روزنامه جوان
1399/11/01
بیانیه گام دوم، طرح عملیاتی دولت و جامعه اسلامی است
سرویس سیاست جوان آنلاین: مکتب و چارچوب شناختی انقلاب اسلامی و نسبت آن با ساختار نظام جمهوری اسلامی یکی از سؤالاتی بوده که در طول ۴۰ سال گذشته همواره در سپهر سیاسی و شناختی کشور مطرح بوده است. برخی از این سؤالات هنوز به صورت جدی پاسخ داده نشده است و شاید جزو بحثهای جدی در فضای فکری باشد. برای پاسخ به این سؤال و برخی از سؤالات شبیه به آن سراغ حجتالاسلام والمسلمین علی ثقفی، مسئول بنیاد فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی رفتیم تا در گفتگو با وی مکتب انقلاب اسلامی و چارچوب نظری آن و همچنین نسبت آن با برخی مسائل روز را مورد واکاوی قرار دهیم. آنچه پیشروی شماست، حاصل این گفتوگوست.جناب ثقفی! مایلم گفتگو را با این سؤال آغاز کنم که انقلاب اسلامی مدعی است پتانسیل هدایت کامل انسان را در قالب یک تمدن و مکتب دارد. اکنون و با گذشت بیش از ۴۰ سال از انقلاب اسلامی چقدر به این هدف نزدیک شدهایم؟
اساساً عنوان مکتب این معنا را در ذهن تداعی میکند که راهنمایی دائمی برای انسانهایی که نیاز به راهنمایی دارند و انسانهایی که هدف دارند و برای رسیدن به هدفشان باید مسیری را طی کنند فراهم میکند. انقلاب اسلامی هم یک پدیده نو و بینظیر است و به همین دلیل انقلاب اسلامی و مکتب انقلاب را هم نباید با تعریفهای دیگران از انقلاب تعریف کنیم.
ابتدا باید بگویم مکتب انقلاب اسلامی یک مجموعه منظم، مدون، جامع، کارآمد، پویا، زنده و پاسخگوی نیازهای انقلاب اسلامی در هر زمان است که از آموزههای امام راحل عظیمالشأن و امام حاضر انقلاب اسلامی بهره میبرد. سیره این دو امام، روش هدایتگری این دو امام در قالب بیانات، تدبیرها و مسائلی از این قبیل مجموعه مکتب را شکل داده است، بنابراین ما اگر بخواهیم ببینیم این مکتب کجاست میتوانیم نشانی بدهیم بگوییم این مکتب اینجاست، این بیانات، این مجموعه منظومهوار اندیشههای امام و رهبری که در ۱۰ جلد کتاب جمع شده است، این مکتب است. بنابراین از یک امر مشخص خارجی و متعین خارجی صحبت میکنیم. این مکتب طبق این تعریف باید بتواند پاسخگوی نیازها باشد.
شما گفتید مکتب باید پاسخگوی نیازها باشد، اگر ما این مکتب را به عنوان بنیان و شاکله نظام جمهوری اسلامی بپذیریم، آیا توانسته است به تمام ظرفیتهای بالفعل خود در حوزه اجرا برسد که بتوان آنها را برشمرد؟
خود این مکتب میگوید خیر و اعلام میکند ما به دولت اسلامی نرسیدیم و فاصلهای طولانی با دولت اسلامی داریم. واقعیات و مشاهدات هم این را تأیید میکند. مردم هم این مسئله را گواهی میکنند و اعتراضات مردم و نارضایتیهای آنها که عمدتاً نارضایتیهای بحقی است، این مسئله را تأیید میکند. بنابراین جواب ما منفی است، هنوز ما به دولت اسلامی نرسیدیم، دولت اسلامیای که مرحلهای از مراحل انقلاب است که باید طی شود و ما هم باید از این مرحله عبور کنیم. اگر حکومتی ادعا کند من بر اساس فکری میخواهم کشور را اداره کنم باید آن فکر را شناخت. مکتب انقلاب اسلامی در اسناد رسمی نظام ما منعکس شده است، شما در اصول اولیه قانون اساسی میبینید که گفته شده است نظام جمهوری اسلامی نظامی بر پایه ایمان به خدا، ایمان به معاد و امامت است و فهرستی از این اصول و عقاید را برشمرده است، این ایمان به این اصول جزو مکتب است، یکی از آن اصول اولیه یا یکی از مؤلفههای اولیه مکتب است. اینها اثر دارد وقتی میگوییم این پایه، این مبنا و این مبانی است، معنایش این است که بنا باید روی این استوار شود، این بنای کشور ما باید روی اندیشه توحید بنا شود و شکل بگیرد و ساخته شود، این توحید در ادامه و امتدادش در سطح مدیریت و سپس برنامهها و بعد اجرائیات، چطور تجلی میکند، این را باید توضیح داد.
اصل دیگر توجه به انسان و اصل تکریم و بزرگداشت انسان است. این یک اصل مهم در اسلام و مکتب انقلاب اسلامی است. در انقلاب اسلامی مردم همهکاره بودند، مردم قیام کردند، مردم حکومت قبلی را ساقط و نظام جدید را تأسیس کردند، مردم در این ۴۰ سال این انقلاب را حفظ کردند، مردم در کشور ما محور و تأثیرگذار اصلی و نهایی هستند، این ناشی از توجه به انسان است که مردم خواستند، چیزی که خواستند محقق شد و رهبران هم از این خواستهها حمایت و آن را هدایت کردند.
این توجه به مردم چه فرقی با مکاتب غربی دارد؟ آیا از غرب وارد شده است؟
محترم شمردن مردم در دین یک امر جدید نیست که حالا براساس اومانیسم، انسانگرایی و انسانمحوری جدید غرب الگو و درس گرفته و تقلید کرده باشیم، این آیات قرآن و روایات است و نگاه پیامبران و امامان ما به مردم است که مشخص است از چه زمانی بوده است، بعد قرآن از ادیان گذشته به ما خبر میدهد که تمام ماجرای دین، ارسال رُسُل، انزال کتب، قرار دادن موازین و آوردن بینات، همه اینها برای این است که مردم قیام کنند، یعنی در حقیقت نتیجه این کار برای مردم است که مردم قهرمان شوند. این انسانگرایی یک امر اقتباسی و تقلیدی در اسلام نیست، این یک بُعد از پایه بودن مردم، یک بُعد دیگر استعدادهای فراوان انسان است که خدا در انسان قرار داده است. وقتی توانایی انسان بهترین و بالاترین توانایی است باید از این توانایی استفاده کرد، اگر کسی در اداره کشور و امورش به این تواناییها ایمان نداشته باشد، نمیشود گفت این به مکتب اعتقاد دارد و طبق مکتب عمل میکند، اصل قانون اساسی از ایمان به این اصول صحبت میکند نه دانستن این اصول و نه التزام به آن. صحبت از التزام به این اصول نیست، بعضیها گفتند رئیسجمهور به عنوان یک مقام عالی باید ملتزم به قانون اساسی شود، نه یک جاهایی ایمان به بعضی از اصول قانون اساسی است مانند ایمان به انسان، اگر کسی ایمان به انسان و ظرفیتهای انسان نداشته باشد، این ظرفیتها را معطل میگذارد و نتیجه آن بیکاری جوانهای مستعد میشود.
به نظر شما راهحل این مشکل چیست؟
کار از همانجایی که اختلال در آن ایجاد شده است باید دنبال شود، به همین دلیل رهبری در سال ۷۰ وقتی شبیه به همین سؤال را از ایشان میپرسند که میخواهید چه کنید؟ ایشان میفرمایند ما میخواهیم به سمت دولت اسلامی برویم و بعد کشور و جامعه اسلامی و بعد دنیای اسلامی. برای این کار میفرمایند اولین و مهمترین کار تحول معنوی است، تحول معنوی به معنای این است که ما یک تغییر و دگرگونی بنیادی و دائمی و عمیقی در انگیزه و در نگاهمان به مسائل ایجاد کنیم. معنویت در حقیقت آن موتور حرکت انسان است که اگر این موتور روشن باشد و قوی کار کند این ماشین دائماً به سمت جلو با سرعت حرکت میکند، این مشکلی است که وجود داشته و الان هم وجود دارد، مسئله معنویت خصوصاً انگیزه مهمترین عامل در حرکت انسان به صورت فردی و اجتماعی است. یکسری آدمها کاری را در زندگی شخصی شروع میکنند، مقداری جلو میروند بعد خسته میشوند، کار سخت میشود، موانع پیدا میشود بعد شروع میکند به محاسبه که این کار ارزش دارد من آن را ادامه بدهم؟ عمر و نیروی من دارد میرود و نتیجهای هم نگرفتم، کمکم پاهای آدم سست میشود، اراده آدم متزلزل میشود، نتیجه این میشود که حرکت آدم کند میشود و سراغ کار دیگری میرود. بعد نگاه میکند میبیند که عمرش گذشته و مسیر مناسبی را طی نکرده است، درحالی که اگر انسان اول هدفش را درست تعیین کند و بعد به آن هدف ایمان بیاورد، این ایمان موجب میشود که او انگیزه، صبر، ثبات، استقامت و پایداری در کار داشته باشد و در آخر هم به آن میرسد. اینها وعدههای الهی است که اگر شما صبر و ثبات داشته باشید به آن خواهید رسید.
مشکل ما این است که انگیزه طی کردن این راه را در خودمان درست تقویت نکردیم، این مشکل اول ما بوده و هست الان هم همین است.
بخش دوم این است که ما حالا انگیزه پیدا کردیم و میخواهیم به خدا برسیم. سؤال بعدی این است که چگونه برسیم؟ چگونه جامعه به سمت اهداف الهی برود؟ اینجا ما نیاز به راهنما داریم، این راهنمایی در مکتب وجود دارد و رهبری میفرماید ما باید به سمت فهم کارساز اسلام برای حل مشکلات برویم، فهم کارساز یا معرفت کارساز، زمانی شکل میگیرد که مسئله آدم باشد، آدم واقعاً دنبال این موضوع باشد، این فهم کارساز در صورتی به وجود میآید که انگیزه معنوی و نقطه انتهایی انسان کاملاً روشن باشد و دغدغه وجود داشته باشد. اگر کسی دغدغه کاری نداشته باشد به نتیجه هم نمیرسد، راه را هم پیدا نمیکند، اما کسی که فکر شب و روزش یک چیز است و دنبال حل آن مسئله است به آن میرسد، بنابراین، این اسلام، این مکتب، این آموزههای امام و رهبری که برای این امور هدایتگر است، اینها در دسترس است. اگر میبینید در عمل نتیجه مطلوب نیست باید در اینجا جستوجو کرد که باز برگردیم به مسئله معنویت آن انگیزه رسیدن، انگیزه قوی نیست و وقتی آن نباشد در مرحله بعد مسئله رسیدن به نقشه راه و نقشه راهنما اتفاق نمیافتد. البته به نظر بنده حتماً اگر انگیزه معنوی باشد انسان راه را هم پیدا میکند به شرطی که راه و راهنما وجود داشته باشد که راهنما وجود دارد، نکته این است که راهنما وجود دارد ولی آن انگیزه معنوی بعد از آن باید تکمیل شود با دیدن نقشه راه و راهنماییهایی که وجود دارد. اگر سراغ این راهنمایی برویم به تعبیر حضرت آقا، سراغ فهمِ کارساز دین برویم، این مشکلات قابل حل است.
نکتهای گاهی وقتها مطرح میشود که عدم آمادگی جامعه مانع تحقق اهداف است. چقدر با این حرف موافق هستید؟
من با این حرف موافق نیستم، چون به نظرم آنهایی که این حرف را میزنند صورت مسئله را درست نمیبینند، فرض این مسئله این است که ما میخواهیم مردم را به زور به سمت کاری سوق دهیم، این حرف درستی است منتها این نگاه، نگاه غلطی است، چون طبق آن مبانی مردم آن جایگاه را که گفتم دارند، قرار نیست این مردم برده شوند، خود مردم میروند و خود مردم باید بروند، شما باید ببینید که چه باید کرد که مردم حرکت کنند؟ نقطه شروع اتفاقاً همین جاست، این است که در مردم تحولی پیدا شود، از اینجا باید کار را دنبال کنیم. امروز شرایط جامعه ما و مردم ما شرایط بدی نیست، به این معنا که مردم ما انگیزههای استقامت و پایداری دارند، انگیزههای حضور برای پیشبرد حرکت انقلاب را دارند، ما این را در وقایع و حوادث و تکحادثهها میبینیم، اگر کسی نمیخواهد به حرکت جامعه عمیق نگاه کند حداقل در بعضی از اتفاقات این مشاهده میشود، اینکه شما میبینید مردم ما در بعضی حوادث همبستگی بالایی از خودشان نشان میدهند، این از کجا نشئت گرفته است؟ این نشان میدهد مردم زمینههای لازم را دارند، اینکه مردم جاهایی نسبت به شعارهای انقلاب فوقالعاده پاسخ مثبت میدهند. متأسفانه ما بعضی از پدیدهها را فراموش میکنیم، این پدیده میلیونها نفره مردم ما در بدرقه پیکر پاک شهید سلیمانی یک پدیده عجیب بود، بعد از ۴۱ سال از انقلاب مردم دنبال یک شهید راه افتادند، خصوصیات این شهید چیست؟ باید رمز این اقبال عمومی مردم، قیام و رستاخیزشان در این تشییعجنازه در سنخیت افکار، اعتقادات و باورهایشان با شهید سلیمانی را دید، حالا شما بروید ببینید شهید سلیمانی چه کسی بود؟ شهید سلیمانی ذوب در اهداف انقلاب اسلامی بود، ذوب در انقلاب اسلامی، ذوب در رهبری و ذوب در اسلام بود، اینجا آدم میفهمد که این مردم آمادگیهای اولیه را دارند و بعد در این جریان طاقتفرسانی فشار دشمن در طول این ۴۱ سال که اگر در دهه اول این فشار روی مرزهای ما بود الان این فشار در خانههای تک تک آدمهای این کشور وارد شده، مردم با همه وجودشان، در زندگیشان، سر سفرهشان، در کار و وضعیت بچههایشان این فشار را حس میکنند، علت عدم فروپاشی این جامعه و حکومت چیست؟ آیا دستگاههای قوی امنیتی و نظامی است؟ اینکه حتی زمینههای حرکت، اعتراض و براندازی هم آماده میشود و دشمن و بعضی داخلیها آن را فراهم میکنند، اما مردم تا آخر ادامه نمیدهند، این خیل عظیم مردم کنار این حادثه میآید نگاهی میکند سرک میکشد و میرود، در میدان نمیایستد، دلیل آن این است که این مردم پای این حرکت ایستادهاند و چیزی بهتر از این پیدا نمیکنند.
اینجا بحث تقابل آرمان و واقعیت هم مطرح میشود. اینکه بالاخره در این مسیر ما باید به سمت کدام طرف حرکت کنیم. اساساً این تقسیم بندی درست است یا نه؟ به خصوص زمانی که این بحث به متن جامعه و مردم کشیده میشود.
این هم که اشاره کردید دوگانهسازی است، این دوگانهسازیها نوعی انحراف ذهنی ایجاد کردن است، باید هوشمندانه از همان ابتدا مسئله را بررسی کرد نه با پذیرش آن فرض، دنبال راهحل باشیم، ولی آیا واقعاً بین آرمان و واقعیت دوگانگی وجود دارد؟ این را باید کمی باز کنیم، اینکه ما میخواهیم به سمت یک زندگی الهی ـ انسانی برویم، این یک واقعیت در عالم نیست؟ خدا در عالم یک واقعیت نیست؟ راه انبیا در عالم یک واقعیت نیست؟ این اهدافی که گذاشته شده که ما به آنها برسیم، اینها دستیافتنی نیست؟ به این معنا یک واقعیت نیست؟ اصلاً شما وقتی نظام آرمانها را نگاه کنید از یک سطح متعالی شروع میشود میآید در زندگی مردم نمود پیدا میکند، من در آن قسمتهای قبلی عرض کردم اینکه این مردم میخواهند که انتقام خون سلیمانی گرفته شود، این واقعیت نیست؟ ما چرا واقعیات را نمیبینیم؟ واقعیاتی که از میلیونها دهان در این کشور فریاد شد، آخر چقدر آدم باید ناشنوا باشد! نه اینها واقعیت نیست، بعد میگوییم مردم خسته هستند! یک عده در این کشور از راه جنگهراسی از مردم رأی گرفتند و دنبال این هم هستند، مردم میگویند اشکال ندارد، اوضاع اقتصادی بسامان نیست مهم نیست، جنگ نشود! بچه ما بیکار باشد بهتر از این است که زیر خاک باشد! عدهای بعضی حرفها را دمیدند، همین مردم میگویند انتقام، بعد ما در خیابانها واقعیتها را ندیدیم؟! اینها نوار بود؟ اینها واقعیت است، ۴۱ سال پایداری مردم واقعیت نیست؟ این خیل جوانان پرانگیزه برای کار، تلاش و پیشرفت واقعیت نیست؟
بله واقعیات دیگری هم وجود دارد و ما میتوانیم واقعیات را به چند دسته تقسیم کنیم؛ یکی واقعیتهای مثبت و دیگری واقعیتهای محدودکننده، به همین دلیل به ما میگویند آنجایی که از اهداف بلندمدت صحبت میکنید که اسم آن را آرمان میگذارید اهداف دستیافتنی بلندمدت است، چون آرمان یک مفهوم تخیلی و رؤیایی نیست، آرمان یک هدف دستیافتنی است، آنجایی که شما از اهداف بلندمدت در عین حال دستیافتنی صحبت میکنید، آنجا باید نسبت به موانعی که پیش پای شماست برای رسیدن به آن هدف غفلت نکنید. بنابراین یک دوگانه همافزا و یک دوگانه متلائم به نام آرمانگرایی و واقعبینی وجود دارد، مقصود از آرمانگرایی، گرایش دائمی قلبی به آرمانهای بلندمدت دستیافتنی است، چون بخشی از این مفاهیم آرمانی امروز واقعیت دارند که من موارد آن را گفتم که باید به آنها توجه کرد و بعد گرایش دائمی قلبی به آن آرمان بلندمدت دستیافتنی در قلب انسان باشد، اما نسبت به واقعیات محدودکننده باید توجه داشت و با یک دیدی واقعیات را دید و اینجاست که راه رسیدن به آن آرمانها از مسیر همین واقعیات عبور میکند، واقعیاتی که واقعیات محدودهکننده قابل عبور است.
این واقعیات باعث سردی مردم نسبت به شعارهای اصلی انقلاب نمیشود؟ شاید بتوان گفت نوعی بیحسی نسبت به این ماجرا ایجاد شود؟
انقلاب یک حرف نو برای بشر بود و این نو بودن همچنان وجود دارد، اساساً شعارهای اصلی انقلاب از جنس شعارهای کهنه نشدنی است، ببینید هیچ وقت شعارهایی مانند عدالت، برادری، صلح، آزادی و امثال اینها در عالم کهنه نمیشود، شعار انقلاب همینهاست؛ پس ما از جهت شعارها مشکلی نداریم، اینها مخصوص یک نسل خاص و محدود به یک منطقه و گستره جغرافیایی هم نیست. انقلاب اسلامی آمد و این شعارها را پیش برد و موفقیتهایی هم داشت، حالا بحث دیگری تحت عنوان دستاوردهای انقلاب مطرح است.
ممکن است گفته شود برای تحقق آن شعارها، راههایی که انقلاب پیشنهاد کرد، این راهها پاسخ نداد که ما باید ببینیم اولاً راههایی که انقلاب پیشنهاد کرده چه بوده است؟ آیا به آنها توجه و عمل شده است؟ اگر اینطور است باید سراغ راهحلهای دیگری برویم، البته اینکه ما دائماً مراقب باشیم، تصحیح کنیم و مسیرها را اصلاح نماییم این یک امر کاملاً پذیرفته است. ما تصلب در روشها نداریم، اما مسئله این است که آن خطوط مشی کلی اینها هم باز از همان جنس خطوط کلی کهنه نشدنیها هستند، حالا عدهای دارند میگویند انقلاب دیگر حرف جدیدی ندارد، انقلاب تمام شده است و حالا بعضیها از خودشان دعوت میکنند و میگویند حرف نو پیش ماست، خب حرف نو را بیاورید! گفت این سخن تازه بگو! واقعاً شما اگر حرف تازه دارید بگویید! ولی میبینیم ادعاست، آن هم ادعا مقابل یک حرکت درخشان، برای پوشاندن یک حقیقت درخشان. اینها آدمهایی هستند که خودشان دچار خزانزدگی شدند و انقلاب را دچار خزان میبینند.
درون تکتک ما همان شرک، طاغوت بیرونی و همان تزلزلهای دوستان ما و آدمهای شبیه ما وجود دارد، مبارزه با این حتی سختتر از مواجهه با دوستانی است که در کشور داریم و آنها به آرمانها و اهداف انقلاب آن باور و ایمان لازم را ندارند، مردم هم همینطور یعنی اینکه اگر دعوت به رفاه توسط جریانی میشود، اما این دعوت خوشعاقبتی نیست، مردم باید اینجا مقابل این دعوتها خویشتنداری داشته باشند و تحمل کنند، سختی کار اینجاست. بنابراین باید به اینها توجه کرد، ما در هر مرحله مشکلاتمان از این جنس است.
شما بر بحث روش تأکید کردید، بحث روش عدم انسداد در رسیدن به اهداف. ما در انقلاب اسلامی یک کارنامه ۴۰ ساله داریم که از ابتدای پیروزی انقلاب شروع شد، سالهای جنگ و سازندگی و بعد بحثهای اصلاحات و تا زمان ۴۰ سالگی انقلاب که حضرت آقا بحث بیانیه گام دوم را به عنوان نقشه راه بیان کردند. ما چطور میتوانیم این بیانیه را به خروجی روشنی برای رسیدن به اهدافی که در مکتب انقلاب اسلامی درج شده است تبدیل کنیم؟
بیانیه گام دوم جایگاه خاصی در مکتب انقلاب اسلامی دارد و نقش ویژهای در رسالت هدایتگری این مکتب برعهده گرفته است. باید به این توجه کرد و سایر اجزای این مکتب را دید تا جایگاه بیانیه گام دوم مشخص شود. یکی از اجزای این مکتب در مسئله نقشه راه و روش، طرح پنج مرحلهای بودن حرکت انقلاب است که در مقطعی در سال ۷۹ رسماً و تفصیلاً رهبری مطرح فرمودند، البته قبل از آن هم سال ۷۰ اجمال آن را مطرح کردند اینکه انقلاب پنج مرحله دارد، اینکه ما در مرحله سوم هستیم و اینکه دو مرحله باقیمانده را باید طی کنیم و راه طی کردن همین توجه به معنویات، توجه به فهم اسلام به شکل کارساز و امثال اینهاست، این یک قطعه از هدایتگری بوده است، یعنی طرح کلی حرکت انقلاب برای تحقق دولت، جامعه و تمدن اسلامی. اما از سال ۷۹ تا سال ۹۷، ۱۸ سال طول کشیده و رهبری به یک جمعبندی جدید رسیدهاند، بیانیه گام دوم طرح عملیاتی تحقق دولت اسلامی و جامعه اسلامی با توجه به مختصات کنونی جامعه ایران است، این بیانیه به ما میگوید شما اولاً باید همین سه مرحله دولت و جامعه تمدن را طی کنید، میفرماید ما در یک مرحله در ۴۰ سال گذشته برای رفتن به سمت تمدن به ایستگاه دولت اسلامی رسیدیم، الان در ۴۰ سال دوم مرحله دوم این حرکت باید شکل بگیرد، این مرحله یا گام دوم، چه تفاوتی با گام اول دارد؟ این هم باید دیده شود که محل تفسیرش الان نیست. اما همین بیانیه عصارهای از تمامی تجربیات انقلاب اسلامی از گام اول است و بعد به ما میگوید که چطور باید این را طی کرد، اولاً میگوید به عظمت حادثه انقلاب اسلامی توجه کنید. چهار توجه را میدهد؛ اولی مسئله توجه به عظمت حادثه انقلاب اسلامی و ماندگاری این انقلاب است؛ عظمتی که پیش چشم ماست، اما نمیبینیم، مسئله دوم عظمت، عظمت برکات و دستاوردهای این انقلاب است. مسئله سوم عظمت چشماندازی است که ما در پیش داریم، ما واقعاً توجه نمیکنیم به اینکه تحقق دولت اسلامی در ایران، من با جرئت و قاطعیت به شما عرض میکنم یک اتفاق بزرگ در تاریخ بشریت است، این چشم انداز تحقق دولت اسلامی است و همچنین جامعه اسلامی، یک اتفاق بزرگ در عالم است. مسئله چهارم عظمت یک واقعیت بسیار امیدبخش به نام ظرفیتهای جوان در این کشور است. این بیانیه به این چهار نکته اشاره میکند و حالا میگوید با توجه به اینها ما بیاییم راه را ادامه دهیم، چطور راه را ادامه بدهیم؟ اولاً همین جوانها مخاطب هستند به این معنا که این ظرفیت استفاده شده در انقلاب از نسلهای گذشته به نظر میرسد که دیگر نمیتوانند پاسخگوی این حرکت شتاب دهنده انقلاب به سمت جلو باشند به همین خاطر جوانان مخاطب هستند. از آن نسلهای پیشین آنهایی که همراه هستند بیایند کمک کنند ولی کار را به جوانان بسپارند، این هم یک نکته در این بیانیه است که کار پیش برود و نکته بعد این است که این جوانان در هفت ریل باید این حرکت را جلو ببرند، آن هفت توصیهای که رهبری کردند از دانش و فناوری تا معنویت و اخلاق، اقتصاد، مبارزه با فساد، عدالت و سبک زندگی، در این هفت مسیر جوانان باید حرکت کنند.
بحث حضور جوانان هم مسئلهای است که شاید دغدغه روز نظام باشد.
یک واقعیت این است که وقتی جوان در گردونه مدیریت نظام آنچنان راهش باز نیست، چگونه باید وارد گردونه مدیریت شود؟ این در بیانات بعد از بیانیه گام دوم است و در همان بیانات خرداد ۹۸ آقا با دانشجویان توضیح داده شد که شما چطور میتوانید وارد گردونه شوید، این یک مسئله و مسئله دیگر مسئله مردم است که اتفاقاً آن حرکت جوانان با این حرکت مردم باید پیوند بخورد؛ مسئله دیگر مسئله حوزهها و روحانیت است که این هم با رجوع به مکتب جایگاهش مشخص است و در این زمینه حوزه باید خودی نشان بدهد، باید یک عرض اندام و اعلام حضوری در گام دوم کند، هنوز ما آن حضور را ندیدیم. بنابراین در بیان آقا هم هنوز منعکس نشده است و بیاناتی که همان سالهای آخر گام اول با حوزه مطرح کردند این بود که شما بروید و راجع به این موضوع فکر کنید، نتیجه این فکر، طراحی، تصمیم، عزم و اینها هنوز آشکار نشده است، لذا این هم یک سرفصل است که البته در بیانات قبلی آقاست یعنی چیزی نیست که بگوییم حوزه نمیداند چه کار باید کند.
یکی از سرفصلها مردم هستند که با آن حرکت حوزه و جوانان باید شکل بگیرد. مردم ما باید تصمیم بگیرند که میخواهند این راه را ادامه بدهند یا نه؟ ما میگوییم مردم آمادگیهای خوبی دارند، اما باید تصمیم بگیرند، ما الان در یک چالش قرار داریم، چالش مقابله با نظام سلطه و سازش با نظام سلطه! پردهها کنار رفته و ابهامات برطرف شده است و فضا دارد شفاف میشود، معلوم میشود که سازش با نظام سلطه با هر لفافه و هر پوشش و هر توجیهی یک حرف بیمعناست، به این شکل که نظام سلطه جز تسلیم مطلق شما به کمتر از این راضی نیست،ای مردم شما باید به عقب برگردید و به قول امروزیها انقلاب اسلامی شود. این چیزی است که مردم باید تصمیم بگیرند. به نظر من اگر مسئله درست با مردم مطرح شود مردم هم درست تصمیم خواهند گرفت، مردم از بلندگوهایی که آنها را خطاب قرار دادهاند دچار تحیر هستند و نمیدانند حرفهای متعددی که در کشور از جانب بلندگوها زده میشود کدام درستند؟! مردم اگر صدای درست را بشنوند انتخاب درست خواهند کرد، آن صدای درست هنوز در کشور ما شکل نگرفته است، این چیزی است که مردم باید به آن توجه کنند.
به عنوان سؤال آخر نقش حوزه و دانشگاه در ایجاد یک صدای مشترک برای مردم چیست؟
این دو نهاد حالا چه بخشهای حکومتی، چه وسیعترش بخشهای انقلابی و مردمی آن، اگر به وظایفشان طبق این نقشه راه درست عمل کنند، مردم هم به میدان خواهند آمد و مردم وقتی به میدان بیایند آنجایی که باید اثرگذار باشند، مشکل حل خواهد شد. یک بخش و مسئله مهم دولت اسلامی انتخابهای مردم است و بخش دیگر نظارتهای مردم است، غیر از نظارتهای نهادهای رسمی نهادینه شده در دستگاههای نظام آنها هم نمایندههای مردم هستند، اما نظارت مستقیم مردم یعنی یک نوع نظارت استصوابی که خودش مقولهای است که باید جدیتر و مؤثرتر در کشور ما مطرح و محقق شود. مسئله انتخاب و نظارت دو مجرایی است که تضمینکننده اثرگذاری نقش مردم و همچنین تحققبخشی اهداف انقلاب یعنی دولت اسلامی در شرایط فعلی است. اگر این اتفاق بیفتد آن وقت گام دوم که بخش اول آن تحقق دولت اسلامی است پیش خواهد رفت. دولت اسلامی که شکل گرفت این دولت اسلامی و این مردمی که این دولت را ایجاد کردند با هم برای اسلامی کردن جامعه حرکت میکنند.
سایر اخبار این روزنامه
بایدن، بحرانها و اضطرارها
سایه «اوج» از سر سلبریتیها دور میشود
همه گزینهها روی میز است حتی جنگ داخلی!
حقوق آلودگی هوا
بیانیه گام دوم، طرح عملیاتی دولت و جامعه اسلامی است
ریشه اصلاح ۵ ماه اخیر بورس در رشد شارپی آذرماه ۹۸ تا مرداد ۹۹ است
تولید انبوه واکسن وطنی تا ۳ ماه دیگر
خوب شد رئیسی رأی نیاورد و دلار به ۵ هزارتومان نرسید!
آرزوی اصلاحطلبان، خاطره اصولگرایان!
رسانه ملکه، آتش تهیه تهاجم استعمار
اقتدار دریایی ارتش ایران در سواحل مکران
افتخار ملت ایران تأثیر نگرفتن از عملیات روانی دشمن است