لااقل از طالبان بياموزيد!

سرانجام اتفاقي كه همه جهان را نگران كرده بود، رخ داد. برخلاف لفاظي‌هاي كرملين، اين‌بار خبر سرويس‌هاي غربي و اظهارات مقامات‌شان صحت تصميم روسيه براي تجاوز به خاك اوكراين را تاييد كرد.  اما روسيه چرا دست به اين اقدام زد؟ لايه‌هاي اول اقدام روسيه مي‌تواند دو سطح تحليل را متصور شود؛ اينكه پوتين با بحران‌سازي در حال انحراف افكار عمومي در داخل از مشكلات اقتصادي و سياسي است. سطح دوم به بهانه‌هايي مربوط است كه ثبات امنيتي و استيلاي رواني و سنتي روسيه بر جمهوري‌هاي سابق را در نتيجه گسترش ناتو تهديد مي‌كند، استوار است. شايد علت دوم مهم‌تر ارزيابي شود. اينكه عضويت اوكراين در ناتو به معني ورود غرب به حياط خلوت روسيه باشد! البته اين حرف بي‌ربطي هم نيست. اما از نظر من ماجرا سطحي فراتر از تحليل‌هاي برشمرده دارد. بارها در اين روزها خوانده‌ام اين خاطره تاريخي مادلين آلبرايت وزير خارجه اسبق امريكا در دوره بيل كلينتون در ملاقات با پوتين جوان را كه گفته بود: اين‌بار بازي را شما برديد، اما من فراموش نمي‌كنم.  در ژوئن 1993 مجله امريكايي تايم در بخش گزارش ويژه «especial report» اين مجله، مقاله‌اي با عنوان «سكس براي فروش» منتشر كرده بود. در آن مقاله به فروپاشي اخلاقي جامعه روسيه پس از فروپاشي اشاره شده بود.  عكس‌هايي به چاپ رسيده بود كه زن‌هاي روسيه در صف‌هاي طولاني سفارتخانه‌هاي غربي براي مهاجرت و كار در كشورهاي غربي را نشان مي‌داد.  مقاله به روشني اشاره مي‌كرد كه مافياي روسيه در حال بلعيدن همه ميراث مالي و اقتصادي شوروي سابق است.  آنها همه‌ چيز خود را به فروش گذاشته‌اند.  از ...  تا اورانيوم قرمز.  همان مافيا و باندهاي آريستوكرات و فاسد روسيه كه از زمان بوريس يلتسين به خود سر و شكل داده و بعدها در دوره ولاديمير پوتين بسيار قدرتمندتر نيز شدند، در كشورهاي غربي سرمايه‌گذاري‌هاي گسترده‌اي را صورت دادند. رقم اين اقدام در آلمان بيش از 300 ميليارد يورو و در بريتانيا قريب به 300 ميليارد پوند است. روسيه و ملتش از سوي غرب تحقير شد. دولت‌هاي غربي نه‌تنها لهستان، روماني، مجارستان و اوكراين را به خود نزديك كردند كه در گرجستان و ارمنستان هم كه بيخ گوش روسيه بود از هيچ تلاشي فروگذار نكردند. در اين ميان تنفر مردم اين سامان از سابقه و نحوه رفتار روسيه را نيز نبايد فراموش كرد.
روس‌ها در مجارستان و جمهوري چك هيچ اعتباري نداشتند. در گرجستان و اوكراين در نتيجه انتخاباتي آزاد دولت‌هاي ضد روسيه به قدرت رسيدند، اما اين به مذاق روسيه خوش نمي‌آمد. آنها ملتي با تاريخي قديمي و پرستيژ خاص خود بودند، تحقيرشان مي‌توانست نتيجه عكس دهد. پوتين و باند فاسدش اين را دريافتند و بر ملي‌گرايي شبه‌فاشيسم تزاري ملي سرمايه‌گذاري كردند. همه سمبل‌هاي گذشته احيا شد. دربارها و اماكن و مقابره و نام‌هاي خاندان‌هاي تاريخي مورد تكريم قرار گرفت. پوتين خود را به نماد اين دوره بدل كرد. خود را چيزي نشان داد كه روس‌ها طلب مي‌كردند.  پوتين وارث يك فرهنگ تاريخي از زمان ايوان مخوف است. واژه expansionist معادلي فارسي به خود يافته است؛ توسعه‌طلب. مفهوم فوق به معناي توسعه طلبي اقتصادي نيست، بلكه كشوري متجاوز و زورگو و فاتح سرزمين‌هاي ديگر است. از زمان پتر كبير و كاترين تا تزارهاي ضعيف‌تري چون الكساندر دوم و سوم و نيكلاي، ميل به فتح سرزمين‌هاي ديگر مبناي استراتژيك يافته است. آنها پيش از اين روسيه كيفي را كه همين اوكراين امروز است و زماني پايگاه «اردوي زرين» مغول‌ها بود به خود منضم ساختند. در ائتلافي بزرگ با پروس و سوئد، بخش‌هاي مهم لهستان را اشغال و فرهنگ ليتو-پوليش را نابود كردند . زبان روسي را از قرن هجدهم به اين سو زبان رسمي امپراتوري روسيه قرار دادند. پوتين نماينده سنت ارتدوكس فاشيستي است كه طرفداراني چون «تيماس ايلين» داشته است. اين نظريه‌پردازان راست و جنگ‌طلب و به ‌شدت سنتگراي اسلاوي اگر دست شان برسد تا ليسبون در جنوب اروپا را از آن خود مي‌دانند. در فرهنگ تاريخي اروپا همواره از روسيه ترسيده‌اند. قصه امروز و ديروز هم نيست. ترسي پنهان از سبعيت ارتش روسيه در 300 سال گذشته در تمامي متون و ادبيات اروپايي و نحوه تعامل امنيتي با روسيه موج مي‌زند. در ابتداي قرن نوزدهم كه دولت‌هاي بزرگ اروپايي تصميم گرفتند حتي‌المقدور در همسايگي هم نباشند و دولت‌هاي پاپت و حائل را طراحي كنند، بنيان اين همكاري و فهم استراتژيك به قرباني شدن كشورهايي چون ايران منجر شد. هم فرانسه ناپلئوني علاقه‌مند بود روسيه در برابر منوياتش در برابر انگلستان نايستد و هم انگلستان مي‌توانست به نفع همراهي روسيه عليه بناپارت قفقاز جنوبي-خاك ايران- را سرمه چشم روس‌ها كند.  پس درك اين نكته حياتي است كه پوتين به دنبال احياي آن امپراتوري ا ت. تحليل پوتين آن است كه روسيه در شرايط حاضر مي‌تواند به اين مهم دست يابد. سهم افزايش قيمت نفت در سال جاري، بالاي 65 ميليارد دلار سود به همراه داشته است. روسيه بالاي 650 ميليارد دلار ذخيره ارزي دارد. سهم بالاي خريد طلا در 10 سال گذشته از آن روسيه بوده است. 20 درصد سهم گندم متعلق به روسيه است. در كود شيميايي و مواد كشاورزي دست برتر در بازار دنيا دارد. 40 درصد گاز اروپا از روسيه تامين مي‌شود. همزمان روسيه به حمايت معنوي و سياسي چين متكي است. حال جاي برادرها عوض شده است. زماني اين استالين بود كه دست مائو را مي‌گرفت و شيوه راه رفتن به وي مي‌آموخت! اما اينك اين چين است كه نظاره مي‌نشيند و به داستان اوكراين به عنوان سمبل و نمونه‌اي براي داستان تايوان مي‌نگرد. چين از تحريم‌هاي روسيه بهره بالايي مي‌برد. انرژي خود را از طريق خط انتقالي قزاقستان تامين مي‌كند و از راه ابريشم روسيه را از انزوا و تحريم نجات مي‌دهد. روسيه دوستان تحريمي ديگري نيز دارد. ونزوئلا در امريكاي لاتين، ايران در كنار خود و كره شمالي آن سوتر. فهم استراتژيك روسيه بر اين امر استوار است كه نوبت اعتلاي ائتلاف شرق فرا رسيده است. در امريكا دولت ناتواني بر كار است. روسيه مي‌تواند از كارت‌هاي مختلفي از جمله روسيه، يمن، ايران، اوكراين و تعامل با ناتو و از همه مهم‌تر افزايش قيمت گاز و ديگر منابع معدني و كاني براي به زانو درآوردن اروپا استفاده كند. اگر امريكا بخواهد سوييفت را ببندد و راه‌هاي تنفس روسيه را قطع كند به افزايش تورم در داخل امريكا و اعتراض كشورهايي چون آلمان و ايتاليا و اسپانيا و حتي فرانسه منجر مي‌شود. تكليف كشورهايي چون اتريش هم در اين ميان و با تكيه بر حجم مبادلات با روسيه مشخص است.  تا اينجاي كار به نظر روسيه محاسبات دقيقي را رقم زده. اما از يك سطحي به بعد، كار سخت مي‌شود. دولت بايدن شايد اقدام موثر نظامي عليه روسيه انجام ندهد، اما موجب بالارفتن ارزش ائتلاف به رهبري امريكا و اروپا در ناتو مي‌شود. رهبري جهاني امريكا كه در دوره ترامپ تضعيف شده بود، قدرتمندتر مي‌شود. در يك بازه زماني تلاش براي كاهش قدرت و اثرگذاري استراتژيك به منابع گازي تغيير فاز مي‌دهد. اولويت‌هاي جانشيني تقويت مي‌شود. تحريم‌ها روسيه را بيش از گذشته از چرخه تكنولوژي خارج مي‌كند. اين امر هم به نفع امريكا و استراتژيكي به نفع چين خواهد بود.  تخريب وجهه روسيه در افكار عمومي جهاني هزينه مالي و اقتصادي گسترده‌اي هم خواهد داشت.  اين ماجرا حتي مي‌تواند بر توازن مناسبات ايران و روسيه هم اثر بگذارد، اما متاسفانه چنين اراده‌اي در داخل ديده نمي‌شود. مثلا به رفتار صداوسيما توجه كنيد، گويا اين نيروهاي حوثي يا مقاومت هستند كه اوكراين را اشغال كرده‌اند! اظهارات وزير خارجه ايران تاسف‌بارتر است. چگونه اميرعبداللهيان نمي‌داند حتي بر فرض تحريكات ناتو، كشوري نمي‌تواند با توپ و تانك به كشور مستقلي حمله كند. از آن بالاتر، مگر ايشان نمي‌داند اين‌گونه سخنان همدلانه با روسيه بر موقعيت ايران در مذاكرات هسته‌اي تاثير منفي مي‌گذارد! الان بهترين زمان براي بهره‌وري در راستاي منافع ملي است. با قطر براي گسترش و توسعه انتقال گاز به اروپا متمركز شويد. با اظهارنظر همدلانه و منطقي خود را كشوري مستقل و مسوول نشان دهيد. از وضعيت بغرنج بايدن در آستانه انتخابات ميدترم براي گرفتن امتيازات بيشتر استفاده كنيد. حداقل از مقامات طالبان!! بي‌طرفي را بياموزيد.  از آن بدتر! چه كسي به آقاي رييسي گفته با پوتين تماس بگيرد؟ حال با آقاي پوتين تماس گرفتيد، به رييس‌جمهور كشور مورد تعرض هم زنگي مي‌زديد! اگر آن تماس دوم ضرورتي نداشت، حداقل نمي‌گفتيد اميدواريد كه اين مداخله به نفع ملت‌هاي منطقه تمام شود! آخر كدام جنگ و تجاوزي به نفع ملت‌ها تمام مي‌شود؟ مگر نمي‌دانيد نزديك به يك‌سوم كشورمان توسط همين كشور متجاوز اشغال شده است! آقايان! در اين وضعيت بايد به فكر منافع خودمان باشيم. فردا كه بحران فروكش كرد، روسيه از همه اين كارت‌ها به نفع خود و به ضرر منافع ديگران عمل خواهد كرد. سوريه را كه فراموش نكرده‌ايد!