بیگانگی با زبان دیپلماسی


کورش شرفشاهی

روزنامه نگار

بدنبال سفر رافایل گروسی مدیرکل آژانس انرژی اتمی به ایران، گروهی تحت عنوان دانشجویان دانشگاههای تهران، در مقابل سازمان ملی انرژی اتمی تجمع کردند و با در دست داشتن پلاکاردهایی خواستار اخراج بازرسان آژانس شدند، اما قبل از هر چیز باید عواقب آن سنجیده می شد. این تجمع از چند زاویه قابل بررسی است  اول اینکه بازی سیاسی یک جناح خاص است که از این فرصت برای خودنمایی نهایت استفاده را می کند. البته این موج سواری باید مشخص و روشن باشد تا مشخص شود براستی همه این تجمع کنندگان دانشجو هستند یا طیف خاصی با سواستفاده از عنوان دانشجو بدنبال رسیدن به اهداف خود هستند. متاسفانه تجربه گذشته نشان داده که تفکری در کشور بدنبال سواستفاده از حرکتهای مردمی است. این تفکر غالب جنجالها را به پا می کند و منتظر نتایج آن می ماند، اگر مثبت بود سینه سپر می کند و به عنوان عامل اصلی نهایت استفاده را می برد و اگر هم به نتیجه نرسید یا اثر منفی داشت، به موضع گیری علیه آن حرکت می پردازد. در اینکه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هستیم، می توان تاحدودی به ریشه های این تجمعها پی برد. نکته دوم اینکه یک مقام رسمی در سطح جهانی بدون اجازه مسوولان ارشد نظام نمی تواند به کشورمان سفر کند. تجمع کنندگان باید بدانند که سفر گروسی به ایران مانند میهمانی دایی یا عمو یا یکی از بستگان به منزلشان نیست. تجمع کنندگان باید بدانند که سفر رسمی ابتدا با درخواست رسمی رو به رو می شود و پس از تایید نظام، اجازه سفر داده می شود. بنابر این وقتی چند نفر تجمع می کنند و شعارهای مساله دار سرمی دهند، مدیریت نظام را زیر سوال می برند. نکته سوم اینکه این تجمع کنندگان معدود نمایندگان مردم و سیاستگذاران کلان کشور نیستند، بنابر این چگونه به خود اجازه می دهند، سیستم مدیریت کشور را به چالش بکشند. نکته چهارم اینکه برای برگزاری تجمع می بایست از وزارت کشور مجوز گرفت، اتفاقی که سالهاست به چالشی جدی تبدیل شده است. امروزه بسیاری از تجمعات با موافقت رو به رو نمی شود که نمونه آن برگزاری تجمع روز کارگر است. به همین دلیل می بایست با این تجمع کنندگان برخورد شود یا به صورت شفاف اهداف مشخص و به این رفتارها پایان داده شود. نکته دیگر اینکه با چه مجوزی عده ای معدود به خود اجازه می دهند برای نظام تعیین تکلیف کنند و تقاضای اخراج میهمان جمهوری اسلامی از کشور را خواستار شوند؟ نکته بعدی تقسیم بندی چالشها و مشکلات است. امروزه مهمترین دغدغه مورد تایید همه گروهها، معیشت مردم است؛ اما عده ای به نام دانشجو وقت می گذارند و هزینه می کنند تا علیه یک سفر رسمی مورد تایید نظام اظهار فضل کنند. سوال اینجاست که چرا این به اصطلاح دانشجویان برای مبارزه با گرانی و تورم سینه چاک نمی کنند؟ چرا وقتی نماینده اصولگرای انقلابی به صورت سرباز راهور مجری قانون سیلی می زند، مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع نمی کنند و خواستار اخراج او از مرکز قانونگذاری نمی شوند یا مقابل دستگاه قضا تجمع نمی کنند تا این قانونشکن هرچه سریعتر محاکمه و مجازات شود. اما آنچه بیش از همه این موارد آزار دهنده است، تفکر کاسبان تحریم پشت این تجمع است. امروزه با رفتن ترامپ و آمدن بایدن، باب مذاکرات باز شده و احتمال می رود آمریکا به برجام بازگردد، پولهای بلوکه شده آزاد شود، شرایط اقتصادی بهبود یابد و سفره های مردم تا حدودی رنگ نان به خود ببیند. در این شرایط بهترین راهکار سنگ اندازی و مانع تراشی است، تا آنهایی که به قیمت مقاومت و ایستادگی مردم جیب هایشان را پر می کنند، مانع بازگشت آرامش اقتصادی شوند. برای این افراد هیچ فرقی نمی کند ایران و ایرانی در جهان با چه ادبیاتی معرفی شود. تجمع مقابل سفارت انگلیس را برگزار کردند از درهای سفارت بالا رفتند، ویران و غارت کردند اما در نهایت هزینه آن از بیت المال پرداخت شد. سفارت عربستان را آتش زدند، تاوانش را با کینه و دشمنی آل سعود دادیم به نوعی که امروزه بسیاری از شبکه ها و کانالهای ماهواره ای با هزینه عربستان علیه ایران برنامه تهیه می کنند. از این موارد بسیار است، اما نکته مهم اینجاست که درک درستی از دیپلماسی ندارند و با رفتارهای سوال برانگیزشان چنین در اذهان جهان تداعی می کنند که فرهنگ بگیر و بزن بر ما حاکم است، آبروی ایران و ایرانی را می برند بدون آنکه نگران بازخواست باشند.