از گفتار اصلاح‌طلبان تا كردار اصلاح‌طلبانه

اصلاح‌طلبان چه مي‌كنند؟! نيروهاي سياسي كه حالا چندصباحي است كه از حداقلِ نفوذ و حضور در حاكميت برخوردارند و همان معدود كرسي‌هايي را كه در نهادهاي انتخابي نظام داشتند، از كف داده و تنها نظاره‌گر حاكميتي يكدست و چالش‌هايي متكثر و متعددند، از آنجا كه به‌خصوص پايگاه اجتماعي‌شان را نيز پراكنده‌تر از هر زمان مي‌بينند و جايگاه سياسي‌شان را متزلزل‌تر از همه دوران، درصدد جبران و ترميم و بازسازي گفتماني‌اند كه اگرچه با عنوان «اصلاحات» داعيه‌دار اصلاح‌ِ حاكميت است اما آنچه اكنون براي اين جريان سياسي در اولويت است، اصلاحاتِ درون‌گفتماني است و «اصلاحِ اصلاحات»!
اما اينكه «اصلاحِ اصلاحات» به چه معناست و اصلاح‌طلبان براي اصلاحاتِ درون‌گفتماني و بازسازي و ترميم ساختاري كه سال‌هاست در آن به سياست‌ورزي و كنش مدني مشغولند، «چه بايد بكنند»، «چه مي‌توانند بكنند» و البته «چه مي‌كنند»، چندان روشن نيست و اين درحالي است كه البته اين اوضاعِ ناروشن را مي‌توان به‌روشني در مواضع و سخنان آنان و نيز در آنچه اينجا و آ‌نجا از سطور و بين‌سطورِ گفتار و نوشتار خودشان مي‌شنويم و مي‌خوانيم، بازشناخت و فهميد. 
بگذاريد ابتدا نگاهي بيندازيم به چندنمونه از آخرين اظهارنظرها و سخناني كه به نقل از اصلاح‌طلباني از طيف‌ها و حزب‌هاي مختلف عضو «جبهه اصلاحات ايران» و البته برخي نيروهاي بيرون اما نزديك به اين نهاد بالادستي جريان اصلاحات، منتشر شده است. يكي گفته «احزاب اصلاح‌طلب درصدد تشكيل دولت در سايه هستند ... و سران اصلاحات مي‌خواهند جمهوريت نظام را احيا كنند»، آن يكي يك‌تنه، البته مجهز به سلاح اينستاگرام و توييتر، از مدتي پيش از اين، كار تشكيل «دولت سايه» را آغاز كرده و ديروز پس از آنكه به بخشي از اقدامات مثبت و موثر خود پرداخته و گفته كه تاسيس و تشكيل صندوق توسعه ارزي، خروجي پيشنهادي بوده كه او 23 سال پيش از اين، به سيدمحمد خاتمي، رييس‌جمهوري وقت داده بود، گفته «امروز با گذشت ۲۳ سال، اين صندوق مي‌بايست نظير صندوق ثروت نروژ و... كه ثروت عظيمي دارند، بيش از يكصد ميليارد دلار ذخيره قابل حصول داشته باشد»، البته «اگر برخي از برداشت‌هاي بي‌رويه نبود و منابع صندوق به نحو درستي سرمايه‌گذاري مي‌شد.» همزمان يكي از چهره‌هاي قديمي‌تر اصلاح‌طلب كه برخلاف اغلب اصلاح‌طلبان، از گذشته‌هاي دور نگاهي سوسياليستي به اقتصاد دارد و منتقد اقتصاد بازار آزاد است، به تفصيل به نقد اصلاحات نشسته و درحالي‌كه به ‌نيابت از فراكسيون اصلاح‌طلبان، رياست فصلي خانه احزاب را بر‌عهده دارد، با تاكيد بر «حمايت از طبقات ضعيف و فقير» به عنوان «بزرگ‌ترين مشخصه اين جريان كه در ادامه جريان خط امام» يا همان اصلاح‌طلبان امروز، گفته «امروز در جريان اصلاحات مانند جريان محافظه‌كار، كساني كه از سيستم سرمايه‌داري «آدام اسميتي» دفاع مي‌كنند، نسبت ‌به كساني كه از طبقات فقير و ضعيف جامعه دفاع مي‌كنند، بيشترند. امروزه نظرات «اسپنسر» كه مي‌گفت طبقات ضعيف بايد به نفع طبقات ثروتمند و قوي حذف‌شده، در كشور ما جريان و اصالت يافته» و اضافه كرده «دبير كل يكي از احزاب اصلاح‌طلب گفته ما نماينده طبقه متوسط هستيم و طبقات ضعيف و فقير را نمايندگي نمي‌كنيم. باتوجه به اينكه اكثر جامعه امروز نزديك به خط فقر يا زير خط فقر است، به صورت خودجوش اعلام مي‌كند كه با اكثريت جامعه قطع ارتباط كرده‌ايم. اين خود عامل بزرگي براي ايجاد فاصله بين اصلاح‌طلبان و جامعه است.» آن‌هم در حالي كه يكي ديگر از اصلاح‌طلبان هم‌سن و سال او، به بهانه فرارسيدن دهه فجر و سالگرد پيروزي انقلاب، با اشاره به مشكلات اساسي مملكت، گفته: «در وهله نخست، پيشنهاد مي‌كنم مسوولان نظام به واسطه برخي نارسايي‌ها و كم‌كاري‌ها از مردم نجيب ايران متواضعانه عذرخواهي كنند» و بعد خود پيشقدم شده و تاكيد كرده «اينجانب به سهم خود به ‌خاطر برخي قصورهاي احتمالي در زمان تصدي مسووليت‌هايي كه در ادوار مختلف داشته‌ام، از ملت بزرگوار ايران پوزش مي‌خواهم»
از آنچه تا اينجا به نقل از محمود عليزاده طباطبايي، عبدالناصر همتي، حسين كمالي و درنهايت محمدرضا عارف مرور كرديم، اگرچه نمي‌توان به نوع ‌نگاه و نگرش مشخص و روشن گويندگان در حوزه سياست، اقتصاد يا جامعه دست يافت و نيز اگرچه از اين مواضع و اظهارات حتي نمي‌توان نوعي يكپارچگي و همكاري منسجم سياسي كه علي‌القاعده انتظار مي‌رود ميان اين 4 چهره به عنوان 4 كنشگر فعال در يك جريان سياسي مشخص وجود داشته باشد و بر روابط‌شان حاكم باشد، برداشت كرد اما دست‌كم مي‌توان به تصويري به ‌نسبت روشن از وضعيت كلي اين جريان سياسي نزديك شد. تصويري كه اگرچه به نظر شفاف و دقيق به نظر مي‌رسد اما اين به معناي آن نيست كه به لحاظ محتوايي، آنچه در اين تصوير ديده مي‌شود نيز ساختاري شفاف و دقيق باشد. 


اصلاح‌طلبان آن‌طوركه عليزاده طباطبايي در گفت‌وگويي با خبرگزاري دولتي برنا مي‌خوانيم درپي ايجاد نوعي انسجام دروني و نهادسازي است تا با تشكيل «دولت در سايه»، سال‌هاي پيش‌رو تا برگزاري انتخابات مجلس دوازدهم و احيانا دولت چهاردهم را به كار سياسي تشكيلاتي به‌ منظور بازپس‌گيري قدرت از مسير صندوق راي مشغول خواهد بود، حال آنكه اگر آنچه اين روزها با خوانش رفتار و گفتار سياسي عبدالناصر همتي در فضاي رسانه‌اي مي‌بينيم و مي‌خوانيم، ملاك قرار دهيم و بپذيريم، يعني دست‌كم از اين ناحيه، نمي‌توان چندان به دستيابي به انسجام و هماهنگي گفتماني و پيشبرد هدفي مشترك با كار تشكيلاتي منسجم با همگرايي تام و تمام اميد بست؛ چه آنكه تحليل رسانه‌ها از رفتار رسانه‌اي اين روزهاي عبدالناصر همتي اين است كه او در پي ظرفيت‌سازي و ايجاد فضاي مناسب سياسي است حال آنكه محمدرضا عارف، به عنوان يكي از همان چهره‌هاي اصيل اصلاح‌طلب، پس از كناره‌گيري و از خودگذشتگي به نفع حسن روحاني،  در يادداشتي كه ازقضا همچون همتي به ‌لطف گسترش استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي، از طريق صفحه شخصي‌اش در اينستاگرام همرسان كرده، درحالي از ايرانيان به‌دليل عملكرد مديريتي‌اش طي دوران مختلف پوزش خواسته كه آنچه در اصل قصد بيانش را دارد، لزوم پوزش‌خواهي مجموعه حاكميت از ملت است و به اين ترتيب بايد گفت او در واقع مجموعه حاكميت را در وضع موجود مقصر مي‌داند. 
اما فارغ از اينكه موضع‌گيري هاي برخي فعالان سياسي اصلاح‌طلب براي بهبود سرمايه اجتماعي و ترميم جايگاه سياسي‌شان باشد ، آنچه حسين كمالي، به عنوان دبير كل حزب اسلامي كار كه هم‌اكنون رياست بر خانه احزاب ايران را نيز برعهده دارد، در تحليل اوضاع جريان اصلاحات و البته مجموعه حاكميت به ايلنا گفته، از اوضاع و احوالي حكايت مي‌كند كه درصورت صدق و صحتش، بايد گفت كه نگاه به انتخابات براي اصلاح‌طلبان، دست‌كم ظرف اين بازه زماني اندك دو، سه‌ساله چندان واقع‌گرايانه نيست و اگر هم بتوان اصلاح‌طلبان را به هر شكل و معنا، در زمره مدعيان احتمالي دولت چهاردهم قرار داد، پيش از آن لازم است اقداماتي اساسي در مسير بازسازي گفتماني و اصلاحِ اصلاحات صورت گيرد و اميدوار بود كه بخت و اقبال با اصلاح‌طلبان همراه شود و روند پيشرفت امور و سير تحولات بيرون اين گفتمان و جريان سياسي نيز به ‌نحوي باشد كه نه‌تنها آسيب تازه‌اي براي اصلاح‌طلبان درپي نياورد، بلكه به سود آنان رقم خورده و به قول معروف دل شهروندان را تا آنجا كه امكانش هست، نسبت ‌به گفتار و رفتار اصلاح‌طلبان نرم كند و در جامعه نسبت ‌به آنان نوعي روحيه پذيرش و اعتماد ايجاد كند. 
اين درحالي است كه چنين انتظاري در عالم سياست كه عالم واقعيات و ممكنات است، اگر نگوييم محال است، بايد اعتراف كنيم كه بسيار بعيد بوده و هرگز رنگ واقعيت به خود نخواهد گرفت مگر آنكه كار و كنش سياسي و مدني مبتني بر عقل سليم و خرد جمعي به كار بيايد. 
اينجاست كه البته اگر آنچه عليزاده طباطبايي در مواجهه با پرسش‌هاي خبرنگار خبرگزاري اصولگراي برنا گفته، ملاك قرار گيرد، مي‌توان دست‌كم اميدوار بود كه اصلاح‌طلبان فارغ از اينكه در ادامه در مسير درست و منطقي گام خواهند گذاشت يا نه، دست‌كم به راه افتاده و به قول معروف پاشنه‌ها را ور كشيده‌اند. اين عضو حزب كارگزاران سازندگي كه در مواجهه با پرسش‌هاي احتمالا هدف‌دار يك خبرگزاري اصولگرا، خبرهايي از همنشيني بزرگان اصلاحات را كنار هم رديف كرده، ازجمله گفته است: «آقاي روحاني در روزهاي اخير با آقايان ناطق‌نوري، خاتمي، باهنر و لاريجاني جلساتي داشته است. سران اصلاحات مي‌خواهند جمهوريت نظام را احيا كنند. اسحاق جهانگيري هم در جلسات روحاني با سران اصلاحات حضور دارد و همفكري مي‌كند. همتي و اسحاق جهانگيري با كارگزاران در ارتباط هستند و موضوعاتي را در زمينه‌هاي مختلف مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهند.» عليزاده طباطبايي همچنين گفته است: «آقاي محسن هاشمي اخيرا با آقاي روحاني و لاريجاني ديدار كرده و به زودي آقاي مرعشي هم جلسه‌اي را با آقاي روحاني خواهد داشت.» اين گفته‌ها در شرايطي كه طي هفته‌هاي گذشته خبري از ديدار حسن روحاني با رهبري نيز منتشر شده و در عين حال طي اين مدت صحبت‌هايي درخصوص تدوين نامه‌اي ازسوي سيدمحمد خاتمي خطاب به رهبري دست به دست شده و موج واكنش‌ها به بيانيه مشترك «مجمع روحانيون مبارز» و «مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه قم» كه با حمايت قابل‌توجه و استقبال بخشي از بدنه حاميان جريان اصلاحات نيز مواجه شد، هنوز فرو ننشسته، مي‌تواند روزنه اميدي در جريان اصلاحات باشد. همين‌طور درحالي‌كه چهره‌هايي چون حسين كمالي با ادبياتي انتقادي به تحليل و واكاوي نگاه حاكم بر جريان اصلاحات به‌خصوص در حوزه اقتصاد نشسته و سياستمداري همچون محمدرضا عارف نيز در يادداشتي اينستاگرامي، صريح‌تر از هميشه به نقد حاكميت پرداخته و نسبت ‌به اوضاع نامساعد معيشت شهروندان هشدار مي‌دهد، واقعيتي كه نبايد فراموش كرد اين است كه طي ماه‌هاي گذشته تحولاتي در برخي احزاب شاخص اصلاح‌طلب چه در سطح به‌كارگيري افراد در جايگاه‌هاي تاثيرگذار و مهم‌تر از آن، در سطح گفتماني و راهبردي در مقوله‌هاي مختلف ازجمله نگاه سياسي و تئوري و ديدگاه اقتصادي، نشان از آن دارد كه امروز اصلاح‌طلبان يا به بيان دقيق‌تر همه اصلاح‌طلبان خود را صرفا نماينده طبقه متوسط نمي‌دانند و آن‌طوركه در رويكردهاي سياسي و اقتصادي احزابي چون اتحاد ملت، اعتماد ملي و حتي كارگزاران سازندگي در مدت اخير مي‌بينيم، نيروهاي منتسب به اين احزاب و طيف‌هاي اصلاح‌طلب از حمايت‌هاي اجتماعي و نگاهي معطوف به اقشار فرودست جامعه در حوزه اقتصاد سخن گفته و از ديدگاه‌هاي ليبراليستي صرف و باور به اقتصاد بازار، به‌نحوي تغيير مسير داده و ديدگاه‌هاي اقتصاد دولتي و سوسياليستي را دست‌كم از حيث توجه به اقشار فرودست و حمايت‌هاي اجتماعي و معيشتي مدنظر قرار داده‌اند. تغيير رويكردي كه به‌روشني مي‌توان آن را واكنشي ازسوي جريان اصلاحات به وضعيت جامعه دانست و همين، مي‌تواند بيش از هر سخن تند و تيز و اعتراض و انتقاد سفت و سختي، دل مردم را نرم كرده و كمك‌حال اصلاح‌طلبان در مسير بازسازي پايگاه اجتماعي آسيب‌ديده اين جريان سياسي باشد كه به ‌نقل از فردوسي و اسدي طوسي خوانده و شنيده‌ايم «هنرها سراسر به گفتار نيست!»