مطالبات و وعده‌هاي مغفول مانده

معمولا وعده‌هاي كانديداها در جريان رقابت‌هاي انتخاباتي بخشي معطوف به حوزه فرهنگ و هنر و بالمال در حوزه اجتماعي به آزادي‌هاي مدني و سياسي و... اختصاص مي‌يابد. البته اين رويكرد نسبت مستقيم با خاستگاه‌هاي جناحي و فكري و هدف‌گذاري‌هاي كلان در اين حوزه‌ها دارد. با اين همه و همواره كانديداها ولو براي جلب حمايت و جذب طيف‌هاي اين‌گونه ولو درحد حرف و شعار بخشي از وعده‌هاي خود را به اين موضوعات معطوف مي‌كنند. فراموش نمي‌كنيم در رقابت‌هاي انتخاباتي سال 1392 حسن روحاني با درك اهميت موضوعي مثل حصر و وعده رفع آن موفق به جذب آراي طيف وسيعي از راي‌دهندگان شد. بديهي بود كه دادن وعده‌هاي اينچنيني از سوي آقاي رييسي و صدالبته ساير رقباي ايشان نه موضوعيت و اهميت داشت و اگر اشاره‌اي هم مي‌شد، چندان تاثيري در جلب افكار عمومي نداشت. اما درنهايت اين ميزان انفعال گريبان موضوعات تا حدي مرتبط و غيرمرتبط حتي در حوزه فرهنگ و هنر را نيز گرفت. فراموش نكنيم طراحي سوالات صدا و سيما و مسكوت گذاشتن اين‌گونه سوالات البته فرصت مغتنمي دراختيار كانديداها قرار داد تا بالكل دور وعده‌هاي اين‌چنين را خط بكشند و مسكوت بگذارند. آنچه در اين خصوص مي‌توان يادآور شد اطمينان خاطر كانديداها و به شهادت آنچه واقع شد نقش پوششي بودن آنها در اين رقابت بود. با اين حساب و با انتخاب آقاي رييسي شايد حالا بتوان درخصوص خاستگاه‌ها و اهداف و برنامه‌هاي ايشان در موضوع فرهنگ و هنر و به همان اندازه بسط و توسعه سياسي و آزادي‌هاي مدني و سياسي و رسانه‌اي سوال كرد. با اين توضيح كه در وعده‌هاي ايشان كمترين نشاني از اين موضوعات نه مشاهده و نه حتي در نخستين نشست مطبوعاتي سوالي در اين خصوص از ايشان مطرح شد. 
شايد بتوان بخشي از اين انفعال و بي‌اعتنايي به اين موضوعات را معطوف به ذهنيت پرسشگران و به همان اندازه شايد سيستم نظارت بر خوانش سوالات خبرنگاران تلقي كرد. با اين حال آنچه اين رويكرد منفعلانه را تامل‌برانگيز مي‌كند مسكوت و مفغول گذاشتن اين بخش از مطالبات از سوي رسانه‌ها است. مسكوت گذاشتن اين مطالبات در يادداشت‌هاي چند روز گذشته در روزنامه‌هاي كشور شايد بخشي معطوف به همين ذهنيت و شايد هم اولويت‌بندي مسائل مهم‌تر از جمله معيشت مردم و به همان اندازه مذاكرات وين باشد. حتي با اين فرض هم نمي‌توان و نبايد تا اين ميزان موضوعات اين‌چنين و تا اين اندازه به حاشيه رانده شود. آنچه البته در اين رابطه گفتني است بافت و تركيب و به‌واقع چيدمان كانديداهايي است كه ظاهرا و از اساس هيچ رغبت و قرابتي با موضوعات اين‌چنين نداشته و ندارند. حداقل سبقه كانديداهاي احراز صلاحيت شده در اين دوره مي‌تواند نشان از كمترين دغدغه و توجه آنها به موضوعات اين‌چنين باشد. اينكه چنين چينشي چه اندازه تعمدي و چه ميزان اتفاقي بوده، البته مي‌تواند موضوع بحثي جداگانه باشد. آنچه شايد در اين خصوص بتوان به اصحاب فرهنگ و هنر و به خصوص كساني كه با عنوان سلبريتي به حمايت از آقاي رييسي اهتمام نموده، گوشزد كرد، اينكه حداقل در حوزه كاري و آنچه به حرفه و آينده آنها مربوط مي‌شود، براي طرح مطالبات و انتظارات آتي خود نيز جديت و اهتمام نشان دهند. اين مطالبه‌گري صدالبته بر اهل رسانه و همان اندازه فعالان و كنشگران سياسي چه در قالب احزاب و تشكلات قانوني و چه مستقل واضح و مبرهن است. اهميت و پرسشگري درباره اين مطالبات از آن روي مي‌تواند حائز اهميت باشد كه اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه همچون مردمي كه در انتظار تحقق وعده‌هاي ريز و كلان رييس دولت سيزدهم هستند، تكليف خود را با گفتمان رياست دولت سيزدهم بدانند.