکه یاری، دو نماینده معرفی کردند و ما سعی کردیم تغییرات لازم را بدهیم. سعی کردیم ساماندهی را تبدیل به حمایت اجتماعی کنیم. چون حمایت اجتماعی یک ترم بین‌المللی و جهانی است و زیر‌شاخه‌هایی مثل مسکن، پوشاک،‌ آموزش و بهداشت را شامل‌ می‌شود. ما سعی کردیم اینها را در آیین‌نامه درج کنیم. بحث حق هویت را مطرح کردیم، بحث حق تحصیل را مطرح کردیم. بحث برگ تحصیلی برای مهاجران را مطرح کردیم ولی عکس‌العملی که از جاهای مختلف به‌خصوص رسانه ملی داشتیم نادیده‌گرفتن بود. با اینکه ما نامه از یک نهاد رسمی مثل وزارتخانه داشتیم اما کسی جدی نمی‌گرفت. همان زمان وزارت بهداشت اعلام کرد ما طرحمان از شما خیلی جلوتر است و به زودی اجرایش می‌کنیم و همه اینها زیر شاخه طرح ماست. ما باز‌هم گفتیم شما فعلا خدمات بهداشتی به کودکان بدهید که قبول نکردند.
همان زمان بود که وزارت کشور درباره هویت این کودکان نامه‌ای تنظیم کرد مبنی بر اینکه ما یک‌میلیون کودک داریم که دنبال شناسنامه هستند و اگر بخواهیم به اینها شناسنامه بدهیم، چون عموما در مرز‌های کشور هستند، مسئله امنیتی می‌شود و شناسنامه نمی‌دهیم. دادن شناسنامه به کودکی که هویتی ندارد، مسئله امنیت است اما رهاکردنش در خیابان امنیتی نیست. با وجودی که بچه با داشتن اوراق هویت می‌تواند از خدمات اجتماعی بهره‌مند و تبدیل به یک شهروند شود، چیزی که هرگز درک نمی‌شود.


شری نجفی: سال‌های سال ما کلی آیین‌نامه تدوین کردیم اما در اجرا هیچ اتفاق خاصی نیفتاد و مدام دنبال این بودیم که تذکر بدهیم و باز به جایی نرسیدیم. واقعیت این است؛ وقتی در سیاست کلان اراده‌ای برای حل مسئله نباشد، این مسائل حل‌شدنی نیستند. اگر مسئله کودکان کار، مسئله سیاست‌گذار باشد، حداقل می‌شود گفت که از صددرصد تلاش‌ها 40درصدش نتیجه داده. واقعیت این است که اراده قوی پشت حل این مسئله نیست. طی سال‌ها تنها جریانی که به‌عنوان یک جریان زنده و فعال توانست پشت کودکان حضور داشته باشد و از کودکان کار حمایت کند، ان‌جی‌اوهای شبکه یاری بودند. باید بگویم مسائل کودکان با مسائل اقتصادی گره خورده و تا زمانی که بخشی از مسائل اقتصادی حل نشود، ما همچنان با این مشکلات مواجه هستیم. اما اینکه چرا این طرح‌های نیمه‌کاره و بدون پشتوانه علمی روی کودکان اجرا می‌شد، بحث دیگری است. 16 سال است که می‌گویند باید این مشکل حل شود، اما متأسفانه ‌لجبازی برای دستگیری کودکان ادامه دارد. ‌در‌حالی‌که مدام تذکر و راهکار دیدند اما همچنان با روش‌های پرخطر با کودکان مواجه می‌شوند. این رفتار بدون اینکه نگاه انسان‌گونه و کودک‌محور باشد، هرساله در ماجرایی تکرار می‌شود که نقش اصلی‌اش را کودکان ایفا می‌کنند.
فارغ از یک نگاه آرمانی و مسائل مالی و فرهنگی که ایران با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کند، پیشنهادتان برای حل مسئله کودکان کار چیست؟
امام: اصلا بحث ما نگاه آرمانی و غیرآرمانی نیست. من می‌گویم اگر بهزیستی و فرمانداری فکر می‌کند دستگیری کودکان کار درستی است، چرا هرساله آن را رها می‌کند؟ ‌من واقعا دلم می‌خواهد کسی جواب این سؤال را بدهد. ما می‌گوییم کار اشتباه است و آنها بر درستی‌اش اصرار دارند. پس اگر درست است، چرا هر‌سال نیمه‌کاره رهایش می‌کنند؟ یک یا دو بار دستگیری شروع می‌شود و بعد ولش می‌کنند؟‌ خب اگر درست است چرا ولش می‌کنید؟ این نگاه آرمانی نیست، اگر بخواهیم به حاشیه‌نشینان توجه شود. به‌هر‌حال در سال‌های اخیر خیلی از افراد به حاشیه رانده شدند، چون فقر شدید است و شغل‌ها از دست رفته و زندگی‌ها از بین رفته. اگر وزارت رفاه به فکر ایجاد شغل برای خانواده‌ها باشد یا به آنهایی که کار فصلی دارند، بیمه کاری بدهد تا خانواده در طول سال درآمد داشته باشد، نگاه آرمانی نیست. باید بدانیم در مسئله دستگیری کودکان بودجه زیادی صرف می‌شود، کودکان تا چند ماه در مراکز می‌مانند، پول مددکار و مکان و غذا و لباس پرداخت می‌شود و بعد در نهایت کودک دوباره به خانه برگردانده می‌شود. اما اگر ما این بودجه‌ها را جمع می‌بستیم و هرسال به تعدادی از کودکان خدمات ارائه می‌کردیم، بخشی از این مسائل حل می‌شد. اگر این بودجه‌ها که هر‌سال تلف می‌شود، به بخشی از کودکان تخصیص داده و برایشان امکان مسکن تسهیل می‌شد، هرساله تعدادی از کودکان از چرخه کار خارج می‌‌شدند. ولی الان هر سال باید نگران باشیم که اضطراب و نگرانی کودک از ون‌های خیابان روی روان کودک تأثیر می‌گذارد و ما مشکلاتی به مشکلات کودک اضافه می‌کنیم. واقعا ان‌جی‌او‌ها الگوسازی کردند و می‌توانند به شما کودکانی را نشان بدهند که با حمایت‌های حداقلی از چرخه خارج شدند. ما توانایی و بودجه‌مان یک‌هزارم دولت‌ها نیست ولی با همین توان اندکمان، هرساله تعدادی کودک را از چرخه کار خارج کرده و به چرخه تحصیل باز‌می‌گردانیم، چون از یک روش اصولی تبعیت می‌کنیم. ای کاش بهزیستی هم فکر می‌کرد که از این الگوبرداری‌ها الگویی بسازد و کار را ادامه دهد.
لطفی‌آذر: در برنامه ششم پنج‌ساله توسعه، مبحث کودکان خیابانی مطرح شد. مطابق این برنامه قرار بوده از سال 96 تا 1400 انجام شود، 25 درصد از کودکان خیابانی کاسته شوند، سالی پنج درصد. معادل این مسئله بودجه تخصیص داده شده. بودجه‌ای که امسال به این مسئله اختصاص داده شده نزدیک به 900 میلیارد تومان است. 900 میلیارد امسال برای کاستن پنج درصد از کودکان خیابانی اختصاص داده شد. این 900 میلیارد تومان با چیزی حدود 17درصد کاهش نسبت به سال گذشته تخصیص داده شده. شما سال‌های 96، 97 و 98 را در نظر بگیرید، نزدیک به چهار هزار میلیارد بودجه برای این کاهش در نظر گرفته شده. اما سؤال این است که تعداد کودکان خیابانی حتی ‌اندازه پنج درصد کم شده؟ ایراد اینجا به سیاست‌های حاکم است. دولت مستقر به‌عنوان یک خط فکری وقتی وارد فکری وارد پاستور شد، سیاست تقلیلی را در دستور کار قرار داد. در این سیاست دولت‌ها منابعی را از بانک جهانی ترجمه کردند. اشتغال عمومی به‌مثابه سیاست یکی از این منابع ترجمه شده است‌، اما معنای اشتغال عمومی چیست؟ اشتغال عمومی که به شغل‌هایی گفته می‌شود که بیمه ندارند و دولتی نیستند ولی دولت به ایجاد آنها کمک می‌کند. این بحث را کنار بگذاریم و به این برسیم که بی‌کاری پدر و مادر به آسیب‌های خانوادگی کمک می‌کند. مثلی هست که می‌گوید وقتی پدر سیر باشد و مادر پیاز، نمی‌شود انتظار خوشبویی از فرزند داشت. ما سیاست تعدیل ساختاری پیاده می‌کنیم، یارانه‌ها به نام هدفمندی کم کمک حذف می‌شوند و قرارداد سفید می‌بندیم و ناامنی شغلی ایجاد می‌کنم و همه اینها تبدیل به آسیب اجتماعی می‌شوند. چه کسی این کار را انجام می‌دهند؟ ‌سیاست‌مداران و همین‌جاست که بحث آسیب اجتماعی سیاسی می‌شود. نکته بعدی این است که اجرای این سیاست‌ها برای کشورهای اجراکننده آسیب‌های جدی به‌همراه داشت و این همان جایی است که مسائل اجتماعی با مسائل سیاسی مخلوط می‌شوند. ما از خدمات اجتماعی یک امر استنباط می‌کنیم، و آنهایی که سیاست‌های بانک جهانی را اجرا می‌کنند، استنباط متفاوتی دارند. در بحث حمایت اجتماعی آنها بسته حمایتی تعریف می‌کنند و به بیان دیگر حداقل دستمزد را بالا نمی‌برند، ولی مزایا می‌دهند. مثل اعطای بسته معیشتی. جمع همه این کمک‌ها، خیلی بیشتر از این می‌شود که 20 درصد به حقوق‌ها اضافه شود. اما چون فشار اقتصادی وجود دارد، پس از این بسته‌ها به‌عنوان سوپاپ اطمینان استفاده می‌شود. اما ما درباره مزایای کودک و خانواده صحبت می‌کنیم. ذیل مزایای کودک و خانواده کودک باید در رفاه بزرگ شود‌ و مسئله پوشاک و تحصیل و بهداشت نداشته باشد. اما ما این را نداریم. ‌
در ابتدای بحث گفتید که جمع‌آوری کودکان در مغایرت با قوانین داخلی و جهانی است. کمی درباره این مغایرت‌ها بگویید.
لطفی‌آذر: بله. دستگیری کودکان کار در مغایرت قطعی با قوانین بین‌المللی و قوانین داخلی است. به‌صورت مشخص به پیمان‌نامه حقوق کودک اشاره می‌کنم که این طرح و برنامه با ماده 2 پیمان‌نامه که بحث تضمین دولت‌ها برای اجرای حقوق مندرج در پیمان‌نامه را برای همه اشخاص مطرح می‌کند مغایر است، همچنین، با ماده 3 پیمان‌نامه که می‌گوید در تمام‌ اقدامات‌ مربوط‌ به‌ کودکان‌ که‌ توسط‌ مؤسسات‌ رفاه‌ اجتماعی‌ عمومی‌ یا خصوصی‌، دادگاه‌ها، مقامات‌ اجرائی‌، یا ارگان‌های‌ حقوقی‌ انجام‌ می‌شود، منافع‌ کودک‌ از اهم‌ ملاحظات‌ است، مغایر است. این ماده می‌گوید: کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌ متقبل‌ می‌شوند که‌ حمایت‌ها و مراقبت‌های‌ لازمه‌ را برای‌ رفاه‌ کودکان‌، با توجه‌ به‌ حقوق‌ و وظایف‌ والدین‌ آنها، قیم‌ و یا سایر افرادی‌ که‌ قانونا مسئول‌ آنان‌ هستند، تضمین‌ کنند و در این‌ راستا اقدامات‌ اجرائی‌ و قانونی‌ مناسب‌ معمول‌ خواهد شد. همچنین این جمع‌آوری‌ها با ماده 19 پیمان‌نامه که از دولت‌ها می‌خواهند کشورهای‌ طرف‌ کنوانسیون‌ تمام‌ اقدامات‌ قانونی‌، اجرائی‌، اجتماعی‌ و آموزشی‌ را در جهت‌ حمایت‌ از کودک‌ در برابر تمام‌ اشکال‌ خشونت‌های‌ جسمی‌ و روحی‌، آسیب‌رسانی‌ یا سوءاستفاده‌، بی‌توجهی‌ یا سهل‌انگاری‌، بدرفتاری‌ یا استثمار ا‌زجمله سوءاستفاده‌ جنسی‌ در حینی‌ که‌ کودک‌ تحت‌ مراقبت‌ والدین‌ یا قیم‌ قانونی‌ یا هر شخص‌ دیگری‌ قرار دارد، به‌ عمل‌ خواهند آورد، در تضاد است. در منشور حقوق بشر هم مغایرت‌هایی دیده می‌شود و در خصوص مواد داخلی با قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی مغایر است؛ چرا که توسعه رفاه و تأمین اجتماعی با دولت‌هاست. بد نیست بدانیم این جمع‌آوری‌ها مغایر با قانون حمایت از کودکان و نوجوانان است که به‌تازگی تصویب شده است.
‌در‌حال‌حاضر مهم‌ترین مسئله کودکان کار که در کشور با آن مواجه هستند، چیست؟
شری‌نجفی: نبود حمایت‌های اجتماعی- ساختاری. هیچ برنامه اصولی و زیربنایی‌ای برای حمایت از کودکان کار وجود ندارد. ما آمار سه‌میلیونی کودکان کار را داریم که یک‌میلیون از آنها تحت پوشش بهزیستی هستند. البته معنای این پوشش هم این نیست که این کودکان کار نمی‌کنند، این دو میلیون باقی‌مانده هم در دوره کرونا آمارشان بیشتر شده ولی وقتی که حمایت ساختاری برای بهداشت و آموزش و هویت نباشد، معلوم است که وضعیت روزبه‌روز بدتر خواهد شد.
امام: همه زندگی کودکان کار رنج و مسئله است. اما چیزی که آنها را آزار می‌دهد، تبعیض در ‌آموزش است. با تمام تلاشی که ان‌جی‌او‌ها انجام می‌دهند، آموزش‌وپرورش به بهانه‌های مختلف آنها را ثبت‌نام نمی‌کند. مسئله بعدی فقر است که چاره دارد اما کسی به فکر چاره‌پذیری نیست و دیگر اینکه کودکی آنهاست که از دست می‌رود و چیزی که از دست می‌دهند، جبران‌پذیر نیست و مسلما در رشد عاطفی و روانی کودک تأثیر زیادی دارد.