متخصص منفی‌های دوست‌داشتنی!

سیاوش طهمورث هنرش را با بازی روی صحنه تئاتر شروع کرده، کتاب «از تو می‌گویم» را نوشته و نویسندگی و کارگردانی را در کنار بازیگری تجربه کرده و حتی در گذشته در بخش دوبله رادیو هم فعالیت داشته است. بازی در مجموعه‌های تلویزیونی «گرگ‌ها»، «آینه»، «در پناه تو»، «معصومیت از دست رفته»، «بانو»، «زیرتیغ»، «نابرده رنج»، «مینو» و «صفر بیست و یک» تنها بخشی از هنرنمایی‌های سیاوش طهمورث را برای ما تداعی می‌کند. این هنرمند پیش کسوت در جان بخشیدن به نقش های ضدقهرمان تخصص و صدای خاصی دارد و با توجه به توانایی و دانشی که در این حرفه آموخته، با بازی با صدا، بدن و میمیک صورت به گونه ای نقش ضدقهرمان‌ها را ماهرانه بازی می کند که  اکثر آن  نقش ها برای مخاطب پذیرفتنی و حتی برخی از آن ها دوست داشتنی شده اند. بازی متفاوت او در سریال «شرم» و جایگزین شدن بعد از درگذشت زنده یاد سیروس گرجستانی بهانه گفت و گوی ما با او شد. چه شد که به عنوان بازیگر جایگزین بعد از درگذشت زنده یاد سیروس گرجستانی انتخاب شدید؟ انتخابم برای نقش عزیز آقا اتفاقی بود. با من تماس گرفتند، نمی خواستم کار کنم ولی گفتند که غیر از شما کسی را نداریم که این نقش را بازی کند و من هم پذیرفتم و در حد توانم کار کردم. بازیگر گزیده کاری هستید، نقش به طور حتم ویژگی هایی داشته که برای بازی در آن ترغیب شدید. نقش عزیز آقا با نقش های گذشته ام متفاوت بود. نقش های قبلی، ایست مخصوصی داشت که این شخصیت نداشت. مردم باید این روی بازی ام را هم می دیدند. با این حال من عزیز آقا را شخصیتی خاکستری می بینم که در وقوع آن قتل دخیل است. (حرفم را قطع می کند) اصلاً این شخصیت خاکستری نیست بلکه نقش مثبتی دارد و اگر تا آخر سریال ببینید متوجه می شوید که هیچ گونه حالت و خصوصیت منفی ندارد. دلیل این که حرف پوران را گوش می دهد این است که عاشق اوست. عزیز آقا کارمند اوست و به دلیل این که عاشقش است این کار را می کند، برای همین ما بعد از آن می بینیم که عصبانی و ناراحت می شود. یکی از دلایلی که این حالت ها به او دست می دهد این است که نمی خواهد پوران را لو بدهد. آیا سریال شباهتی به «زیرتیغ» دارد؟ شما در هر دو اثر نقش و شخصیت لج دربیار عموی «زیرتیغ» را خیلی خوب بازی کردید که نشان دهنده قدرت و ترفندهای شما در بازیگری است و نقش را ماندگار کرد. درباره بازی در این دو اثر و تفاوت نقش ها بگویید. «شرم» شباهتی به «زیرتیغ» ندارد، عامل یک اتفاق و در همه انسان ها مشترک است و وقتی صورت می گیرد، تصور می کنیم که این همان است در صورتی که این گونه نیست، یک عشق مثلثی در این سریال رخ داده، آیا شما تصور می کنید که شیرین و فرهاد و خسرو هم مثل این هستند و این گونه برداشت شده است؟ قصه «زیرتیغ» حرف دیگری داشت و «شرم» روال و ماجرای دیگری دارد و با هم فرق دارند و حالا در کنار آن اتفاق دیگری می افتد و نمی توان گفت از آن برداشت شده است. چرا مردم سیاوش طهمورث را به عنوان یک شخصیت ضدقهرمان دوست دارند؟ مردم لطف دارند. صمیمیتی در اجرایم هست که مردم آن را می فهمند و قبول می کنند. مهم این است که تماشاگر تو را باور کند و ببیند صمیمانه و صادقانه کار می کنی و بابت آن زحمت می کشی. در بازی ام تیپ سازی نمی کنم. تماشاگر باید برای من تصمیم بگیرد و نظر بدهد که خوشبختانه مخاطبان نظرات خوبی دارند. مهم این است که هیچ وقت در بازی ام تیپ سازی نمی کنم و برای کارم زحمت می کشم و به نقش ام شکل و شخصیت می دهم به همین دلیل تمام ضدقهرمان هایی که بازی کرده ام شبیه هم نیستند. برای خلق شخصیت های ضدقهرمان فوت کوزه گری تان چیست؟ تجربه و مطالعه داشتم. آدم ها را باید در مکان ها و موقعیت های مختلف بررسی کرد. حالا ممکن است ضدقهرمان ها در ظاهر شباهت هایی به هم داشته باشند اما در باطن شبیه یکدیگر نیستند، مثلاً پزشکی که در خانواده متمولی بزرگ شده، با پزشکی که در یک خانواده تنگدست بزرگ شده فرق دارد. شخصیت ها با یکدیگر فرق دارند و نباید مثل هم باشند. پس با توجه به نوع و شیوه زندگی آن شخصیت را پیدا می کنید؟ همین طور است، مثلاً یک دزد با دزد دیگر فرق می کند و دلیل دزد بودن و نوع زندگی شان با هم متفاوت است. آدم های ثروتمندی داریم که دزد هستند و آدم فقیری هم داریم که دزد است و شخصیت ها از زمین تا آسمان با هم فرق دارند، حالا شما باید ببینید می خواهید کدام را شکل دهید. زمانی می بینید نویسندگان خوب هستند که البته به ندرت پیش می آید و بیشتر افراد ویژگی های نوشته شده را در نظر می گیرند و شما باید به این شخصیت جان ببخشید و الا راحت می شود تیپ سازی کرد و دیالوگ را گفت و رفت. شما نقش های خیلی ماندگاری را در بیش از پنج دهه فعالیت هنری تان خلق کرده اید که حاصل تلاش های تان از دوران کودکی تاکنون است. تماشاگر باید نظر دهد و اگر نقش هایم به قول شما ضدقهرمان است برای تماشاگر نفرت انگیز نمی شود و می پذیرد و می داند آن ضد قهرمان من نیستم بلکه نقشی است که خلق شده است. قطعاً تجربیات، مطالعات، دیدگاه ها و آدم هایی که در رفتار، کردار و سوادشان دقت کردید تاثیر دارند والا خیلی ها به خاطر شهرت و پول بعد از یکی، دو کار روی خط تکرار می افتند. دقیقاً همین طور است و بعد از بازی در چند نقش تکراری می شوند. هر کارگردانی دوست دارد نقش را آن طور که او می خواهد اجرا کنید ولی شما به عنوان بازیگر نباید این کار را بکنید و باید هر آن چه را که او می خواهد با سلیقه، سواد و تجربه خودتان شکل دهید و مطمئن باشید آن چه را که شکل می دهید قوی تر از آن چیزی می شود که کارگردان می خواهد و آن وقت خوشش خواهد آمد.