علیرضا صدقی دو غول سوءمدیریت و کرونا

کرونا یک پاندمی است؛ کرونا جهان‌گیر است؛ بخش اعظمی از کشورهای جهان درگیر این بیماری ویروسی شده‌اند؛ اقتصاد دنیا نیز متاثر از این پاندمی، کوچک شده؛ و بسیار گزاره دیگر که در این یک سال و اندی از زبان‌های متفاوت گفته شده و گوش‌های مختلف شنیده‌اند. اما ایران با این بیماری چه کرده است؟ پس از عبور از ادعاها و حرف‌های تبلیغاتی و خوراک‌های رسانه‌ای، حقیقتا ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا در ایران، میان دیگر کشورهای درگیر چه جایگاهی دارد؟ البته که برای بررسی دقیق‌تر باید از آمارسازی‌ها نیز عبور کرد.
وضعیت بیمارستان‌ها و گورستان‌ها و کسب و کارها و مهم‌تر از همه حال و روز مردم به خوبی نشان می‌دهد که جمعیت ایران در این یک سال و اندی به قدر ده سال پیر و فرتوت و خسته و کلافه شده‌اند. محدودیت‌ فعالیت مشاغل به صورت کوتاه‌مدت با هزار و یک تبصره و حفره قابل عبور، مخابره پیام عادی‌سازی شرایط ـ علیرغم تکرار لسانی مخاطرات از سوی مسئولان ـ عدم قاطعیت در تصمیم‌گیری‌های ‌بهنگام، عدم انجام تعهداتی که بیش از یک سال از وعده آن‌ها گذشته و فراوان موضوع دیگر سبب شده تا اعتماد عمومی از این ستاد ملی نیز آرام‌آرام سلب شود.
این همه در حالی است تصمیم‌ها و دستورالعمل‌های ستاد ملی کرونا علی‌الاصول باید و باید مورد توجه آحاد مردم باشد. مردمی که دستِکم از سوی بخش‌هایی در حاکمیت چون ابزاری دیده می‌شوند که عنداللزوم و در وقت مقتضی باید خدمات و وظایفی را به انجام برسانند و نه‌تنها از کمترین حقوقی برخوردار نیستند، بلکه در بسیاری موارد ـ از مرگ تاسف‌بار یک سلبریتی صدا و سیمایی تا خیز چهارم کرونا در کشور ـ مقصر اصلی نیز لقب می‌گیرند.
اما حقیقتا و منصفانه سهم مردم در بروز و شکل‌گیری این وقایع ـ بخصوص در زمینه خیز چهارم کرونا در ایران ـ تا چه حدی است؟ برای فهم دقیق موضوع و مقابله با پروپاگاندای دستگاه تبلیغاتی عریض و طویل ستاد ملی کرونا، باید به آغاز سال گذشته رجوع کرد. مگر زمانی که محدودیت‌ها به شکلی جدی‌تر در آن دوره اعمال شد، مشاغل تعطیل شدند، سفرها لغو شد و... سطح رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی در مقیاس متوسط کشوری تا 86 درصد رشد را نشان نداد؟ و مگر مردم نوروز 1399 با مردم نوروز 1400 متفاوت بودند؟


به طور قطع مردم در هر دو سال در یک منظومه فکری می‌اندیشیدند و یک سازمان و ساختار اندیشه‌ورزی بهره می‌بردند. آن‌چه در این میان تغییری اساسی را نشان می‌دهد مخابره پیامی دیگرگون از سوی مسئولان امر بود. آزادسازی سفرهای نوروزی، عدم یافتن تدبیری برای مدیریت خریدهای پایان سال، ممانعت از برگزاری کلونی‌های وسیع در محیط‌های عمومی نظیر بوستان‌ها، مال‌ها، مراکز خرید، اماکن مذهبی و... همه و همه نشان می‌داد که عزمی جدی جهت مقابله با خیز چهارم کرونا در کشور وجود ندارد.
این بی‌تدبیری‌ها و سوءمدیریت‌ها در شرایطی رخ داده که کادر درمان کشور بیش از یک سال است شبانه‌روزی تلاش می‌کند، کشته می‌دهد، جان می‌سپارد و گوش هیچ مسئولی به مطالبات و خواسته‌هایش شنوا نیست.
از این‌ها گذشته، حالا و بعد از بروز فاجعه مسئولان به فکر نوشدارو افتاده‌اند. احیانا در هفته آینده اعلام می‌شود که گروه‌های شغلی 2، 3 و 4 باید تعطیل کنند. ممنوعیت‌های تردد برون و درون شهری وضع خواهد شد و روندهایی آشنا دوباره آغاز می‌شوند. در چنین موقعیتی باید از مسئولان امر پرسید تاکنون به کدام یک از وعده‌های سال گذشته و در آغاز شیوع بیماری کرونا، عمل کرده‌اند؟ تسهیلاتی که قرار بود به مشاغل آسیب‌دیده اعطا شود به کجا رسید؟ حمایت‌های اعلامی از کارگران بی‌کار شده کی عملیاتی خواهد شد؟ برای تورم افسارگسیخته سال 99 چه تدبیری اندیشیده شد؟ و بی‌شمار پرسشِ بی‌پاسخ دیگر؛ با این همه مسئولان امر باید یک دلیل و تنها یک دلیل بیاورند که چرا مردم باید پذیرای ایده‌ها و برنامه‌های آن‌ها باشند.
با این اوصاف، باید این نوشتار را از منظری دیگر نیز خواند، دید و شنید. همه آن‌چه پیشتر گفته شد، یعنی این‌که ما جمعی تنها هستیم. ما باید بتوانیم به تنهایی و با کمک به یکدیگر از این پیک بیماری نیز عبور کنیم. کسی به فکر ما نیست. کسی نمی‌خواهد که به فکر ما باشد. پس لابد و ناچاریم که خودمان به فکر خودمان باشیم. ما ناگزیریم که برای کمک به آن دیگری که از ما است، تمام پروتکل‌ها را رعایت کنیم. سعی کنیم یکایک‌مان غمخوار و مراقب هم باشیم تا شاید بتوانیم از دو غول کرونا و سوءمدیریت به سلامت عبور کنیم.
سایر اخبار این روزنامه