صفرهای ورزشی مزایده ۸۵ هزار میلیاردی ایران مال

سرمقاله فرشاد کاس‌نژاد   @Farshadcasnejad   مزایده ۸۵ هزار میلیاردی ایران مال، این مال هیولا‌مانند تهران که امکانات ورزشی آن همگونی و سازگاری با وضعیت اقتصاد ورزش ایران ندارد و نماد سرمایه‌گذاری بی‌تناسب است، چند چهره و چند نقش در فوتبال ایران را به یادمان می‌آورد. شاباش‌ها و ولخرجی ثروتمندان در فوتبال ایران هرگز مفهوم سرمایه‌گذاری در ورزش نداشت و ندارد. شاباش است و هورا؛ برای حسین هدایتی (پرسپولیس و استیل آذین و ده‌ها فدراسیون و باشگاه دیگر)، مه‌آفرید امیر خسروی (مالک داماش)، بابک زنجانی (مالک راه‌آهن)، علی انصاری (عضو هیأت مدیره استقلال)، محمدرضا زنوزی (ماشین‌سازی و تراکتور) که هر کدام در دورانی خوشبختی و تمول را در فوتبال ایران نمایش داده‌اند اما آنچه از این نمایش‌ها به جا مانده بعید است ردپایی از قدمی به سوی باشگاه‌داری خصوصی در ورزش ایران باشد. هنوز حتی بزرگ‌ترین باشگاه‌های ایران روزنه‌ای برای فعالیت در دورانی تازه با نقش‌آفرینی بخش خصوصی واقعی پیش روی خود ندارند و همچنان خصوصی‌سازی حتی در استقلال و پرسپولیس - با بیشترین ظرفیت درآمدزایی- در حد حرف و ادعا و خبر است، نه چیزی بیشتر. ‏علی انصاری، مالک ایران مال که سال ۸۷ عضو هیأت مدیره باشگاه استقلال بود، مثل دیگر شخصیت‌های متمولی که به عنوان عضو اقتصادی در باشگاه‌ها نقش پیدا کرده‌اند، با خبرهایی درباره پرداخت گزاف به بازیکنان در ورزش شناخته شد. او پیش‌تر در فدراسیون دوچرخه‌سواری بود. ایران مال به عنوان مشهورترین فعالیت اقتصادی او نمایشی بزرگ از سازه‌های ورزشی بخش خصوصی را در خود دارد، از زمین تنیس تا پیست یخ برای پاتیناژ. مانندش را در آرشا کلاب پیدا می‌کنید. تصویر واقعی ورزش ایران را اما می‌توانید با باشگاه‌های ورشکسته و بدهی‌های سرسام‌آور ببینید، با ورزشگاه‌های ویرانه‌ای که تیم‌های اصیل ایران، از شمال تا جنوب در آنها بازی می‌کنند، بدون چمن استاندارد، با سکوهای تخریب‌شده و ساختمان‌های فرسوده یا نوساز و بی‌کیفیت. بعد می‌توانید سری به مجموعه ورزشی ایران مال بزنید، تصویری پر زرق و برق که متناسب با وضعیت واقعی اقتصاد ورزش نیست. اگر تهران صاحب یکی از بزرگ‌ترین مراکز خرید دنیاست که با مجموعه ورزشی لوکس هم تبلیغ می‌شود، چرا بزرگ‌ترین تیم‌های فوتبالش هرگاه خانه به دوش پی یک زمین تمرین از این سو به آن سوی تهران می‌روند؟ این چه همگونی بین آن زرق و برق بخش معروف به خصوصی و این ورزش حرفه‌ای است که ما از آن سر درنمی‌آوریم؟ از آنچه سردرنمی‌آوریم بگذریم و به فوتبال برگردیم. ساخت تصویر جذاب و متمول از باشگاه‌ها هر از گاهی به دست ثروتمندان. اما چرا واکنش جامعه ورزش در ایران به ولخرجی‌ها همیشه توأم با استقبال است؟ کمتر پیش آمده که کسی واکنش مسئولانه‌ای درباره عواقب خاصه‌خرجی نمایشی ثروتمندان در باشگاه‌ها داشته باشد. حضور چهره‌های دیگر با نظر و طریق اقتصادی حسین هدایتی، برای فوتبال ایران یک خطر جدی و هولناک است. فوتبالی که گران و گزاف شده و نمی‌تواند از پس هزینه‌های بیهوده و خودساخته‌اش بربیاید، آگاهانه یا ناخودآگاه به سمت سرمایه‌گذارهایی مثل حسین هدایتی گرایش پیدا می‌کند و ورزش -مثل سینما- عرصه جذابی برای آنهاست. فوتبال چگونه می‌تواند مقابل این نفوذ بی‌رحمانه مقاومت کند؟ آیا مقاومتی جدی در این زمینه در مدیران و مسئولان وجود دارد؟ آیا هزینه‌های سرسام‌آور اجازه چنین مقاومتی را می‌دهد؟ باشگاه‌های کوچک هر روز در به در دنبال یک حسین هدایتی هستند تا چند صد میلیون برای گذراندن مدتی کوتاه به چنگ بیاورند. این حکایت واقعی فوتبال ایران است. بسیاری از فدراسیون‌ها نیز برای کسب درآمد تن به چنین رابطه‌هایی با امثال هدایتی می‌دهند. اما این نقش‌آفرینی‌ها هرگز به اقتصاد ورزش کمک نمی‌کند بلکه تمولی جعلی را در دوره‌ای کوتاه نمایش می‌دهد. فوتبال تازه در پرونده هدایتی می‌خواست بفهمد چه آواری با این پول‌ها بر سرش خراب شده. درک این نکته‌ ساده به پرونده پر سر و صدای هدایتی هم نیاز نداشت، بلکه لازم بود فدراسیون‌ها و باشگاه‌ها، وزارت ورزش و سلبریتی‌های ورزشی، روزنامه‌نگاران و رسانه‌های‌شان کمی دغدغه داشته باشند، فقط کمی به این پول‌های بی‌حساب حساس باشند و کمی تعجب کنند، نه اینکه مثل سفیران تبلیغاتی همچنان در اعتبار ساختن برای نمایشگاه‌هایی از پیشرفت سازه‌های ورزشی کم نگذارند و در اینستاگرام همزمان منتقد مردمی - به معنای دم‌دستی مردمی بودن - و مبلغ پیشرفت‌های لوکس و دور از تصویر واقعی ورزش باشند. در میان شمردن صفرهای ۸۵ هزار میلیارد، رقم مزایده ایران مال، که برخی صفرهایش به سازه‌های ورزشی آن مربوط است، یادمان باشد که پیشرفت ورزش با چند سازه لوکس اتفاق نمی‌افتد، ورزش با چند سالن لوکس به جریانی بزرگ و سازنده و پویا تبدیل نمی‌شود. آنها فقط نمایشی هستند از پیشرفتی که نشانه‌های واقعی‌اش را ما -حیران- در دل ورزش پیدا نمی‌کنیم. ورزش اینجاست، وسط بدهی‌های پرداخت‌نشدنی و ورزشگاه‌هایی که لوکس نیستند و بودجه برای بازسازی چهره آنها پیدا نمی‌شود.