ماجرای مذاکره مستقیم

پس از آنکه وزیر امور خارجه کشورمان در پاسخ به سؤال خبرنگاری در مورد احتمال مذاکره مستقیم با تیم مذاکره‌کننده امریکا در وین، ضمن رد کردن مذاکره مستقیم با این تیم در شرایط کنونی، اعلام کرد تنها در زمانی که «یک توافق خوب و با تضمین بالا» در دسترس باشد و برای رسیدن به این توافق مذاکره مستقیم لازم باشد، این مذاکره نادیده گرفته نخواهد شد، این سخنان وزیر خارجه با واکنش‌های متفاوتی از انتقاد برخی چهره‌های انقلابی گرفته تا شیدایی غرب‌گرایان نسبت به این نظر و نیز در تناقض تلقی کردن آن با مواضع قبلی مسئولان نظام همراه شد. در این خصوص چند نکته گفتنی است:
۱. روشن است که این بار هم، مشابه دفعات گذشته، پیشنهاد مذاکره از سوی طرف امریکایی است و مطابق معمول این امریکایی‌ها هستند که بیشتر به چنین گفت‌وگویی نیاز دارند. این نیاز از دو منظر قابل‌بررسی است؛ نخست، علاقه امریکایی‌ها برای نشاندن طرف ایرانی به پای میز مذاکره با دو هدف مهم ۱. نشان دادن هژمونی خود بر ایران و شروع آنچه نرمالیزاسیون انقلاب می‌خوانند و ۲. تسریع در رسیدن به توافقی مطلوب امریکا و جلوگیری فوری از روند شتابناک توسعه توانمندی‌های هسته‌ای ایران است؛ و دوم، تحمیل هزینه‌های بیشتر به ایران در صورت تسلیم نشدن در برابر زیاده‌خواهی‌های طرف غربی با معرفی «عدم مذاکره مستقیم از سوی ایران» به‌عنوان علت شکست مذاکرات است. در واقع خوابی که واشنگتن برای ایده مذاکره مستقیم دیده، یک بازی تعریف‌شده اصطلاحاً دو سر برد است که امید دارد که در هرحال چه ایران پاسخ مثبت و چه پاسخ منفی بدهد، در خلال آن واشنگتن به سود خود امتیاز بگیرد. طبیعی است که مواجهه با چنین بازی پیچیده‌ای نیازمند هوشمندی بالایی است.
۲. دستورکار تیم مذاکره‌کننده ایرانی پس از بدعهدی دولت سابق امریکا در خروج از برجام و در دور جدید مذاکرات، عدم مذاکره مستقیم با امریکا و انجام مذاکرات چندجانبه برای ملزم کردن امریکا بر رعایت تعهدات خود نسبت به لغو تحریم‌ها و ارائه تضمین برای عدم تکرار بدعهدی قبلی بوده است. دلیل این تدبیر نیز اولاً به‌خاطر تنبیه نمودن دولت امریکا و هزینه دادن این کشور از اعتبار بین‌المللی خود بابت خروج یکجانبه از برجام است. از طرفی در شرایط کنونی که تحریم‌ها به حد نهایت خود رسیده و امریکایی‌ها امکان افزایش فشار چندانی در این حوزه ندارند و ایران نیز توانسته خود را تا حد زیادی با شرایط تحریم تطبیق دهد و راه‌های دور زدن تحریم‌ها و اداره کشور در این شرایط را یاد بگیرد، گذر زمان بیشتر از اینکه به ضرر ایران باشد به ضرر امریکاست و این یکی از علل مهم اصرار آن‌ها برای مذاکره مستقیم و تسریع در مذاکرات است. حقیقتی که ایران آن را به‌خوبی می‌داند و در حال بهره‌برداری مناسب از آن است.
۳. طبیعی است که اگر مذاکرات در مسیر درست خود پیش برود، در لحظه‌های تعیین‌کننده نزدیک به دقیقه نود و در دسترس قرار گرفتن توافق، در مذاکرات نیاز به چانه‌زنی‌هایی است که اگر چنین لحظه‌ای تحقق یافت، شاید به مذاکره مستقیم نیاز باشد. آشکار است که هنوز به چنین لحظه‌ای نرسیده‌ایم و با آن فاصله داریم و به‌طورقطع و یقین هم نمی‌توان گفت که چنین هنگامه‌ای را درک خواهیم کرد یا نه، اما یقیناً می‌توان گفت اگر طرفین به چنین مرحله حساسی رسیدند، موضوع مذاکره مستقیم نیاز به بررسی پیدا می‌کند و باید در مورد آن تصمیم‌گیری کرد. به‌نظر می‌رسد طرح این موضوع از سوی دیپلمات‌های ما در مقطع کنونی صرفاً برای گرفتن بهانه از طرف مقابل و بازتعریف آرایش و بازی موجود در میان طرف ۱+۴ با هدف افزایش منافع ملی ایران بوده است.


۴. وضعیتی که امیرعبداللهیان احتمال مذاکره مستقیم با طرف امریکایی را برای تحقق آن توضیح داد، در واقع همان وضعیت مطلوب و اصولی مورد انتظار جمهوری اسلامی ایران است که در آن، «توافق خوب با تضمین کافی» برای تأمین منافع حداکثری ملت ایران در دسترس قرار بگیرد و برای تحقق آن لازم باشد که سطحی از مذاکره مستقیم که محدود به موضوع برداشته شدن تحریم‌ها و ارائه تضمین‌ها است انجام شود. دولت سیزدهم (برخلاف رویه دولت قبل) بار‌ها تأکید کرده که اقتصاد را به مذاکره گره نخواهد زد و برنامه‌های تحولی خود را معطل توافق نخواهد کرد، ازاین‌رو تنها یک توافق خوب (و نه هر توافقی) می‌تواند طرف ایرانی را راضی کند. طرف ایرانی برای رسیدن به این هدف تمام مساعی خود را به کار خواهد گرفت و از هیچ تدبیر منطقی از جمله مذاکره مستقیم و محدود از موضع عزت و تحقق منافع ملی برای رسیدن به آن اجتناب نخواهد کرد.  ۵. برخی نیرو‌های انقلابی با توجه به روحیه و منش استکبارستیزی ارزشمند خود و با تلقی خدشه وارد شدن به مواضع اصولی جمهوری اسلامی، از این موضع وزیر امور خارجه انتقاد کردند که این حساسیت و همیّت قابل‌قدردانی و شایان ستایش است. از سویی برخی غرب‌گرایان شیفته امریکا نیز با ذوق‌زدگی این تصمیم را نشانه عدول نیرو‌های انقلابی از گفتمان استکبارستیزی دانستند که، همان‌گونه که توضیح داده شد، این تلقی و برداشت کاملاً غلط است. در اینجا باید به تفاوت بین مذاکره مستقیم به‌عنوان یک راهبرد کلان و بدون محدودیت با مذاکره مستقیم تاکتیکی محدود در مراحل پایانی یک توافق دقت کرد. روشن است که بین مذاکره مستقیم به‌عنوان یک راهبرد کلان با دولتی که تاکنون از هیچ دشمنی با ملت ایران فروگذار نکرده و آسیب‌هایی که از ناحیه این تلقی به عزت و اعتبار ملی زده می‌شود و نیز طمعی که برای فزون‌طلبی دشمن در حوزه‌های امنیتی-دفاعی ایجاد می‌کند با مذاکره مستقیم به‌عنوان یک تاکتیک مقطعی، محدود و از موضع بالا تفاوت ماهوی وجود دارد. گفت‌وگوی تلفنی از سر ذوق، شیفتگی و کدخداباوری با اوباما در ماه اول ریاست جمهوری و نیز قدم زدن سرخوشانه با «جان‌کری» در خیابان‌های ژنو آن هم بدون هیچ آورده‌ای (آن‌هم شش ماه قبل از توافق نهایی) با مذاکره محدود، از موضع عزت و در مرحله پایانی یک توافق و پس از اخذ امتیازات لازم و منطقی تفاوت جدی وجود دارد. میان غرب‌گرای کدخداباور که به بهانه تسلیت، دشمن خود را در آغوش می‌کشد و کسی که به دشمن اعتماد ندارد و در یک مسئله مشخص و تعریف‌شده و در زمان مقتضی برای تأمین حداکثری منافع ملی گفتگو می‌کند، فاصله از زمین تا آسمان است. روشی که در دولت یازدهم برای مذاکرات دنبال شد به دلیل باور‌های غلطی که بر بنیان اندیشه برخی از افراد دخیل حاکم بود نتیجه‌ای جز برجامی این‌چنین و نقض‌شده از آن انتظار نبود.
۶. اگر فرضاً مذاکره مستقیم محدودی هم به‌ضرورت و در زمان منطقی خود صورت پذیرد، به معنای پایان خصومت با سلطه‌گران نیست. همان‌گونه که حتی گفت‌وگوی بدون اجازه تلفنی و یا قدم زدن در ژنو از سوی دولتمردان سابق، بزرگمردانی، چون شهید سلیمانی را از ایستادن در برابر زیاده‌خواهی‌های کاخ‌سفید باز نداشت، احیای توافق نیز خونخواهان حاج قاسم را از عمل به وظیفه انقلابی خود باز نخواهد داشت. چه توافق به نتیجه برسد و چه نرسد، آرمان‌های امام و انقلاب تعیین‌کننده اصلی حرکت ماست. منطق انقلابی و عقلانی در سیاست بین‌الملل ایجاب می‌کند که بدانیم مسئله ما با رژیم ایالات‌متحده امریکا، چالشی بنیادین و گفتمانی است که با یک توافق سیاسی در یک موضوع پایان نمی‌پذیرد. گاه برای کند شدن حربه دشمن باید به توافقی روی آورد، اما بر اصول و آرمان‌های خود ایستاد و همین توافق را زمینه‌ای برای تضعیف و شکستن دشمن نمود و گاه عدم توافق، دل‌ها را بیدار می‌کند و نسبت به خوی استکباری دشمن آگاه می‌سازد.