غروب زمستانی مرد بهاری

آرمان- حمید شجاعی: اگر تا چندی پیش، در هر کوی و برزن نام او بود، اکنون دیگر آن جایگاه سابق را نزد مردم و مسئولان ندارد. کمتر شخصی تصور می‌کرد مردی که 8 سال بر سریر قدرت بود و تصمیم‌های عجیب و خلق‌الساعه‌اش همه را شوکه می‌کرد، آفتاب اقبالش چنان غروب کند که حتی نتواند کوچک‌ترین کنشگری سیاسی داشته باشد. صحبت درباره محمود احمدی‌نژاد است؛ رئیس دولت‌های نهم و دهم، مردی که خیلی ناشناس آمد و با حاشیه‌های فراوان و برجای گذاشتن خاطراتی که برای بسیاری از اقشار مطلوب توصیف نمی‌شود، صحنه سیاسی را ترک کرد. این روزهای احمدی‌نژاد تعریفی ندارد و هر جا پا می‌نهد، با انتقادات مواجه می‌شود. احمدی‌نژاد حالا تنها شده، تنها‌تر از همیشه؛ دیگر نه ارتباطات چندانی دارد و نه افرادی که در دولت او بودند، حاضر به همراهی‌اش هستند. حالا فقط ژست قهرمان‌ها را می‌گیرد و بس.
خزان احمدی‌نژاد
محمود احمدی‌نژاد مردی است که هرجا باشد، حاشیه‌های خود را دارد. از حضور در تخت‌جمشید و سلفی گرفتن با مردم تا حضور در بهشت زهرا و برخورد خانواده شهدا با او نمونه‌ای از این مساله است. از یک سو شنیده می‌شود او در فهرست اعضای جدید مجمع جایی ندارد و از سوی دیگر او این روزها طعم برخوردهایی را چشیده که چندان خوشایندش نبوده است. پنجشنبه 11خرداد بود که احمدی‌نژاد به همراه تنی چند از همراهانش به قطعه شهدای مدافع حرم در بهشت زهرای تهران رفت، اما در آنجا با صحنه‌هایی مواجه شد که انتظارش را نداشت؛ اعتراض خانواده شهدا. دقایقی از این حضور را دوربین‌ها ضبط کردند و اعتراض خانواده شهدا که خطاب به او گفتند: خون به جگر آقا نکنید. جمعه بعد، یعنی19 خرداد، احمدی‌نژاد برای تشییع پیکر شهدای ترور در صف مردم حاضر شد، اما باز هم شعارهای «مرگ بر ضد ولایت فقیه» ملت او را رها نکرد و روز تلخ دیگری برای او رقم زد. اینها هیچ‌کدام برای احمدی‌نژاد نشانه‌های خوبی محسوب نمی‌شود. او آرایش سیاسی را در ایران به خوبی می‌شناسد و می‌داند زمانی که حامیان یک نفر به مخالفان او بدل شوند، آغاز پایان فرا رسیده است. پس او باید باور کند که دیگر در صحنه سیاست ایران جایی ندارد.
سه‌گانه خروج


احمدی‌نژاد با توجه به کاراکتری که داشت، نمی‌توانست بیرون از توجهات باشد. به همین علت هیچ‌کس باور نمی‌کرد که او با صحنه سیاسی کشور خداحافظی کرده باشد. بسیاری بر این باور بودند که او در موقعیتی مقتضی که فضا را مساعد ببیند، تلاش خود را برای بازگشت به قدرت آغاز خواهد کرد. زمان گذشت تا اینکه این جمله از جانب او بیان شد: «من در جريان مسائل كشور هستم، اما فعلا مصالح اقتضا نمي‌كند ورود كنم. وقتش كه شد، درخدمت ملت خواهم بود.» تا قبل از آن، هر فردی از او درباره حضور در انتخابات می‌پرسید، با شوخی از کنارش عبور می‌کرد، اما پس از چندی در سال 95 بازی خود را آغاز کرد و به مانند سال‌های ریاست‌جمهوری‌اش به نام ترویج اندیشه انقلاب شهر به شهر ‌رفت و تبلیغ ‌کرد. دیگر همه فهمیده بودند که او هدفی مشخص از این کارها دارد. وقتی مقام معظم رهبری او را از حضور در انتخابات در قامت کاندیدا نهی کرد، دیگر شکی نبود که او از تاثیرگذاران در انتخابات نخواهد بود، اما او باز به دنبال فضایی برای بازگشت و اجرای برنامه دوم خود بود. این فضا فردی را می‌خواست تا احمدی‌نژادنمایی کند. ابتدا سراغ مشایی می‌رود، اما مشایی حاضر به این حضور نمی‌شود. از این رو احمدی‌نژاد حمید بقایی را انتخاب می‌کند و بقایی بهانه حرف‌زدن‌های احمدی‌نژاد می‌شود. زمان ثبت‌نام نوبت اجرای برنامه احمدی‌نژاد فرامی‌رسد. به همراه بقایی در سالن ستاد انتخابات حاضر، رو به عکاسان شناسنامه خود را از جیب درمی‌آورد و ثبت نام می‌کند. ریسک احمدی‌نژاد جواب نمی‌دهد و صلاحیت او تایید نمی‌شود. اکنون احمدی‌نژاد دور جدیدی از زندگی سیاسی و اجتماعی را تجربه می‌کند. شایعه شده است که در دور جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام جایگاهی ندارد. در سطح اجتماعی نیز او همیشه تصور می‌کرد در بخشی از بدنه اصولگرایی طرفداران بسیار دارد، اما حضور او در بهشت زهرا و مراسم تشییع شهدای حوادث تروریستی و برخورد همان قشر با او موجب شد تا احمدی‌نژاد از این ظرفیت نیز خالی شود. اکنون احمدی‌نژاد تنهاتر از همیشه است، چون ارتباطات خود را از دست داده است. گویا احمدی‌نژاد برای همیشه تمام شده است.