مذاکره یا سرگرمی

مذاکره یا سرگرمی مهران کرمی پس از مدت‌ها انتظار، قرار است در چند روز آینده مذاکرات ایران با پنج کشور باقی‌مانده در برجام آغاز شود؛ مذاکراتی که برخی از پیش آن را بی‌نتیجه می‌دانند؛ زیرا طرف‌های مذاکره همان‌هایی هستند که پس از خارج‌شدن آمریکا از برجام، دست روی دست گذاشتند و به اظهار‌نظر بسنده کردند. ایران تا یک سال پس از خروج آمریکا به برجام عمل کرد، ولی در سه سالی که از خروج آمریکا می‌گذرد، هیچ‌یک از این کشورها از چین و روسیه به‌عنوان متحدان ایران گرفته تا بریتانیا و فرانسه نتوانستند گامی برای عملی‌کردن تعهدات خود بردارند. امروزه اگر آمریکا تمایلی به بازگشت نشان می‌دهد، نه بر اثر فشار بین‌المللی، بلکه به دلیل جابه‌جایی قدرت در کاخ سفید و تغییر نگرش تیم جدید است. اما از همین ابتدای راه، مشکلات پیش‌رو خود را نشان می‌دهد؛ زیرا تیم جدید نیز ممکن است چند سال دیگر جایش را به کسانی دهد که از اساس با این مذاکرات و نتایج آن مشکل دارند. از همین ابتدای راه، بزرگ‌ترین مشکل مذاکرات خود را نشان می‌دهد؛ انتظار زیاد از مذاکراتی که در خوشبینانه‌ترین حالت آن شاید ما را به شرایط سال 95 برگرداند، تنها به ایرانی‌ها محدود نمی‌شود. درخواست مشارکت در این مذاکرات نیز روزافزون است. در آخرین موضع‌گیری‌ها، مدیر‌کل شورای همکاری خلیج فارس گفته است مذاکرات برجام بدون مشارکت کشورهای منطقه به جایی نمی‌رسد. یکی از دیدگاه‌های مطرح در روابط بین‌الملل این است که بیشتر‌شدن مدعیان یک مناقشه به طولانی‌ترشدن آن منجر می‌شود و برای پایان‌دادن یک مناقشه باید از تعدد طرف‌های درگیر کاست. تجربه مذاکرات برجام هم این را نشان داد. به یاد داریم که بارها مذاکرات تا آستانه نهایی‌شدن پیش رفت، ولی لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه، با طرح مطالباتی که از ناحیه طرف‌های خارج از گردونه مذاکرات پیش کشیده می‌شد و با هدف‌گرفتن امتیاز بیشتر اقتصادی برای کشورش، در رسیدن به نتیجه خلل ایجاد می‌کرد. محمدجواد ظریف نیز چندین‌بار و از‌جمله در فایل صوتی لورفته از او اعلام کرد که روس‌ها و به‌ویژه شخص سرگئی لاوروف بارها در روند مذاکرات سنگ‌اندازی کردند. همچنین موضوعاتی که سبب شکل‌گیری مذاکرات هسته‌ای بین ایران و کشورهای بزرگ شد از آغاز موضوعی نبود که باید میان ایران و این قدرت‌ها حل شود، بلکه تنها به روابط و در واقع نبود روابط بین ایران و آمریکا بر‌می‌گشت. 
این مذاکرات ابتدا در دولت اصلاحات با سه کشور اروپایی در غیبت آمریکا شکل گرفت و به‌دلیل مخالفت دولت جورج بوش بی‌ثمر ماند. در هر دو‌بار نشان داده شد که کلاه اروپایی‌ها آستری ندارد و این طرف آمریکایی است که باید امتیازات مورد توقع ایران را بپردازد. در این سال‌ها ما به همان اندازه که در دور‌زدن تحریم‌ها مهارت پیدا کرده‌ایم، در دور‌زدن مذاکرات اصلی و سرگرم‌شدن با کشورهایی که اراده و توان لازم را ندارند نیز مهارت لازم را پیدا کرده‌ایم. ممکن است گفته شود ایران چاره‌ای ندارد زیرا نمی‌خواهد با آمریکایی‌ها مذاکره کند، ولی مقامات کشور بارها تأکید کرده‌اند که مذاکره با آمریکا تابو نیست و این تابو قبلا شکسته شده است. آنچه مذاکره با آمریکا را دشوار کرده، بی‌اعتمادی قابل درک به رفتار پیش‌بینی‌ناپذیر آمریکا در جا‌به‌جایی قدرت است. بااین‌حال، اگر آمریکا چنین رفتاری نشان می‌دهد، اتفاقا یکی از دلایلش فرا‌رفتن مذاکرات از حالت دوجانبه است. مجموع امتیازاتی که ایران باید به طرف‌های مذاکره دهد، به‌مراتب کمتر از امتیازاتی است که در یک مذاکره دوجانبه باید بپردازد. وقتی طالبان با دست خالی توانستند آمریکا را از افغانستان بیرون برانند، امتیازگیری از این دولت برای ایران بسیار آسان‌تر خواهد بود. سیاست آمریکا بر خروج نیروی نظامی از منطقه خاورمیانه و تمرکز بر پاسیفیک و مهار چین است. از‌این‌رو، خاورمیانه اولویت امنیتی‌اش را در سیاست خارجی آمریکا از دست داده است. چنان‌که ایران در مذاکره دو‌جانبه به نتیجه برسد، خود‌به‌خود نتیجه آن در منطقه هم مشاهده می‌شود. در‌صورتی‌که جمهوری اسلامی به‌هردلیل نخواهد با آمریکا وارد بده‌بستان شود، گفت‌و‌گو با 1+4 سرگرمی خوبی خواهد بود، ولی تنها یک سرگرمی است.