منافع اقتصادي در سيطره نگاه سياسي

ممكن است براي هر فردي اين سوال پيش آيد كه چرا در اين سال‌ها نتوانستيم آن‌گونه كه بايد به پيشرفت اقتصادي برسيم يا به اهداف پيش‌بيني شده در برنامه‌هاي توسعه جامه عمل بپوشانيم؟ پاسخ به اين سوال مباحث طولاني را شامل مي‌شود و البته دلايل متعددي را نيز در بر مي‌گيرد. اما كلام اين است كه از ابتداي انقلاب تاكنون درصدد بوديم كه مباحث اقتصادي و منافع ملي را در چارچوب نگاه سياسي خودمان پياده كنيم از اين رو برخي اوقات سياست با اقتصاد تضاد منافع پيدا مي‌كرد؛ برخي گمان مي‌كنند كه اگر اقتصاد به درستي حركت كند سياست هم همگام با آن تنظيم مي‌شود. برخي ديگر نيز بر اين باورند كه چنبره سياست بر اقتصاد مستولي شده و تصميماتي كه اتخاذ مي‌شود از نگاه ايدئولوژي و سياسي است نه به لحاظ منافع صرفا اقتصادي. اينكه اين موارد در دنيا تا چه ميزان مرسوم است، بايد در تعداد كشورهايي ديد كه ميان سياست و اقتصادشان تضاد منافع دارند كه البته تعدادشان نيز كم است. همه آنهايي كه در چارچوب منافع اقتصادي‌شان حركت كردند در سياست نيز موفق بودند. ما بايد توان بالايي به لحاظ اقتصادي داشته باشيم كه هم در منطقه بتوانيم حركت‌هاي صادراتي و تجاري خود را انجام دهيم و هم اهداف سياسي را پيش بريم. در گذشته هاب منطقه در هواپيمايي، تجارت و... بوديم. با وجود اينكه از لحاظ نظامي، قوي هستيم اما به لحاظ اقتصادي آن‌گونه كه بايد قدرت نداريم و حتي كشورهاي مختلف براي ما ايجاد مزاحمت مي‌كنند؛ به عنوان مثال دارايي‌هاي‌مان را بلوكه مي‌كنند يا كشورهاي حاشيه خليج‌فارس كه در گذشته توان براي مقابله با ما نداشتند، به دليل ضعف اقتصادي و آسيب‌پذيري كه از اين حيث داريم، براي ما خط و نشان مي‌كشند. از سوي ديگر دليل اينكه چرا برنامه‌هاي ما به عنوان مثال برنامه توسعه نتوانسته به درستي به مرحله اجرا برسد، تحريم است. حدود يك دهه است در اين وضعيت قرار داريم كه مهم‌ترين دليل مختل شدن برنامه‌ريزي‌هاي ميان مدت و كوتاه‌مدت‌مان است. به عنوان مثال در اهداف و برنامه‌هاي توسعه‌اي آزادسازي مقررات، خصوصي‌سازي، نگاه آزاد به اقتصاد و... را داريم اما زماني كه نمي‌توان تجهيزات لازم را براي پروژه‌ها به كشور وارد كرد يا چاه‌هاي نفت را تجهيز كرد يا ماشين‌هاي سنگين براي به سرانجام رساندن پروژه‌ها وارد كرد، نمي‌توان ايده‌هاي مختلف را نيز پياده كرد، برنامه‌ها و اهداف نيز از مرحله تحقق فاصله مي‌گيرند و حتي به روزمرّگي مي‌افتيم. به عنوان مثال تصميم مي‌گيرم نرخ ارز در بازار چه شود يا نرخ سود به چه عددي رسد.قسمت عمده مسائلي كه اكنون با آنها دست به گريبان هستيم، به تحريم بازمي‌گردد جداي از بحث‌هاي مربوط به ايدئولوژي و نگاه سياسي به اقتصاد، از جانب تحريم‌ها، آسيب‌پذيرتر شده و به همين دليل شاخص‌هاي بهره‌وري كاهش مي‌يابد، ضريب جيني و تورم نيز افزايش مي‌يابند. وقتي هم كه نتوان به اندازه كافي نفت صادر كرد، معضل ديگري به اسم كسري بودجه به ليست مشكلات كشور افزوده مي‌شود، چراكه ما سال‌ها بودجه را با پول نفت اداره كرده‌ايم.