ماجرای فکر آوینی

مصطفی پورکیانی: 20 فروردین‌‌ماه، سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی به نام روز «هنر انقلاب اسلامی» نامگذاری شده است. به همین بهانه در پرونده‌ای سراغ زندگی شهید‌ آوینی رفته‌ایم تا به گوشه‌ای از زندگی این شهید بزرگوار اشاره کرده باشیم.  از سویی مستند ۷ قسمتی «آقا مرتضی» به کارگردانی سیدعباس سیدابراهیمی و تهیه‌کنندگی مهدی مطهر که پخش آن از شامگاه دیروز یکشنبه ۱۵ فروردین آغاز شده، هر شب ساعت ۲۰ از شبکه ۳ سیما روی آنتن می‌رود. این مستند که محصول سازمان هنری - رسانه‌ای اوج و تولید شده در خانه مستند انقلاب اسلامی است، روایتی متفاوت و بدون سانسور از زندگی شهید اهل قلم سیدمرتضی آوینی ارائه می‌دهد. در همین ارتباط با کارگردان این مستند به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم تا روایت او را از زندگی شهید بازگو کنیم. محمود گبرلو، منتقد سینما و تلویزیون نیز در یادداشتی درباره شهید آوینی ما را در این پرونده همراهی کرد. *** «آقا مرتضی» از کودکی تا شهادت سیدعباس سیدابراهیمی، کارگردان مستند 7 قسمتی «آقا مرتضی» در گفت‌و‌گو با «وطن‌امروز» درباره انگیزه ساخت این مستند در میان نوشته‌ها، مقالات، کتاب‌ها و کلیپ و مستندهای فراوانی که از شهید آوینی تا به حال تولید شده است، گفت: سال 89 در یک مجموعه‌ای قرار بود پژوهشی کوتاه درباره بخشی از زندگی شهید آوینی انجام دهیم و تصور من این بود قطعا کتابی وجود دارد که زندگی شهید را از کودکی تا شهادت گردآوری کرده است و ما با مراجعه به آن کتاب، می‌توانیم پژوهش خود را انجام ‌دهیم. پس از جست‌وجوهای فراوان متوجه شدم چنین کتابی وجود ندارد و این شد انگیزه‌ای که شروع کنیم به تهیه چنین متنی که اول تا آخر زندگی شهید آوینی را به صورت جامع با سعی بر اینکه هیچ نکته خاصی در آن سانسور و یا حذف نشود، تولید کنیم. در فاصله بین سال‌های 89 تا 92 ما این کتاب را با عنوان «زندگی زیباست» تولید کردیم؛ کتابی داستانی و مستندوار و بعد از آن به فکرمان رسید که این کتاب را به مستند تبدیل کنیم تا به جذابیت‌های کار اضافه شود.  سیدابراهیمی درباره کاستی‌های مستندهای قبلی مربوط به آوینی گفت: معمولا مشکلی که درباره مستندهای مختلف از زندگی شهید آوینی وجود دارد، این است که در برنامه‌های مختلفی که معمولا در سالگرد شهید گرفته می‌شود و این مستندها پخش می‌شود، هر کسی به گوشه‌ای از زندگی این بزرگوار اشاره می‌کند و روایتی جامع و کامل از زوایای مختلف زندگی و شخصیت این شهید وجود نداشته است و این کار مستند در نهایت پس از 7 سال در سال 99 به نتیجه و تولید رسید که تمام سعی‌مان این بوده همان روایت جامع را تولید کنیم.  وی درباره شیوه روایت این کار گفت: قالب این کار گفت‌و‌گومحور است و اکثرا سعی شده با افرادی که با شهید آوینی ارتباط نزدیکی داشتند، مصاحبه شده و به صورت اپیزودی و فصل‌بندی زندگی شهید تدوین شود. این مستند از تولد آقا مرتضی شروع می‌شود و بخش‌های کوتاهی به دوران کودکی و نوجوانی ایشان اختصاص دارد و بعد به فضای دانشگاه و جوانی و قبل از انقلاب و سپس ازدواج آوینی می‌رسیم و تحولی که بعد برایش اتفاق می‌افتد و باعث می‌شود سیر اندیشه و تفکرش تغییر کند و بعد از انقلاب که وارد جهاد سازندگی می‌شود و گروه تلویزیونی جهاد را راه می‌اندازند و پس از آن جنگ شروع می‌شود و گروه روایت فتح شکل می‌گیرد و بعد از جنگ هم حوزه هنری و مجله سوره و راه‌اندازی سری دوم روایت فتح و تا شهادت ایشان که کار به اتمام می‌رسد.  کارگردان مستند «آقا مرتضی» درباره بخش‌های جدید این مستند که برای نخستین‌بار قرار است پخش شود، گفت: ما در این کار چند مدل کار جدید انجام داده‌ایم که تا به حال انجام نشده بود. بخشی از زندگی قبل از انقلاب شهید آوینی است که تا به حال مبهم بوده و خیلی به آن اشاره نشده بود و ما سعی کردیم مقداری شفاف‌تر و صریح‌تر درباره این مقطع صحبت کنیم؛ به عنوان مثال با ۲ تن از دوستان زمان دانشگاه و قبل از انقلاب ایشان صحبت کردیم که در جای خود نادر است یا بخشی که به ارتباط شهید آوینی با دکتر داوری‌اردکانی اشاره دارد یا بخشی از تصاویر آرشیوی از سفر حج و جبهه ایشان که تا به حال کمتر دیده شده است. در بخشی دیگر از کار درباره مسائلی که قبلا همه جا درباره آوینی گفته شده بود، با جزئیات بیشتر و شفاف‌تر صحبت شده است.  *** آقا مرتضی کجا بود ! فاطمه شریفی، کارشناس ارشد رسانه: کمتر کسی است که اسم سید شهیدان اهل قلم را نشنیده باشد یا صدای گرم و گیرایش را در مستند‌های روایت فتح به خاطر نیاورد. سید مرتضی آوینی اما برای اهل رسانه معنای دیگری دارد. آوینی از نخستین کسانی بود که به رسانه در وسعت دین اندیشید و باب جدیدی را در مطالعه رسانه گشود. اینها دلایلی است که آتش دانستن درباره آوینی را شعله‌ور نگه می‌دارد و سال به سال به هرم آن می‌افزاید. اما فقط اینها نیست؛ ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که زندگی آوینی را از بین سطور سیاه زندگینامه‌هایی که درباره‌اش نوشته‌اند پی گیریم. این که مرتضی آوینی اگر چه در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود اما جوانی و نوجوانی‌اش را طور دیگری طی کرد. مرتضی آوینی یا همان‌طور که دوستان هم دانشکده‌ای‌اش او را صدا می‌زنند، کامران آوینی؛ جوانی بود با ظاهر امروزی، کروات می‌بست، مو بلند می‌کرد، در دانشکده هنرهای زیبا معماری می‌خواند، به فلسفه غرب علاقه‌مند بود و روابطی خاص و مطابق دوران خودش داشت. چه شد آن جوان انتلکچوال دانشکده معماری دانشگاه تهران، مرتضی آوینی نشریه سوره شد؟ لحظه اوج داستان آوینی، پیچ دراماتیک قصه او کجا بود؟ کوه طور او کجا سر راهش قرار گرفت؟ درباره این تغییر روایت‌های زیادی گفته‌اند و شنیده‌ایم.  قسمت اول مستند «آقا مرتضی» تلاش کرده است آوینی را در آینه‌های گوناگون بنمایاند. آنچنان که در پس این تکثر نظرات، تصویر مرتضی آوینی واضح و واضح‌تر شود. از دوستان تا برادرش و حتی همسرش کمک گرفته است. حتی برای تکمیل روایتش سراغ زنی رفته است که پیش از این در روایت مسلط هیچ‌گاه نامی از او نشنیده بودیم. زنی که اگر چه مستقلا در دنیای ادبیات شناخته شده و قابل تحسین است اما آمدن نامش کنار مرتضی آوینی تعجب بسیاری را برمی‌انگیزد. تلاش مستند برای ارائه تصویر بی‌طرف و همه‌جانبه از این برهه از زندگی آوینی جالب توجه است اما مشخص نیست چرا برای انعکاس زاویه دید خانواده آوینی به پخش حرف‌های پیش‌تر گفته شده و آرشیوی آنها اکتفا کرده است. تا آنجا که بیش از 10 سال از ویدئو‌های مربوط به سید‌محمد آوینی، برادر شهید یا تهیه‌کننده روایت فتح می‌گذرد؛ شیوه‌ای که صداقت گفتار و روایت مستند را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.  آوینی پس از انقلاب و پیوستن به جهاد سازندگی به مستند‌سازی پرداخت. مستند‌سازی از کسانی که پیش از این صدایی از آنها در هیچ رسانه‌ای شنیده نمی‌شد؛ افرادی که نه‌تنها از نظر اقتصادی و سیاسی محروم نگه داشته شده بودند، بلکه حتی کسی از وجود آنها و وسعت ظلمی که طاغوتیان بر آنها روا می‌داشتند خبر نداشت. مستند‌های مرتضی آوینی نه تنها در انتخاب سوژه، بلکه حتی در تکنیک و شیوه ساخت از جهان‌بینی خاص و منحصر به فرد او پیروی می‌کرد. مستند «آقا مرتضی» تلاش می‌کند با ترکیب آرشیو شخصی، پشت صحنه ساخت مستند‌ها و خود تصاویر مستند، به کمک روایت همراهان او بیاید و تصویر این دوره از زندگی او را کامل کند. مستند «آقا مرتضی» با شروع فعالیت آوینی به عنوان مستندساز در جنگ پایان می‌پذیرد. با شروع جنگ تحمیلی او سلاح دوربین را به دست می‌گیرد و مستند‌های سریالی روایت فتح را با بیانی صریح و بی‌واسطه به تصویر می‌کشد تا «روضه جنگ» را بخواند. *** از جان آوینی چه می‌خواهیم؟ وحید نصیری‌کیا: این پرسش را معادل آن نگیرید که «ما چه نسبتی با آوینی داریم؟» آیا واقعا میان مغضوب و محبوب شدن یک فرد و اندیشه‌هایش برای ما یک لحظه و یک اتفاق است؟ اگرچه هنوز به اندیشه و سیر و سلوک او چندان التفاتی نمی‌شود. براستی اگر او به فیض شهادت نمی‌رسید، باز هم موضع ما نسبت به او اینچنین بود؟ قطعا چنین نبود! حالا نام او شده ‌است «نشان استاندارد». و اینکه اگر آوینی شهید نشده بود، چنین می‌کرد که من می‌کنم! حالا که نیست تا خانه‌نشین شود، می‌توان برایش «یادبود» گرفت و از قسمت‌های خوب حیات او برای «آوینی ندیده‌ها» گفت. اینکه بیشتر روزها، روزه بود. اسرار الصلاه می‌خواند و هزار کشف و کرامت داشت. اگر هم روزی این حرف‌ها خریدار نداشت، از سبیل نیچه‌ای و دانشکده هنرش خواهیم گفت.    * آوینی از جان ما چه می‌خواست؟ این ادعا عده‌ای را آزار خواهد داد که سیدمرتضی آوینی لااقل به بخش‌هایی از حقیقت دست یافته بود و هر کس که به چیزی در این حد دست یابد، ناگزیر از تقدیم روشنایی به سایر آدم‌هایی خواهد بود که در قسمت‌های تاریک‌تری از این عالم زندگی می‌کنند. دغدغه آوینی در کارهایی که از او به جا مانده، نشان دادن سره از ناسره است و البته این کار را از موضع راهنمایی به مقصد رسیده انجام می‌دهد.  تلاش برای نزدیک شدن به آنچه آوینی در جست‌وجوی آن بود، اگر با الزامی عملی همراه باشد، کار دست آدم می‌دهد و مخاطب صادق آثار او را به محرومیت از بخش مهم چرب و شیرین زندگی می‌کشاند. اگر بخواهید حرف‌های او را بشنوید، باور کنید و به ردای عمل به آن درآیید، به قدر ارتباطی که با حقیقت آثار او برقرار کرده‌اید، به دردسر می‌افتید. مگر اینکه شما هم مثل دیگران ادای او را درآورید و البته ادای او را درآوردن هم زیاد سخت نیست.  روایت رایج از آوینی روایت شهید آوینی است، نه مرتضی آوینی؛ کارگردانی که مستند جنگی می‌ساخت و آخر هم در همین راه به فیض شهادت نائل شد. روایت خوبی است، نه؟! برای اینکه خوب‌تر هم شود، می‌دهیم برایش یک مقتلی درست کنند که هر آوینی‌ندیده‌ای را کنارش ببریم تا زار بزند! تا بلکه کمی آدم بشود.  لیکن این روایت همه آنچه آوینی بود، نیست. کسی هم از خود نمی‌پرسد چرا یک مستندساز لقبش می‌شود سید شهیدان اهل قلم؟ حق هم دارند آنهایی که حرف‌های او را دوست نداشته و ندارند. آنها که در سودای بهشت زمینی غرب به سر می‌برند، چرا باید از کسی که رؤیای آنها را آشفته می‌کند خوش‌شان بیاید؟! آوینی جرأت آن را داشت که در مقابل پرسش‌های بزرگ قد علم کند و به آنها پاسخ دهد و دیگران را هم به تفکر وا دارد. روشنفکران و متجددان حق هم دارند از کسی که مسلمات آنها را مورد پرسش قرار دهد خوش‌شان نیاید. ولی ‌ای کاش کار به همین جا ختم می‌شد. کار آنجا گران می‌آید که عده‌ای متحجر و ظاهربین او را منحرف خواندند؛ در همین سال‌های پایانی حیات مادی‌اش. ابایی هم نداشتند که بگویند شهادتش مانع انحرافش شد! و عاقبت به خیر از دنیا رفت.  تیغ ۲ لب تجدد و تحجر بود که خواست او را خانه‌نشین کند، لیکن او مرد پرواز بود، نه کرم لجن‌زار. حالا که دوباره نام او بر سر زبان‌ها افتاده باید خوشحال بود و امیدوار؟! امید به آنکه فرصتی فراهم شود تا آثار مکتوب او خوانده شود و به دور از سیاست‌زدگی بررسی و نقد شود. در یادبودهای او اغلب ترس از مصادره آوینی به چشم می‌آید تا چیز دیگری. اگر محدود نشود به خاطره‌گویی و کلی‌گویی درباره او.  افقی که آوینی در برابر همه ما می‌گشاید، افقی است از انتظار. آنچه همه ما می‌گوییم و نمی‌دانیم که «انقلاب اسلامی زمینه‌ساز ظهور است» یعنی چه؟! و همیشه با خود فکر کرده‌ایم باید توسعه پیدا کنیم و صنعتی بشویم و به همه جهان بگوییم می‌شود مملکت مسلمانان هم توسعه پیدا کند. غافل از اینکه اگر قرار باشد با توسعه‌یافتگی حرف‌مان خریدار داشته باشد، هیچ وقت خریدنی نیست. *** اندیشه آوینی در سینما ماندگار شد محمود گبرلو: برخلاف برخی، گذشته شهید آوینی یعنی عمر قبل انقلابش مهم‌تر از عمر پس از انقلاب اسلامی بود. آگاهی و شناخت او از مکاتب مختلف و سرانجام رسیدن به گوهر ناب اندیشه اسلامی، دقیقا همان خواسته قرآن و اندیشه فقه اسلامی است که انسان با درک شناخت کامل به آنچه تکمیل‌کننده نهایی است برسد و اینجاست که انسان می‌تواند با اراده و مصمم، تکیه به نظریه‌های خود کند و با قدرت و کمال به دفاع بپردازد و سرانجام به آنچه ایمان دارد برسد. آوینی مصداق این شیوه انتخاب بود و یکی از دلایلی که انقلاب اسلامی پس از گذشت بیش از 40 سال همچنان استوار و قدرتمند است، وجود همین شیوه و روش گفتمان بوده، بویژه در اوایل انقلاب. مطمئنا اگر نبودند مکاتب‌ مختلف و چالش و بحث و گفت‌وگوی ایجاد شده در اوایل انقلاب، نسل انقلابی خالص این مقدار دوام نمی‌آورد. آوینی سرشار از شعور و شور بود و همین، نام او را برجسته و ماندگار کرد. به عینه شور انقلابی و دینی را که سرشار از شعور بود، در دوران انقلاب و پس از آن در دوران دفاع‌مقدس می‌دید و به همین دلیل عینی، تمام عمر و وقت و فکر خود را صرف موفقیت و سربلندی می‌کرد. او که ابزار قدرتمند هنر بویژه دوربین را درک کرده بود، با اندیشه‌هایی که از دوران خود بویژه نشأت ‌گرفته از افکار امام خمینی و یارانش بود و مصداقش را به عینه می‌دید، توانست سبک و روشی مدرن و نوین را در فیلمسازی بویژه مستند در تاریخ این کشور به یادگار بگذارد.  آوینی قبل از آنکه سینمایی باشد، یک تئوریسین اندیشه اسلامی بود که در بخشی از آن به شناخت و آگاهی ارتباط دین و هنر و دین و سینما پرداخت. پس از انقلاب اسلامی که ایران در همه زمینه‌ها دارای تئوری مستقل و نابی بود، جمعی تلاش کردند در حوزه هنر و بالاخص سینما با تئوری‌ها و نظریه‌های اسلامی به سبک و روشی در فیلمسازی برسند. اختلاف نظرهای مختلفی در این زمینه وجود داشت و فیلم‌های متفاوتی هم ساخته می‌شد و برخی هم به خاطر عدم درک موقعیت جدید به سبک و سیاق گذشته با حذف زوائد عمل می‌کردند اما شهید آوینی قدرتش در ارائه نظریه‌ها قوی‌تر و مستدل‌تر بود. به همین دلیل ماندگار شد و رهروان بسیاری را به دنبال خود کشاند. من در جوانی از تندروهای آن دوران بودم و مخالف مهربانی و عطوفت او نسبت به دگراندیشان! روزی تلفنی با شهید آوینی به گفت‌وگوی چالشی پرداختم. او در پاسخ، جمله زیبایی گفت که همیشه آویزه گوشم قرار دادم. او گفت: «اندیشه را نمی‌توان با زور و چماق و فحش و دعوا به آدم‌ها تحمیل کرد، بلکه با نقد صحیح و منصفانه و گفتمان باید به دل و عقلش منتقل کرد» و همین عنوان مصداق رفتار و اعمالش بود. چنانکه در سمینار پس از انقلاب اسلامی که در کانون برگزار شد با آرامش و متانت به نقد و پرسش و پاسخ پرداخت و بعد‌ها که فیلم‌های سینمای ایران را می‌دید و داور جشنواره فیلم فجر بود، حکم به نابودی و تعطیلی سینما و جشنواره نمی‌داد، بلکه با آرامش و گفتمان تلاش می‌کرد اندیشه خود در زمینه سینمای متعلق به انقلاب اسلامی را مطرح کند و در کنار تولیدات متعدد و متفاوت، نمونه‌های مورد علاقه‌اش را مورد تشویق و تجلیل قرار می‌داد. مثل فیلم مهاجر و دیده‌بان ابراهیم حاتمی‌کیا یا فیلم نیاز علیرضا داوودنژاد. در همان دوران افرادی که تشنه اندیشه‌های اسلامی در سینما بودند، به او اقتدا کردند ولی برخی افرادی که از اساس با سینما مخالف بودند و نظریه‌های نوین امام خمینی را برنمی‌تابیدند او را مورد حمله رسانه‌ای و محافل خصوصی قرار دادند. برخی که با او نزدیک نبودند اما در مقطعی که فقط قرار بود همراهش باشند تا به اهداف‌شان برسند سعی کردند خصومت‌های خود به فیلمسازان را به او تحمیل کنند و بعد شهادتش هم خود را نماد آوینی واقعی معرفی کردند و مسیر را به سمت اهداف اقتصادی و اندیشه‌های ضدهنر و سینمای خود کشاندند، چنانکه با اندیشه غلطی که ترویج کردند پس از گذشت سال‌ها، نمی‌توانند جز چند فیلم به تعداد انگشتان دست، از سینمای انقلاب اسلامی یاد کنند. به گونه‌ای القا شده است که فقط فیلم‌ها یا فیلمسازهایی که ظواهری از نمادهای دینی و انقلابی دارند، فیلمساز متعلق به سینمای پس از انقلاب و نشأت‌گرفته از اندیشه نوین انقلاب اسلامی هستند، در صورتی که معتقدم اگر شهید آوینی امروز بود، برخی فیلم‌های سینمایی ساخته‌شده را نمادی از سینمای نجیب و نشأت‌گرفته از انقلاب اسلامی می‌دانست که در طول گذر زمان بر اساس شرایط روز ایده و فرم‌ها تغییر کرده و ممکن است در ارائه اندیشه خود ضعف و قوت داشته باشند، مثل فیلم‌های مجید مجیدی که ظاهرا از فیلمسازان نزدیک به اندیشه شهید آوینی است اما به طرح معضلات و مشکلات اجتماعی امروز ایران می‌پردازد با قدری تفاوت در اندیشه و نکته دیگر و آخر اینکه اگر شهید آوینی امروز زنده بود، معلوم نبود با دکان‌هایی که برخی با شور و هیجان با تابلوی شهید آوینی درست کرده‌اند، چگونه رفتار می‌کرد؟ آوینی رفت اما این اندیشه‌اش ماندگار شد که فیلم باید جامعه واقعی‌اش را درک کند. تماشگر را بفهمد، حرف‌شان را بزند و مهم‌تر آنکه نباید دروغ بگوید، مثل ابراهیم حاتمی‌کیا که به سفارش شهید آوینی فرزند زمان خویش است.