کجای داستان نقد فوتبال ایستاده‌اید؟

سرمقاله فرشاد کاس‌نژاد   @Farshadcasnejad   تقلیل نقد به وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال با اتهام اتخاذ تصمیماتی بر اساس منافع پرسپولیس یا استقلال، جریان تازه‌ای نیست. سال‌هاست با این تقلیل مواجهیم. در هیاهوی این اتهام به مسئولان وزارت ورزش و جوانان یا فدراسیون فوتبال، صدای نقد دیگری شنیده نمی‌شود و این نه تنها مسئولان را در مقابل هر نقدی پاسخگو نمی‌کند، بلکه آنها را در موقعیتی خوشایند قرار می‌دهد که منتقدان‌شان با اتهامات هواداری، مشغول کری‌خوانی هستند. هواداران فوتبال نه تنها با این انتقادات چیزی را تغییر نداده‌اند، بلکه فضای نقد به ساختار ورزش و فوتبال را با حرف‌هایی تکراری و خالی از استدلال قوی، فرا گرفته‌اند. این همواره در حال تکرار است و هر بار -هر چه گزنده باشد- به یک بازی و سرگرمی مجازی شباهت پیدا می‌کند. طرح این اتهام که مسئولان وزارت ورزش یا فدراسیون فوتبال بر اساس علایق خود منافع تیمی را تأمین کنند، برداشتی سطحی از مناسبات ورزش است. این اتهام بیشتر از هشتگ‌بازی جدی گرفته نمی‌شود، چون بیش از آن برای جدی گرفته شدن حرفی در خود ندارد و در همان کری‌خوانی‌ها، قابل گفت‌وگو و پاسخگویی است. گرایش به یک تیم بخشی از سرگرمی ورزش است. بدیهی است که وجود این گرایش در هیچ‌کس مذموم نیست و هر مقام ورزشی یا چهره سیاسی می‌تواند از این گرایش خود حرف بزند یا حتی وارد این فضای سرگرم‌ کننده شود. این نه تنها آسیبی برای ورزش نیست، بلکه بخش مهمی از جذابیت داستان ورزش است. اما اگر در ورزش تصمیماتی گرفته شود که عادلانه نباشد یا منافع یک تیم را تأمین کند، باید پی جریانی فراتر از هواداری فلان مقام ورزشی از یک تیم را گرفت. اگر به این شیوه ناعادلانه فرضی معتقدید احتمالاً با جریانی پیچیده‌تر از سلیقه مقامات ورزشی مواجه هستید، نه با یک علاقه‌مندی. گرایش طرفداری قابلیت این همه جدل را ندارد. طرح بحث‌های هواداری درباره تصمیمات یک نهاد ورزشی مثل فدراسیون می‌تواند خطرناک هم باشد. چه بسا بسیاری از مسئولان در هر بخش از آن فدراسیون را همواره دچار این وسواس کند که نتیجه فلان تصمیم‌شان چه خواهد شد و چه بازتابی در میان هواداران دارد و آنها را با چه اتهامی مواجه می‌کند. این وسواس می‌تواند خود به تصمیماتی توأم با مماشات و مصلحت‌اندیشی منجر شود. این خود جریانی علیه استقلال مسئولان در تصمیم‌گیری است و می‌تواند ناخودآگاه آنها را در تصمیم‌گیری‌ها دچار خطا کند. تصمیم با مماشات بدتر از تصمیم بر اساس طرفداری است. فدراسیون فوتبال باید فارغ از این نگاه‌ها و بدون ترس از عواقب مجازی هر تصمیم، رفتاری مطابق قانون داشته باشد. اما آیا به هنگام فشارهای مجازی می‌توان دقیق تصمیم گرفت؟ آیا از استقلال ذهنی مسئولان آن نهاد کاسته نمی‌شود؟ حرفی باقی نمانده جز اینکه ببینیم کجای نقد به ورزش ایستاده‌ایم، اینکه ببینیم بر همین فوتبال چه گذشته و چه می‌گذرد و بدهی‌ها چه بر سر فوتبال آورده و به بر باد رفتن ساختمان فدراسیون هم منجر شده اما همچنان نقدها درباره این است که آبی یا قرمز. این فضا باعث نگرانی است و گریزی هم از آن نیست.