ثروتمند شدن با منتالیسم؟

  سخنران همایشی با موضوع «ثروت متافیزیکی»، می‌گوید: « خیلی از ما آدم ها دنبال راه حل ها در دنیای بیرون می گردیم، این غلط است ،همه راه حل ها در دنیای درون ما وجود دارد . قانون منتالیسم می‌گوید که همه چیز ذهنی است. هر چیزی بخواهید، در درون شما وجود دارد و هر چیزی که در مسیر شما قرار می‌گیرد، انعکاس درون شماست. بنابراین اگر می‌خواهید تجربه رسیدن به آرزوهای‌تان را داشته باشید، باید به آن‌ها فکر کنید». شاید شما هم در همایش هایی با عناوینی مثل فکر مثبت، قانون‌ جذب، قانون ‌منتالیسم و ... شرکت کرده یا ویدئوهایی از سخنرانان اصطلاحا انگیزشی در شبکه‌ های اجتماعی دیده باشید. تفکر مشترک این رویکردها به ‌طور کلی این است که افکار ما بر جهان اثر می‌گذارد و انسان با اندیشه هرآن چه می‌خواهد به دست می‌آورد. بیشتر آدم‌ها بعد از شنیدن این‌ گونه سخنرانی‌ها می‌گویند سرشار از انرژی‌ و ‌انگیزه هستند؛ سرشار از حال خوب‌ و ‌امید. اما چه می‌شود که انگیزه حاصل از این سخنان تداوم ندارد؟ آیا این قبیل باورها و سخنان ریشه‌ های علمی دارد؟ در ادامه به این سوالات پاسخ می‌دهیم.
 
  آیا واقعا افکار ما بر جهان خارج از ما و وقایع آن تاثیر می‌گذارد؟
اجازه دهید همین ابتدای کار به این سوال پاسخ دهیم؛ خیر! در روان شناسی به این نوع باور «تفکر جادویی» گفته می‌شود. هیچ شواهد علمی و تجربی قابل استناد برای اثرگذاری افکار ما بر وقایع جهان خارجی وجود ندارد. افکار ما اگر اثری داشته باشد، تنها بر خود ماست؛ بر احساس‌ها، رفتارها و تصمیم‌های ما. مثلا اگر ما درباره فردی افکار مثبت داشته باشیم، خواه ناخواه این افکار در طرز برخوردمان با آن فرد اثر می گذارد و در نتیجه شانس داشتن یک تعامل و رابطه خوشایند و مثبت از سمت او هم افزایش می یابد. یا اگر درباره کاری، افکار مثبت و امیدوارکننده‌ای داشته باشیم، برای انجام آن کار انگیزه بیشتری داریم و تلاش بیشتری می‌کنیم و قاعدتا نتیجه بهتری خواهیم گرفت. بنابراین افکار به واسطه رفتارها و تصمیمات ما بر وقایع اثر می‌گذارند نه مستقیما و اصلا این ‌گونه نیست که هرآن چه تصور یا فکر می‌کنیم برای ما به خودی خود اتفاق بیفتد.
 چرا عده‌ای به این قبیل رویکردها علاقه دارند؟


این رویکردها اثری همچون مواد مخدر دارند و احساسی شبیه به همه کارتوانی تزریق می کنند، به خصوص برای کسانی که در زندگی احساس ناکامی و شکست می‌کنند در لحظه تسکین دهنده و امیدوار کننده هستند. این رویکردها به آدم‌ها وعده راه میان‌بر، تلاش کمتر و نتایج بزرگ‌تر و فوری‌تر می‌دهند. معمولا آدم‌ها دوست ندارند بشنوند که باید اهداف ‌شان واقع بینانه باشد و برای به دست آوردن آن‌ها باید در طول زمان سخت تلاش کنند و در نهایت ممکن است به آن چه می‌خواسته‌اند هم تمام و کمال نرسند!
این نوع باورها چه آثار مخربی دارند؟
 اولین اثر مخرب این نوع باورها این است که شما مقصر تمام اتفاقات منفی هستید! اگر اتفاق بدی برای شما می‌افتد لابد شما با افکار منفی آن را جذب کرده‌اید! در زندگی که پر از اتفاقات خوشایند و ناخوشایند است، این طرز فکر، انسان را از پا می‌اندازد. بسیاری از بیماران وسواسی که به ما مراجعه می‌کنند دقیقا از این نوع تفکر رنج می‌برند. آن‌ها از هر تصویر ذهنی، فکر و احساس منفی وحشت‌زده می‌شوند چون خیال می‌کنند قرار است به واقعیت بپیوندد و در نتیجه تلاش بیهوده‌ای می‌کنند برای سرکوب آن‌ها و چون این سرکوب نتیجه نمی‌دهد، بیش از پیش وحشت زده می‌شوند.
 دومین اثر مخرب این طرز فکر، دوری از عمل ‌گرایی است. اندیشه و اراده عوامل بسیار مهمی هستند اما تا زمانی که به برنامه و عمل تبدیل نشوند، هیچ فایده و اثری نخواهند داشت. رویکردهای مثبت ‌اندیشانه غیرعلمی، آن روی سخت  و احتمالا ناخوشایند هدف‌ گذاری، برنامه ‌ریزی، عمل، تلاش سخت و رنج ‌کشیدن در راه اهداف را به شما نشان نمی‌دهند و به جای آن، وعده موفقیت و خوشبختی کوتاه‌ مدت و بی‌دردسر می‌دهند.
 نکته مهم
در نهایت آن‌ چه باید بدانیم این است که هر سخن زیبا، لذت‌ بخش و انرژی ‌دهنده‌ای لزوما درست و کاربردی نیست؛ هر جا با راه‌حل‌های فوری، کوتاه‌ مدت و نسخه‌های همگانی برای موفقیت و خوشبختی و حال خوب مواجه شدید، بدانید که ممکن است در دام چنین مطالب غیرعلمی و اصطلاحا خرافه ‌های مدرن گرفتار شوید.