امريكا در پي بي‌ثباتي منطقه است

منطقه خاورميانه و آسياي جنوب غربي دچار بحراني تاريخي است، بحراني كه اگر نيك بگيريم از دخالت استعمار در منطقه ريشه مي‌گيرد. اين منطقه در زماني وارد عصر جديد شد كه ابتدا دو قدرت بريتانيا و فرانسه و سپس ايالات متحده و حتي اتحاد جماهير شوروي، با حداكثر توان خود در آن مداخله كردند و شكل‌گيري اسراييل نيز به عنوان يك رژيمي بيرون از ساختار منطقه، به عنوان كانون توليد بحران و گسترش آن به ساير كشورها به پيچيدگي ماجرا افزود. پس از جنگ جهاني اول و فروپاشي امپراتوري عثماني ابتدا بريتانيا و فرانسه در منطقه حاضر شدند و طبق قرارداد سايكس پيكو وزراي خارجه دو كشور منطقه را ميان خود تقسيم كردند و رژيم‌هايي غيرتاريخي را براساس قوم و قبيله و وابستگي به استعمار شكل دادند. پس از جنگ دوم جهاني كه اهميت نفت بيش از پيش شد، ايالات متحده قدرتمندتر از ديگران وارد منطقه شد و در جهان دو قطبي نيز اتحاد جماهير شوروي به حمايت از كودتاهاي نظامي در مصر، عراق، سوريه و ليبي و يمن و الجزاير پرداخت تا در برابر نظام‌هاي قبيلگي و سنتي و پادشاهي در اردن، عربستان شيوخ خليج فارس و... موازنه‌اي ايجاد كند. از آن سو ايالات متحده در ايران و تركيه نيز بيكار ننشست و با كودتاي 28 مرداد كه اين روزها پس از 64 سال بخشي از اسنادش منتشر شده است و نيز با حمايت از كودتاهاي نظامي در تركيه و پاكستان و شكل دادن اتحاد نظامي سنتو و وصل كردن آن به ناتو، كوشيدند كه بيش از پيش جهان و اين منطقه مهم را به زير سلطه خود درآورند و ضمن استثمار كشورهاي نفتي، مانع از توسعه اتحاد جماهير شوروي شوند.
دو عامل نفت و دخالت خارجي، تقريبا كليه معادلات را در كشورهاي منطقه به هم زد. هيچ اتفاقي نيست كه در منطقه رخ دهد و به يكي از اين دو عامل مربوط نشود. در 70 سال پس از جنگ جهاني دوم، بيشترين جنگ‌هاي جهان در اين منطقه رخ داده است. 4 جنگ بزرگ ميان اعراب و اسراييل، چند جنگ متوسط ميان فلسطيني‌ها و لبناني‌ها با اسراييل، دو جنگ گسترده از سوي عراق عليه ايران و كويت و يك جنگ در يمن به وسيله عبدالناصر، جنگ‌هاي ويرانگر داخلي در عمان، لبنان، سوريه، عراق، ليبي، منطقه كردستان، جنگ عربستان عليه يمن، و جنگ‌هاي چهار دهه‌اي افغانستان و انواع و اقسام كودتاها در منطقه عموماً متاثر از اين دو عامل بوده‌اند. در اين ميان ايران توانسته است تاثير يك عامل را كه همان دخالت خارجي باشد از تغييرات داخلي خود از ميان ببرد و به همين دليل در مسيري قابل قبول براي رسيدن به ثبات و آرامش قرار گيرد و چشم‌انداز اميدبخشي را براي عبور از اين مرحله خطرناك منطقه‌اي به دست آورد. به همين دليل است كه انتخابات پرشوري را در ماه گذشته‌ تجربه كرد كه در هيچ كدام از كشورهاي منطقه‌ شاهد آن نبوده‌ايم و نيستيم.
يكي از نتايج ويرانگر اوضاع ناپايدار اين منطقه، رشد تروريسم و توسعه سرطاني آن به اطراف و اكناف عالم بود. نخستين جرقه مهم آن در 11 سپتامبر زده شد و غرب را به تامل واداشت و در اين دو دهه نگاهي را در غرب تقويت كرد كه با دخالت در امور ديگر مناطق، نمي‌توان از عوارض آن مصون ماند و چه بسا نيروهاي تندرو تروريستي در دل چنين بحراني شكل بگيرند و به بطن جوامع غربي نيز سرايت كنند؛ از اين رو نگرش مداخله‌جويانه در امور منطقه كمرنگ شد به طوري كه حتي ترامپ هم در مبارزات انتخاباتي خود بيش از ساير نامزدها عليه اين نگرش شعار مي‌داد. ولي باعث تاسف است كه وي به دليل رفتار پوپوليستي و نيز ذهنيت تجارت‌مابانه‌اي كه در سياست خارجي پيشه كرده تا از اين طريق به اهداف اقتصادي، شخصي و داخلي امريكا برسد، اوضاع منطقه دوباره در حال عبور به تشديد ناپايداري است، به طوري كه كمتر كسي باور مي‌كرد كه حتي ميان عربستان و قطر چنين بحراني به وجود آيد. عربستان با خريدن سياست خارجي ايالات متحده (تركيب درآمدهاي نفتي و دخالت خارجي) دوباره درصدد است كه روند منطقه را به جايگاه پيشين برگرداند و در اين ميان وزير خارجه ايالات متحده نيز آتش‌بيار معركه شده است و ...
ادامه در صفحه 06