اقتدار، از حرف تا عمل

یک:
سحرگاه ۲۶‌مهرماه در محله نارمک تهران حادثه‌ای آتشین اتفاق افتاد. یکی از ساکنان ساختمان مسکونی که به مصرف مخدر شیشه اعتیاد دارد آپارتمان خود را آتش زده و از محل گریخته بود. همزمان با حضور آتش‌نشانان در محل و خاموش شدن شعله‌های آتش بقیه ساکنان وحشت زده خود را به خیابان رسانده و ناچار شدند تا طلوع آفتاب در خیابان بمانند. با مطرح شدن شکایت علیه مرد آتش افروز، مأموران پلیس او را بازداشت کردند. پرونده در دادسرای محل مطرح و مرد آتش افروز با قرار کفالت تا روز دادگاه آزاد شد.
آزاد شدن متهم پایان ماجرا نبود بلکه او این بار با تهدید ساکنان ساختمان آرامش روز و شب آن‌ها را به مخاطره انداخت. تصور این که هر لحظه ممکن است حادثه‌ای هولناک‌تر از قبل رقم بخورد نگرانی است که همچنان به قوت خود باقی است. پرسش‌های مطرح شده این است که چرا دستگاه عدلیه باید فردی را که دارای سابقه خشونت است و مدام ساکنان را تهدید می‌کند با قرار کفالت آزاد کند؟ چرا افراد پرخطر بدون واهمه از ساختار قانونی به راحتی امکان این را دارند که بتوانند شهروندان را تهدید کنند؟ چرا ساختار قانونی تا زمانی که تهدید‌های مطرح شده جنبه عملی پیدا نمی‌کند افراد پرخطر را سرجایشان نمی‌نشاند؟ آیا روی دادن فجایع انسانی است که منجر به برخورد قاطع با مرتکبان می‌شود؟ آیا ساکنان این ساختمان به جز کوچ اجباری راهی برای حفظ جان و مال خود دارند؟
دو:


شامگاه پنجم آذرماه امسال مأموران وزارت اطلاعات و پلیس شیراز قاتل تحت تعقیب را با شلیک گلوله به هلاکت رساندند. این متهم از یک‌سال قبل تحت تعقیب پلیس قرار داشت. یکی از اعضای خانواده وی قبلاً به اتهام قتل در شهرستان کوار بازداشت و حکم قصاص در مورد وی اجرا شده بود. با اجرای حکم قصاص متهم اعضای خانواده مقتول را به قتل تهدید کرده و توانسته بود دو فقره از تهدید‌های خود را عملی کند. او در اجرای سومین تهدید خود ناکام مانده بود با این حال سومین قربانی خود را تا پرتگاه مرگ کشانده و به شدت مجروح کرده‌بود.
پرسش اساسی این است که چرا ساختار قانونی نتوانسته از خانواده مقتول در مقابل تهدید‌های صورت گرفته مراقبت کند؟ در صورتی که متهم به دست پلیس به هلاکت نمی‌رسید سریال انتقام‌گیری خود را تا کجا ادامه می‌داد؟
سه:
ساعت‌۱۰ شامگاه چهارشنبه ۱۹‌شهریور‌سال‌۹۹ پای یکی از کارگردان‌های سینما به یک پرونده قتل باز شد. کریم آتشی بعد از ۱۵‌سال مشاجره بی‌فایده با همسایه بزهکارش در خیابان خواجه‌نصیر او را با شلیک گلوله به قتل رساند. آمد و شد‌های این کارگردان و همسایگان به دستگاه عدلیه برای به سامان شدن رفتار مقتول کارساز نبوده و به ناچار دست به اسلحه برده و حادثه‌ای خونین را رقم زده‌بود. براساس تحقیقات انجام شده مقتول مالک سه واحد ساختمان مسکونی بود که دو واحد آن را اجاره داده بود. آمد و شد زنان و افراد بزهکار به واحد‌های مقتول نگرانی ساکنان را به دنبال داشته و آمد و شد‌ها به دستگاه عدلیه تغییری در رفتار مقتول ایجاد نکرده بود. مقتول براساس اوراق پرونده آسایش ساکنان را به هر طریق ممکن سلب می‌کرد. بدنامی ساختمان در محل سبب شده بود تا کسی جرئت خرید واحد‌های مسکونی یا اجاره کردن آن را نداشته باشد. این کارگردان اردیبهشت ماه امسال موفق به جلب رضایت اولیای‌دم شد.
چهار:
اتفاق‌های بسیاری مثل پرونده‌های اشاره شده در جامعه جریان دارد. بخش مهمی از مشکلات شهروندان به دلیل ساکن شدن فردی بزهکار یا نابه‌سامان در همسایگی‌شان یا ارتباط با وی در جریان یک روند کاری یا شغلی است که رفتار وی، افراد زیادی را در معرض خطر قرار می‌دهد. براساس شواهد موجود در جامعه، افراد پرخطر هیچ واهمه‌ای از ساختار قانونی ندارند و بدون ترس دست به تهدید و ارعاب می‌زنند. اگر قانون برخورد خود با این دسته از مخلان را منوط به ایجاد کردن خطر کرده و نسبت به پیامد‌های ناشی از آن سکوت کرده که ظاهراً چنین است ضرورت دارد در این باره تدبیری صورت گیرد. اگر فردی قصد آسیب رساندن به شهروندی را داشت و شهروند گفت که شکایت می‌کند و فرد متعرض ترسید، آن وقت است که ساختار قانونی به درستی به وظیفه‌اش عمل کرده در غیر این صورت در به روی همان پاشنه‌ای خواهد چرخیدکه الان می‌چرخد.