آن سوی تغییر لحن سعودی

در فاصله کمتر از یک سال پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان و پسرش محمد در سال 2015، سه رخداد مهم از سوی ریاض اتفاق افتاد که شامل جنگ علیه یمن، حادثه منا و اعدام شیخ «نمر باقر النمر» بود. این سه رخداد و واکنشی که برخی در داخل ایران در مقابل کنسولگری عربستان نشان دادند، به تصمیم ریاض برای قطع روابط با تهران منجر شد تاجایی که با روی کارآمدن ترامپ و همزمان موفقیت‌های ایران و محور مقاومت در منطقه روابط تهران - ریاض در جهت وخیم‌تر شدن حرکت کرد. عربستان به حدی از تغییر موازنه قدرت به نفع ایران ناراضی و عصبانی بود که از یک سو با اسرائیل در تحرکات ضد ایرانی همراه شد و از سوی دیگر یکی از عواملی بود که دولت سابق آمریکا را به خروج از توافق هسته‌ای ایران ترغیب کرد. امابا گذشت حدود شش سال، اکنون مدتی است که لحن مقامات عربستان سعودی در قبال ایران تغییر کرده است. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی که پیش از این صریحاً اعلام کرده بود جنگ و ناامنی در منطقه غرب آسیا باید به داخل ایران منتقل شود، آوریل 2021 در تغییر موضعی آشکار اعلام کرد: «ایران کشور همسایه است و امیدواریم بتوانیم روابط خوبی داشته باشیم.» پس از گذشت پنج ماه از این اظهارنظر ولیعهد عربستان، اکنون سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی در نشستی جهانی در مجمع عمومی سازمان ملل آشکارا لحنی ملایم تر در قبال ایران به کار برده است. ملک سلمان در سخنرانی مجازی خود گفت: «ایران همسایه ماست و امیدواریم مذاکرات ما با این کشور به اعتمادسازی بینجامد». دولت عراق نیز مهم ترین میانجی‌ و کشور عراق اصلی ترین مکان رایزنی‌های دیپلماتیک میان مقامات ایرانی و سعودی طی ماه‌های گذشته بوده است. حتی دیروز برخی رسانه های عربی از دیدار شمخانی و عادل الجبیر مشاور امور خارجی عربستان سعودی در چهارمین دور مذاکرات ایران و عربستان در بغداد خبر دادند. اما دلایل تغییر لحن مقامات عربستانی در قبال ایران چیست؟ ضمن لزوم تفکیک میان «تغییر لحن و تاکتیک» با «تغییر راهبرد» از سوی دربار آل‌سعود، دقت نظر در تحولات یک دهه گذشته و آن چه موجب این تغییر لحن شده، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است: 1- بی تردید دست برتر جبهه مقاومت در منطقه از جمله متغیر جنگ یمن در تغییر لحن سعودی در خصوص ایران از اهمیتی ویژه برخوردار است. نگرانی عربستان از هدف گرفتن تاسیسات نفتی این کشور و همچنین امنیت خطوط انتقال دریایی نفت در دریای سرخ و خلیج فارس آن هم پس از هفت سال جنگ و هزینه‌کرد بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار توسط حاکمان سعودی، ریاض را وادار به آمدن پای میز مذاکره با ایران کرده است. در این باره «گریگوری گاوس» رئیس بخش امور بین‌الملل دانشگاه ای.اند.ام تگزاس می‌گوید: «عربستان در یمن پیروز نشد، در سوریه برنده نشد، در لبنان پیروز نشد. سیاست تقابلی با ایران واقعا موفق نبوده و  شکست این سیاست مقابله‌ای احتمالاً منجر به تجدیدنظر در مواضع ریاض شده است.» 2- تغییر رویکرد منطقه‌ای آمریکا نیز می‌تواند به عنوان یکی از مولفه‌های تصمیم‌ساز بر سیاست‌های جدید سعودی مورد توجه قرار بگیرد. دولت بایدن در راستای راهبرد «نگاه به شرق» و«سیاست خارجی در خدمت طبقه متوسط» به دنبال قرار دادن ریل سیاست خارجی در راستای منافع طبقه متوسط آمریکا و به دنبال آن کاهش هزینه‌های سابق در حمایت از برخی کشورهاست. بر این اساس علاوه بر جمع‌آوری سامانه‌های پدافندی از ریاض آن هم در شرایطی که عربستان زیر حملات موشکی و پهپادی انصارا... است، تصمیماتی مانند انتشار اسناد مربوط به حملات ۱۱ سپتامبر که بر نقش عربستان تأکید دارد و همچنین توجه واشنگتن به قطر در موضوعاتی مانند افغانستان را می توان در همین چارچوب ارزیابی کرد. افزون بر این که در ماجرای قتل فجیع جمال خاشقچی و توسعه صنعت هسته ای و فروش سلاح بیشتر بین ریاض- واشنگتن اختلافاتی بروز کرده است. به تبعیت از آمریکا کشورهای فرامنطقه‌ای هم به دلایل مختلف و در رأس آن ها مسئله امنیت انرژی، مایل به تغییر وضعیت مخاصمه در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس هستند. 3- تغییر رویکرد سعودی در قبال ایران با سیگنال هایی که طرف های برجامی برای از سرگیری و به نتیجه رساندن مذاکرات وین  فرستاده اند، شاید ارتباط مستقیمی نداشته باشد اما بی‌ارتباط هم نیست. از آن جایی که توافق ایران با قدرت‌های جهانی در توازن‌های منطقه‌ای موثر است، عربستان سعی دارد از این وادی عقب نماند، چرا که به دلیل رقابت عربستان با ایران به عنوان یکی از قدرت‌های بزرگ منطقه، شکل‌گیری چنین توافقی میان ایران با قدرت‌های جهان، از نظر عربستان توازن قدرت منطقه را به نفع ایران  تغییرمی دهد. خلاصه آن که اگر عربستان و ایران بتوانند اختلاف‌های منطقه‌ای را مدیریت کنند، مدیریت چالش‌ها در روابط دوجانبه آسان‌تر است.