دیداری که سرنوشت خطیبی را تعیین می‌کند

گزارش وصال روحانی     روز یکشنبه 30 خردادماه تراکتور دیدار بسیار مهمی را پیش رو دارد. در این روز «پرشورهای» تبریزی در ورزشگاه آزادی تهران روبه‌روی پرسپولیس می‌ایستند تا فاتح سوپرجام باشگاه‌های کشور چهره نشان بدهد. این دیداری است که مربوط به فصل گذشته می‌شود و باید قانوناً و بر طبق سنت در اواسط تابستان سال پیش به‌عنوان پیش درآمدی بر فصل بیستم لیگ برتر کشور برگزار می‌شد اما فشردگی وقت و دشواری‌های کرونایی و البته بی‌سیاستی‌های فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ تأخیری 9 تا 10 ماهه را در آن اعمال کرد و این مسابقه در شرایطی برگزار می‌شود که بیش از دو‌سوم لیگ بیستم هم سپری شده و کل فصل 1400-1399 هم به ‌رغم تأخیر فراوان مرتبط با آن در اواخر مرداد پایان می‌یابد. هر میزان بی‌وقتی و خدشه در روند برگزاری سوپرجام قائل باشیم و هرگونه به این رقابت نگاه کنیم، این جامی است که برای تراکتور و شخص رسول خطیبی از نهایت اهمیت برخوردار است و نتیجه آن می‌تواند رفتن یا ماندن این مربی در جمع سرخ‌های تبریزی را مشخص کند. طرفداران خطیبی شاید مدعی شوند او با رساندن تراکتور به مراحل حذفی لیگ قهرمانان آسیا و آن هم بدون تحمل حتی یک شکست در مرحله گروهی، صلاحیت خود را از هر جهت احراز و اثبات کرده ولی واقعیت امر این است که اولاً آن صعود علاوه بر سزاواری‌های تراکتور خوش‌اقبالانه، محصول نتایج ضعیف و دور از انتظاری هم بود که برخی مدعیان دیگر صعود گرفتند. به‌عنوان مثال در دیدار واپسین گروهی که استقلال از آن صعود کرد اگر الدحیل قطر و الاهلی عربستان مساوی نمی‌کردند و هر دو تیم 9 امتیازی و حذف نمی‌شدند و چنانچه یکی از آنها (فرقی نمی‌کند کدامیک) برنده می‌شدند، تیم برنده با 11 امتیاز همراه با آبی‌های تهرانی بالا می‌رفت و تراکتور که در گروهش 10 امتیاز و دوم شده بود، حذف می‌شد.   نتایجی ضعیف در میدان‌های داخلی نکته مهم دوم این است که تراکتور با هدایت خطیبی و پس از روی کار آمدن وی (که جانشین مسعود شجاعی شد که خود وی نیز جای علیرضا منصوریان را گرفته بود) به هیچ روی نتایج خوبی در صحنه‌های داخلی نگرفته است. این تیم چندی پیش در مرحله یکچهارم نهایی جام حذفی تسلیم آلومینیوم و توسط این تیم اراکی که به‌ وسیله منصوریان رهبری می‌شود، حذف شد و در لیگ نیز هرگز در قامت یک مدعی جدی ظاهر نشده است. تراکتور اگر تمامی 7 بازی باقیمانده‌اش را ببرد، شاید سهمیه آسیایی هم بگیرد اما با وضعی که این تیم دارد و فقدان یکدستی در آن و با حاشیه‌های متعددی که در باشگاه مشاهده می‌شود، رسیدن به این دستاورد نزدیک به غیر ممکن است. مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مسأله حاشیه‌ای تراکتور در سه ‌چهار ماه اخیر قهر و حاشیه‌نشینی زوج معروف و نامدار اما کمی تا قسمتی رنگ باخته مسعود شجاعی و اشکان دژاگه بوده است. طرف مجادله آنها به‌طور آشکار شخص رسول خطیبی است و بدیهی است که تصمیم‌ها و انتخاب‌های شخصی این مربی به مذاق آنها که کاپیتان‌های تیم ملی در گذشته نزدیک بوده‌اند، خوش نیامده باشد. این بخصوص برای شجاعی صدق می‌کند که قریب به چهار ماه سرمربی تیم نیز بود و در نقش مربی- بازیکن تراکتوری‌ها را هدایت می‌کرد و اختیار دار تیم بود و هر موقع صلاح می‌دید، در هیأت یک مربی از خودش در قالب یک بازیکن هم استفاده می‌کرد.   کریمی نیامده، رفت وقتی براساس آن ضرب المثل قدیمی چند پادشاه در یک اقلیم نگنجیدند و شجاعی و دژاگه از سوی خطیبی به‌طور غیررسمی به صف مازادها رانده و به نحوی آشکار مغضوب واقع شدند، فضا در تراکتور ملتهب‌تر شد. خطیبی البته از این دو بازیکن در دیدارهای مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا به طور یک یا دو در میان سود جست اما پس از بازگشت پرشورها به صحنه‌های داخلی، نخ نازک ارتباط بین دو طرف به‌کلی بریده و خطیبی به نیروهایی متکی شد که به اعتقاد وی سبقه و اعتبارشان به آنها اجازه سهم‌خواهی‌ها را نمی‌داد و به ‌گمان او منضبط‌‌تر بودند. نزول آشکار و شدید مسعود شجاعی طی سال‌های اخیر نیز که کمتر نشانی از آن بازیکن 8، 9 سال پیش دارد مزید برعلت شد و خطیبی این بهانه را داشت که با داشتن بازیکنانی با بیلانی بالاتر در کار گلسازی و گلزنی (مانند محمد عباس‌زاده) دیگر نیاز گذشته به زوج شجاعی و دژاگه وجود ندارد و البته افرادی بوده و هستند که می‌گویند تراکتور از همان روز اول هم به شجاعی نیاز نداشت و هزینه سنگین جذب او را به روایتی دور ریخته است. وقتی یک ماه پیش گفته شد که به تصمیم مدیریت تراکتور، فیروز کریمی تحت عنوان مدیر فنی جذب این تیم شده، به ‌نظر می‌رسید التهاب‌ها و کمبودهای فنی تیم تبریزی و فقدان حمایت یکپارچه از خطیبی اثر خود را گذاشته و فیروز را آورده‌اند تا با اولین تکان بعدی جانشین خطیبی کنند اما کریمی به محض برآورد دقیق موضوع و سردرآوردن از شرایط نامعلوم باشگاه با بهانه کردن مسائل مختلف و منجمله مشغولیت‌های وقت‌گیر شرکت در برنامه تلویزیونی پر های ‌و هوی «ستاره‌ساز» از مسئولیت تازه خود گریخت و دیگر در اردوی تراکتوری‌ها آفتابی نشد.   سؤال‌های بی‌پاسخ رفتن سریع کریمی البته به ‌معنای محکم‌تر شدن جای خطیبی نبوده و این نتیجه سوپرجام فوتبال کشور و سپس یکی دو بازی اول تراکتور در بازگشایی لیگ برتر بیستم است که حکم می‌کند او باید برود یا بماند. در رأس تراکتور مدیری ایستاده است که حتی از تغییر هر ماه یک بار سرمربی تیمش ابایی ندارد و در دورانی که از زمامداری‌اش در این باشگاه می‌گذرد، حدود 15 سرمربی ثابت و موقتی را سر کار آورده و در یک چشم‌به‌هم زدن برکنار کرده و هنوز هم هیچ‌کس نفهمیده معیارهای «زنوزی» از این تغییرات چیست و چه چیزی را از مربیانش می‌خواهد. اگر خارجی‌ها خوب‌اند، چرا وی حتی یکی دو ماه هم پای توشاک ولزی و دنیزلی ترکیه‌ای نایستاد و اگر لیکنز بلژیکی به درد می‌خورد چرا او را حفظ نکرد و چنانچه از میان وطنی‌ها تقوی و الهامی راه کسب نتایج لازم را می‌دانستند، چرا از آنها حمایت نکرد. برای چنین مدیری برکناری خطیبی نیز در یک چشم‌به‌هم‌زدن وبا یک «بشکن» هم امکان‌پذیر است و او هیچ ابایی از خلع منصوریان هم نداشت و آن هم در حالی که به ‌وی فقط پنج هفته در شروع فصل جاری وقت داد و در آن زمان وضعیت تراکتور نه به دار بود و نه به بار. مجموعه این عناصر به روشنی نشان می‌دهد، نتیجه بازی بشدت به تأخیر افتاده سوپرجام فصل گذشته چه تأثیر سریع و کلانی در تعیین جایگاه خطیبی دارد و اگر پرسپولیس فاتح هر سه دوره قبلی سوپرجام، کاپ متوالی چهارمش را هم ببرد، بسیار بعید است که خطیبی حتی در شروع تیرماه همچنان مصدر کار باشد و نه تنها برف تبریز را در قامت سرمربی تراکتور نبیند بلکه گرمای ملایم تابستان آن را هم تجربه نکند و بلافاصله سر از گوشه دیگری در لیگ برتر و بخصوص «لیگ یک» درآورد.