جانفشاني سپيدپوشان در مقابله با كروناي سياه

آرمان ملی- منیره چگینی: مجموعه تلویزیونی «عشق در روزهای کرونا» با موضوع ایثار و فداکاری مدافعان سلامت و کمک‌های مومنانه مردم این روزها از شبکه یک صدا و سیما پخش می‌شود. این مجموعه در 20 قسمت ۱۰ دقیقه‌ای به کارگردانی جواد حسینی مورد توجه مردم قرار گرفته و داستان‌های شنیدنی و واقعی آن بر گرفته از جامعه‌ای که درگیر شیوع کرونا، بازتاب فراوانی در میان مردم داشته است. در این میان دو موضوع «عشق» و «کرونا» که در مقابل یکدیگر هستند، در روزهای تلخی که مردم با این بیماری دست و پنجه نرم می‌کنند و روزانه حدود 300 نفر در کشور جانشان را از دست می‌دهند، می‌تواند جذابیت‌های زیادی به همراه داشته باشد. در این رابطه «آرمان ملی» در گفت‌وگو با جواد حسینی، کارگردان این مجموعه تلویزیونی ابعاد ساخت این برنامه در شیوع کرونا را بررسی می‌کند. 
 دو کلمه «عشق» و «کرونا» متضاد هم هستند، با این حال اگر فداکاری و از خودگذشتگی بسیاری از کادر درمانی نبود، امروزه با مشکلات بسیار حادتری دسته و پنجه نرم می‌کردیم. روایت شما از این فداکاری در مجموعه تلویزیونی‌تان چیست؟‌
داستان‌های این مجموعه همه واقعی و از دل جامعه است که به شکل روایت گونه توسط بازیگران بازخوانی می‌شود. بازیگرانی همچون پرویز فلاحی پور، بهروز رضوی، رحیم نوروزی، کاوه خداشناس، سوگل طهماسبی، سپیده خداوردی، مریم سعادت و حاج حسین یکتا و... داستان‌‌های مجموعه را روایت می‌کند. داستان‌ها در مورد کسانی است که با وجود وخامت اوضاع شیوع کرونا، عشق را از یاد نبرده‌اند و به مردم خدمت می‌کنند. مثلا یکی از داستان‌های «عشق در روزهای کرونا»، در مورد پرستار بارداری است که پست خود را در بیمارستان ترک نکرد و تا زمان شهادت در بیمارستان مشغول کار بود. بدون تردید او اگر عشق و احساس مسئولیت نداشت، خدمت رسانی به مردم مبتلا به کرونا را رها می‌کرد و حالا مادر یک کودک بود. یکی دیگر از داستان‌های این مجموعه در مورد پیرمردی است که بیماری آلزایمر دارد. دختر او پرستار است و ساعت‌های طولانی در بیمارستان می‌ماند، یک روز که به خانه باز می‌گردد، پدرش او را نمی شناسد و درگیر مسائل عجیبی می‌شود. اینها مشکلاتی بودند که به واسطه کرونا در جامعه به وجود آمده و ما سعی کردیم در این بیست قسمت همه ابعاد آن را به نمایش بگذاریم. بیش از 80 درصد از روایت‌های این مجموعه براساس واقعیت است و با هدف ایجاد امید به جامعه ساخته شده. سعی کردیم که نامی را برای این مجموعه انتخاب کنیم که به مردم امید بدهد. برخی از داستان‌های‌ما بسیار تلخ شدند، ولی واقعیت داشتند و نمی‌شد کاری کرد.
   بازخورد مردم را چگونه دیدید؟‌ 


مــردم بیشتــر قســمت‌های تلخ مجموعه را می‌پسندیدند، چون آینه جامعه بود. در قسمت‌های تلخی که امید کمتری وجود داشت، بیشتر توسط مردم پذیرفته شد و نمی‌دانم آیا به‌خاطر شرایط سخت کرونا است یا اینکه مردم بیشتر با قصه‌های تلخ همزاد پنداری می‌کنند! اما آدمی به امید زنده است و اگر امید نباشد، روزگارمان سیاه می‌شود.  برای همه سوژه‌ها، تیم پنج- شش نفره از نویسندگان را داشتیم و آنها بر اساس اتفاقات واقعی و خبر‌هایی که در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها منتشر می‌شد، به داستان نهایی می‌رسیدند. سعی کردیم بالغ بر 90 درصد وفادار به داستان‌ها باشیم و کمترین تغییر را داشته باشیم، مگر اینکه با اضافه و کم کردن داستان، جذابیت دراماتیک در داستان به وجود بیاید. بسیاری با این دو داستان اشک ریختند. داستان در مورد یک قهرمان کشتی است که به‌طور خودجوش جنازه‌های کرونایی را غسل می‌دهد و در اواسط قصه متوجه می‌شویم که او مربی خود را در غسالخانه می‌شوید. این داستان کاملا واقعی بود. دومین مجموعه دردناک ما در مورد همان پیرمرد مبتلا به آلزایمر بود که دخترش چهار هفته به‌خاطر شرایط کرونا و شلوغی بیمارستان‌ها نتوانسته به خانه بیاید و وقتی دخترش به خانه بازمی‌گردد او فکر می‌کند دزد آمده است و حتی این توان بلند شدن از روی تختش را ندارد.
   از دید خودتان توانسته‌اید امید را تا حدی با ساخت این مجموعه تلویزیونی به جامعه بازگردانید؟‌ 
اگر بگوییم که داستان ها امیدوار کننده صددرصد است، دروغ گفته‌ام. ولی امیدواریم این مشکلات به سرعت حل شود و اگر قرار است واکسن تولید شود یا اگر قرار است از هر جایی وارد شود، به صلاح مردم باشد، چون ما در طول ساخت این مجموعه دردهای مردمی را دیدیم که غیرقابل باور است. فوت 400 نفر در روز برای ما فقط یک عدد است، ولی برای جمعیت ایران یعنی بیش از 400 خانواده داغدار و این یعنی فاجعه. من در حد خودم و رسالتی که بردوش من است، کاری انجام داده‌ام، هدف ما انجام کاری بود که عشق را به جامعه بازگرداند، اما تا چه اندازه در این راه موفق بوده‌ایم باید مردم بگویند.