فريادِ اقليت

بابك احمدي  ميهران توماسيان، كارگردان و بازيگر اهل تركيه اين روزها براي اجراي نمايش‌هاي «سار» و «تو ماهي نيستي» در قالب سي‌وپنجمين جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر در ايران به سر مي‌برد. بعد از پايان هر دو اجرا با او درباره زمينه‌ها و دلايل خلق اين دو نمايش به گفت‌وگو نشستيم. صحبت به مشكلات پيش روي گروه‌هاي تئاتري مستقل تركيه رسيد و در اين بين تصورش از ايران دستخوش تغيير شد. او نيز مانند بسياري از هنرمندان خارجي تحت تاثير تبليغات رسانه‌هاي خارجي قرار داشت. توماسيان چنانچه از نام فاميلش برمي‌آيد يك هنرمند ارمني ساكن تركيه است و محتواي نمايش‌هايش نيز نشان داد آثارش را تحت تاثير مشكلات جامعه ارامنه آن كشور خلق مي‌كند. نمايش «تو ماهي نيستي» به طور مشخص تحت تاثير مرگ روزنامه‌نگار شناخته شده ارمني‌تبار تركيه «هرانت دينك» خلق شده كه در سال 2007 توسط نيروهاي ناشناس به قتل رسيد. مراسم تشييع پيكر دينك به زلزله‌اي سياسي بدل شد كه يك ميليون نفر از ارامنه و روشنفكران و دانشگاهيان تركيه در آن شركت كردند. روزنامه‌نگاري كه به حمايت از حقوق اقليت‌ها شهره بود و البته انكار نسل‌كشي ارامنه در دوران جنگ اول جهاني اول را به باد انتقاد مي‌گرفت. جست‌وجو و شناسايي اقليت مهاجر ارمني در سراسر جهان از جمله فعاليت‌هاي دينك عنوان مي‌شود؛ كاري كه ميهران توماسيان نيز انجام داد و به خلق نمايش «سار» منجر شد. گفت‌وگو با او را در ادامه مي‌خوانيد.   ايده ابتدايي نمايش چه زماني شكل گرفت و چه مدت طول كشيد به آنچه در جشنواره ديده‌ايم تبديل شود؟ به طور كلي كارم را در سن 23- 22 سالگي آغاز كردم و از همان زمان به جست‌وجوي بعضي مواد يا ابزار پرداختم كه براي پيشبرد يا ساخت اجرا به كارم بيايد. دوسال قبل با يك گروه آلماني همكاري داشتم و در آن نمايش ‌نيز از همين نوع كاغذ استفاده كردم. كلا بهره‌گيري از ابزار در نمايش‌هاي ابتدايي‌ام وجود داشت و به كاغذ علاقه‌مند بودم ولي همه‌چيز در ابعاد بسيار كوچك به‌كار مي‌رفت كه رفته‌رفته بزرگ‌تر شد. در چند سالِ گذشته روي اين نمايش كار كرده‌ام و آنچه مي‌بينيد حاصل مدت‌ها تمرين و اجراي مستمر است. وقتي بازي با كاغذ را آغاز كردم اصلا نمي‌دانستم قرار است چه اتفاقي رخ دهد و ايده مشخصي نداشتم؛ به نوعي مشغول بداهه‌پردازي با كاغذ بودم. سرانجام يك روز كوه كاغذي خلق شد. بعد همين كاغذ بود كه من را به مسيرها و فضاهاي ديگري هدايت كرد. مانند پرنده‌ كاغذي كه در نمايش «story of a mountain» به پرواز درآمد. كار شما به عنوان dancer پيش از يادگيري هنر تئاتر به معناي كلي اتفاق افتاد يا نه؟ تقدم و تاخر با كدام بود؟ من در اصل dancer هستم و در همين زمينه تحصيل كرده‌ام. به اين معنا كه با چنين پيشينه‌اي به خلق اثر در حوزه نمايش پرداختم. من هر روز با تئاتر پيوند دارم، هر روز از موسيقي و اشيا استفاده مي‌كنم ولي كار اصلي‌ام همين است و خودم را بازيگر تئاتر نمي‌دانم. براي من معناي اين اجرا با آنچه از تئاتر مراد مي‌شود تفاوت مي‌كند. سعي مي‌كنم به اين نكته فكر كنم كه dance در صدسال آينده چه مسيري پشت سر مي‌گذارد. همواره به جست‌وجوي اين امر مشغولم و بدن انسان بيشتر برايم حكم آزمايشگاه كشف آينده را دارد. شايد اين پرسش تا حدي نامتعارف به نظر برسد ولي آيا فكر مي‌كنيد حركات بدن يك dancer مي‌تواند چيزي از آينده را به امروز متصل كند؟ واقعا نمي‌دانم، مشخصا وقتي مشغول كار هستم به هيچ‌يك از نكاتي كه درباره‌اش صحبت كرديم فكر نمي‌كنم ولي دقيقا اميدوارم حركت‌هايم روي صحنه به نحوي به آينده متصل شود. يكي از بخش‌هاي مهم هر اجرا بدن اجراگر است. بدني كه كيفيت‌ و ويژگي‌هاي متفاوت زندگي انسان معاصر در اجتماع يا جغرافياي خاص را با خود حمل مي‌كند. ويژگي‌اي كه در دو نمايش شما به چشم آمد و ردي از وقايع اخير اجتماعي تركيه در كارها وجود داشت. بله من هم معتقدم مليت، جامعه و جغرافيايي كه هريك از ما در آن رشد مي‌كنيم چنين تاثيرهايي به همراه دارد. براي مثال محل تحصيل من در نزديكي جاي بسيار شلوغي قرار داشت كه ابزارآلات صنعتي براي فروش عرضه مي‌شد. در محلي رشد كردم كه همه‌چيز به سرعت درحال تغيير بود و به‌شدت تحت تاثير اين همسايه‌ها قرار گرفتم. حتي هر رويدادي در جهان روي بدن انسان اثر مي‌گذارد و من سعي دارم با فعاليتي كه انجام مي‌دهم تمام تاثيرات را بيرون بريزم. اگر در بخش‌هايي از اجرا خشونت وجود داشت از همين تاثيرها نشات مي‌گرفت. به همين دليل هم اجراي شما از منظر محتوايي به دو بخش تقسيم مي‌شود. يكي نشان‌دهنده نابودي كوه، سرزمين و طبيعت توسط بشر و بخش ديگر نابودي سرزمين به واسطه عملكرد سياستمداران. آيا اين برداشت درست است؟ نظر شما درست است. من مدتي از زندگي‌ام را در سفر به كشورهاي مختلف سپري كردم. دو ماه در لبنان و سه ماه را در آرژانتين و برزيل گذراندم و در اين كشورها به مطالعه جامعه ارمني‌هاي مهاجر پرداختم. مهاجراني اصيل اهل منطقه آناتولي به جا مانده از قتل‌عام ارامنه در سال 1950 كه در سراسر جهان پراكنده شدند ولي همچنان قوميت خودشان را حفظ كرده‌اند. در يكي از همكاري‌هايم ايده كوه مطرح شد و اين ايده از آنجا آمد كه حتي وقتي با مهاجراني از ديگر كشورها صحبت مي‌كردم متوجه علاقه زياد آنها به كشورشان مي‌شدم. ولي به هرحال هريك در كشور خود مشكلاتي داشتند كه ناچار بودند بيرون از مرزها ادامه دهند. مردمي كه اگر كشورشان مانند آنچه در نمايش رخ داد همچون كوه در كيسه زباله برود آن را در آغوش مي‌گيرند؛ كيسه زباله را پاره مي‌كنند و بار ديگر كشور را از وضعيتي كه به آن دچار شده بيرون مي‌آورند. ولي اين بايد هدف تك‌تك افراد باشد نه يك نفر. انفجارهاي تروريستي سال‌هاي اخير تركيه نيز چنين حسي را در من و دوستانم به وجود آورد. اينكه در كشور بمانيم يا مهاجرت كنيم؟ اما در نهايت تصميم به ماندن و تلاش براي كشور گرفتيم. نظر جامعه تئاتري تركيه درباره آنچه مطرح مي‌كنيد چيست؟ آنها چگونه از اين جريان حمايت مي‌كنند؟ در تركيه شكل‌هاي متفاوت گروه‌هاي تئاتري از جمله تئاتر دولتي، تئاتر مستقل، تئاتر خصوصي و چيزي كه گروه‌هاي تئاتري مخالف جريان اصلي (Alternative theatre) مي‌ناميم با جديت فعال هستند. از نمونه آخر تعداد بسيار زيادي وجود دارد كه نمايش‌هاي‌شان را البته به صورت قانوني در آپارتمان‌ها، گاراژها، اماكن تاريخي و محل‌هايي از اين دست اجرا مي‌كنند. گروه‌هايي كه در مواجهه با وقايع روز پيشنهادهاي تازه‌اي دارند و متون جديدي خلق مي‌كنند. به نظرم اين گروه‌ها در زمينه مورد نظر شما بسيار قدرتمند عمل مي‌كنند. متوجه‌ام هنر آلترناتيو معمولا در اماكن غيررسمي شكل مي‌گيرد اما آيا دليل خاصي وجود دارد كه بعضي گروه‌ها نمايش‌هاي‌شان را مثلا در آپارتمان‌ها اجرا مي‌كنند؟ يا اصولا به شيوه مورد نظر گروه بازمي‌گردد؟ يا با فشار خاصي مواجه هستند؟ البته مقصود دقيق من از آپارتمان، سالن‌هاي نمايش بسيار كوچكي است كه در خانه‌ها تاسيس شده‌اند. ولي بايد بگويم بله آنها با فشار مواجه‌اند. به عنوان نمونه سه سال قبل يك گروه‌ تئاتري در ايالتي از تركيه فقط به اين دليل كه از سوي يك روزنامه با انتقاد بسيار تند مواجه شد، كارش به تعطيلي كشيد. اگر كمي بيشتر درباره مسائل سياسي صحبت كنيم، موجب نگراني شما مي‌شود؟ خير با توجه به اتفاق‌هاي سياسي يكي دو سال اخير در كشور تركيه و عملكرد مقام‌هاي دولتي اين كشور، چه درصدي از هنرمندان تئاتري مثل گروه شما براي افزايش آگاهي‌هاي عمومي فعاليت مي‌كنند؟ ما در اين راه تنها نيستيم و گروه‌هاي متفاوتي از جمله هنرمندان موسيقي، اهالي سينما و گروه‌هاي تئاتري آثار خود را مشخصا با رويكرد سياسي خلق مي‌كنند. قصد ندارم بگويم كار سياسي انجام مي‌دهم و سياست اصلا برايم اهميت ندارد، بلكه فقط حسي كه از محيط پيرامون دريافت مي‌كنم را روي صحنه مي‌آورم. اين تنها كاري است كه بلدم و قادر به انجامش هستم. براي اين كار هم ابزاري جز دست‌ها و بدنم در اختيار ندارم. به نظرم هركس بايد كاري كه مي‌تواند انجام دهد، حتي اگر هنرمندي احساس مي‌كند مي‌تواند با خلق يك اثر مشخصا سياسي تاثيرگذار باشد بايد به كارش ادامه دهد و نبايد متوقف شود. اما نمايش دومي كه در جشنواره اجرا كرديد موضوع و رويكردي كاملا سياسي داشت. بله بسيار سياسي بود. با اين نمايش‌ها به كدام كشورها سفر كرديد؟ كشورهاي زيادي از جمله لبنان، ارمنستان، بلغارستان، آلمان، شهرهاي متعدد آلمان، فرانسه، پرتغال، امريكاي‌جنوبي، بروكسل، هلند و كشورها و شهرهاي ديگر جهان. به طور كل اين نمايش را چيزي حدود 150 بار در سالن‌هاي متفاوت مثل سالن سايه تئاترشهر شما در ايران گرفته تا اجراي خياباني؛ از سالن‌هاي بزرگ تا سالن‌هايي با گنجايش 10 نفر اجرا كرده‌ام. دليلش هم سادگي حمل ابزار مورد نياز است. همان‌طور كه مشاهده كرديد همه آنچه نياز دارم در يك چمدان قابل حمل جا مي‌شود. تماشاگران چگونه با كار مواجه شدند؟ مخاطبان كدام كشورها مشابه تماشاگران ايراني واكنش نشان دادند؟ اجرا در كشورهاي متفاوت طبيعتا با واكنش‌هاي متفاوت همراه بود. به عنوان نمونه وقتي در تركيه اجرا كردم تماشاگران با ديدن نماد انسان كشته شده روي زمين به ياد يك نويسنده و روزنامه‌نگار سياسي افتادند و اصلا خنده‌اي در كار نبود. ولي وقتي در اروپا اجرا شد تماشاگر با خنده واكنش نشان داد. به نظرم دليلش هم اين بود كه مخاطب اهل خاورميانه جنگ ديده و احساس نزديكي بيشتري به ماجرا داشت. در اجراي ايران هم تماشاگر نخنديد. ‌ شما از ارامنه تركيه هستيد. مسائل اين قشر چقدر در شكل‌گيري نمايش «تو ماهي نيستي» تاثير داشت؟ قطعا مشكلات جامعه ارامنه تركيه به عنوان يك اقليت، تاثير زيادي در شكل‌گيري اين نمايش داشت. در سال 2010 كه تصميم به خلق نمايش «من ماهي نيستم» گرفتم، تصوير يك روزنامه‌نگار كشته شده در ذهنم وجود داشت. خبرنگار ارمني كه در سال 2007 به قتل رسيد و هيچ‌وقت هم مشخص نشد توسط چه افرادي كشته شد. تصويري كه اين نيرو را در من به وجود آورد تا كاري برايش انجام دهم. بعد از اجراهاي متعدد در كشورهاي مختلف متوجه شدم كه ماجرايي جهاني است. به همين دليل نمايش به ايده‌اي براي مخالفت با اين جريان بدل شد كه چرا بعضي افراد جان خود را فقط به دليل انتخاب يا عقايدشان از دست مي‌دهند. معناي نواري كه هنگام اجرا به دست تماشاگران داده ‌شد اين بود كه ايده افراد كشته شده در ميان همه مردم منتشر مي‌شود. حدس مي‌زنم در تركيه دولت حمايت چنداني از شما نمي‌كند. دقيقا؛ هيچ حمايتي در كار نيست. البته ما همچنين سالني با ظرفيت 50 نفر براي خودمان در اختيار داريم كه ناچار هستيم هزينه‌هايش را با برگزاري كارگاه‌هاي آموزشي و برنامه‌هايي از اين دست تامين كنيم. فعاليت بدون حمايت بسيار دشوار است. جرياني كه مسلما براي هنرمندان مستقل ايراني هم وجود دارد. آنجا و در سالن خودمان ما تركيبي از هنرمندان سينما، موسيقي، سيرك و تكنسين داريم كه دريافتي مالي خود را براي پيشبرد اهداف كمپاني هزينه مي‌كنند. آيا شناختي از تئاتر ايران داشتيد؟ خير، فقط با سينماي ايران و اصغر فرهادي آشنا بودم.