روزنامه آفتاب یزد
1400/12/14
آخرین فریاد یک سلبریتی
علی میرزامحمدی - روزهای آغازین سال ۱۴۰۰، خبر خودکشی یکی از هنرمندان زن مشهور، جامعه ایرانی را در بهت فرو برد؛ اما در روزهای پایانی سال نیز با خبری مشابه، خودکشی یکی دیگر از بازیگران سینما و تلویزیون، شوک روانی دیگری را به جامعه بهویژه اهالی هنر وارد نمود. خودکشی افراد چهرهو یا سلبریتیها پدیده جدیدی نیست. صادق هدایت (نویسنده)، علی اکبر داور (سازماندهنده اصلی نهاد قضا در ایران)، محمدولی خان تنکابنی (از رجال و خوانین سیاسی قاجاری)، غلامرضا تختی (قهرمان کشتی)، علیرضا و لیلا پهلوی (دو فرزند محمدرضا پهلوی و فرح دیبا) از جمله افراد مشهوری هستند که با خودکشی به زندگی خود پایان دادهاند. با این همه انعکاس رسانهای خودکشی سلبریتیها در عصر کنونی با دهههای گذشته تفاوت اساسی دارد. ظهور شبکههای اجتماعی مجازی، این قابلیت را ایجاد نموده که همه کاربران فضای مجازی، همزمان هم منبع تولید محتوا و هم دریافتکننده آنها باشند. از طرف دیگر آنها همزمان میتوانند به محتواهای تولید شده واکنش نشان دهند و آن را به اشتراک بگذارند. این قابلیت سهگانه هم توسط کاربران عادی و هم سلبریتیها که در فضای مجازی صفحه (پیج) ایجاد میکنند، میتواند به کار گرفته شود؛ اما دامنه تاثیرگذاری محتواهای تولیدی و تعاملات رسانهای ایجاد شده درباره سلبریتیها بسیار گستردهتر از افراد عادی است. این گستردگی هرچند میتواند دروازههای شهرت و ثروت و درآمد را برای آنها به ارمغان آورد اما همزمان احتمال سوء استفاده، باجگیری و یا درز اطلاعات ناخواسته را نیز افزایش میدهد. زندگی سلبریتیها برخلاف دهههای گذشته، نه تنها در روزنامهها و رادیو و تلویزیون، بلکه
لحظه به لحظه توسط «کاربران موبایل به دست»، رصد، ضبط و انتشار مییابد. از
طرف دیگر در عصر کنونی، اظهار نظر درباره زندگی شخصی و اجتماعی آنها از تمرکز نخبههای علمی و فرهنگی در رسانههای مکتوب و رادیو و تلویزیون خارج شده است و همه کاربران فضای مجازی میتوانند درباره آنها محتوا تولید و آن را به اشتراک بگذارند. در نتیجه اخبار و تحلیلهای مستند یا غیرواقعی زندگی سلبریتیها در عصر کنونی به سرعت رسانهای و بازنشر میشود. این مسئله انعکاس رسانهای خودکشی سلبریتیها را با دهههای گذشته متمایز میکند. با وجودگذار جامعه ایران از «جامعه ضد سلبریتی» به یک «جامعه سلبریتی» در طول نیم قرن اخیر، هنوز در رسیدن به تلقی «انسان محورانه» از سلبریتیها فاصله عمیقی وجود دارد. تلقی انسان محورانه به این معنا است که سلبریتیها نیز فارغ از ویژگیهای خاص خود در جذب مخاطب، توانمندی شهرت آفرینی و ثروت زایی، «انسان» هستند. انسانی که مانند دیگر انسان ها، نیازهای مختلف عاطفی و جسمی دارد. انسانی که ممکن است در زندگی فردی و اجتماعی خود مرتکب خطا و اشتباه بشود. اما در جامعه پساانقلابی ایران، نگاه «آرمانگرایانه» و «گزینش محورانه» به سلبریتیها همچنان استیلا دارد؛ به این معنا که آنها با کوچکترین خطا (آنهم از منظر و تعریف خاص)، در معرض اتهامها و اظهارنظرهای غیرمنصفانه قرار میگیرند.
پدیده تنهایی، بزه دیدگی و خودکشی سلبریتیهای ایرانی را در آستانه قرن ۱۵ شمسی در اینچنین فضای آرمانگرایانه و گزینش محورانه میتوان تحلیل نمود. در این میان، نقش واسطهگرهای سازمان یافته فرهنگی بسیار حیاتی است؛ چراکه سلبریتیها بدون حضور و
نقش آفرینی این واسطهگرها به شهرت دست نمییابند. واسطهگرها عموما
رسانههای جمعی، موسسات فیلم سازی، شبکههای اجتماعی، موسسات تبلیغاتی و انتشاراتی، بازاریابها، موسسههای تجاری، عکاسیها، باشگاههای بدنسازی، صنعت مد و مدیر برنامهها هستند که وظیفه اصلیشان مدیریت حضور سلبریتیها در عرصه عمومی و رسانهای است.
یکی از دلایل مهم افزایش بزه دیدگی و احتمال خودکشی سلبریتیها به ویژه سلبریتیهای زن، ریشه در اختلال نقش این واسطهگرهای فرهنگی و حضور افراد شیاد و بزهکار رسانهای در این نهادها دارد. واسطهگرهای فرهنگی میتوانند سلبریتیها را به بهانههای مختلف از حضور رسانهای محروم کنند. همچنین برخی افراد حاضر در «موسسات واسطه فرهنگی» میتوانند اطلاعات شخصی آنها را برای سو ءاستفاده در اختیار داشته باشند و از آنها برای آزار و اذیت، باجگیری و اخاذی و فشار روانی سوء استفاده کنند و حتی آنها را به بیرون درز دهند. اگر به هر دلیلی این واسطهگرها، سلبریتیها را از حضور رسانهای محروم کنند، آنها دیگر توانایی جذب مخاطب و هوادار را نخواهند داشت و نفوذ، قدرت و حتی بخشی از درآمدزایی مالی خود را از دست خواهند داد. از طرف دیگر اگر سلبریتیهای ایرانی توسط واسطهگرهای داخلی تحت فشار قرار گیرند ممکن است مجبور شوند با مهاجرت از ایران به واسطهگرهای خارجی روی بیاورند. پیوستن برخی سلبریتیها به شبکههای ماهوارهای خارج از کشور نمونهای بارز برای جابجاییهایی است که هزینههای سنگینی را هم بر خود سلبریتیها و هم خانواده آنها و هم فرهنگ سلبریتی در ایران وارد نموده است. از منظری متفاوت، متاسفانه برخی از جابجاییهای شهرت در سلبریتیهای مقهور و منزوی به سمت تولید و تشدید آسیبهای اجتماعی است. پیوند قمار، ابتذال موسیقی و بازی در فیلمهای هنجارشکنانه از دامهایی است که در مسیر این جابجایی شهرت، سلبریتیها را تهدید میکند. در این میان، سلبریتیهایی که به علتهای مختلف، توان جابجایی شهرت از حوزههای طرد شده به دیگر حوزهها را ندارند ممکن است ناخواسته در دام شیادان و کلاهبرداران بزهکار رسانهای بیفتند و با فشارهای روحی و روانی و برچسبهای اجتماعی در آستانه ورود به شرایط سخت مالی یا روانی باشند. خلا روانی این افراد کمتر قابل جبران است. آنها به تدریج با رفتارهای خشونتآمیز و انتقال خشم به خود، افسردگی مزمنی را تجربه میکنند. این افسردگی و ناامیدی از زندگی و ترس از افشای اطلاعات محرمانه زندگی و از دست رفتن شهرت و اعتماد عمومی میتواند آنها را به مرز خودکشی بکشاند. در این حالت، هرچند مرگ، آنها را دوباره به صدر توجه عمومی میرساند اما بازتاب روانی آن در جامعه افزایش غلظت نمادهای افسردگی و خاطرات تلخی است که کام عمومی را تلخ میکند. افزایش و تکرار این نمادها و خاطرات غمانگیز که در قالب مرگ و خودکشی سلبریتیها شکل میگیرد آثار بدی بر جامعه میگذارد که پاک کردن آن، خود هزینههای سنگینی بر جامعه دارد.
نکته مهم در این میان، به سلبریتیهای زن ایرانی مربوط میشود که برخی از آنها، پشت پردههایی را از آزار و اذیت خود، توسط برخی افراد حاضر در واسطهگرهای رسانهای افشا میکنند که نشاندهنده افزایش ناامنی در محیط فعالیت آنها است. متاسفانه به علت همان نگاه «آرمانگرایانه» و «گزینش محورانه»، زنان سلبریتی از ترس تهمتها و حفظ آبرو و «فرهنگ غلط سرزنش قربانی» این آزار و اذیت را مخفی نگه میدارند که نتیجه آن جسارت یافتن بزهکارانی است که ظاهری موجه نیز دارند. بر این اساس برای حمایت از زنان سلبریتی لازم است:
الف- آموزشهای لازم برای مقابله به موقع با شگردهای شیادان رسانهای در اختیار آنها قرار داده شود. وزارت فرهنگ و ارشاد خود میتواند این دورههای آموزشی را برگزار نماید.
ب- گسترش فرهنگ سلبریتی و بهرهگیری از پتانسیلهای اجتماعی آن، نیازمند رها شدن از نگاه «آرمانگرایانه» و «گزینش محورانه» در فعالیتهای رسانهای است. این رهایی هم در فرهنگ عمومی و هم نهادهای دخیل در سیاستگذاری فرهنگی و هنری باید مد نظر قرار گیرد. برخورد مردم آرژانتین با مارادونا اسطوره معروف فوتبال جهان نمونهای از رهایی فرهنگ سلبریتی از آرمانگرایی است؛ چراکه آنها با وجود اعتیاد مارادونا، همچنان فرصت بازیابی و بازگشت به فعالیت را از او دریغ نکردند و موقع مرگ نیز، خطاهای زندگی شخصی، مانع از خاکسپاری باشکوه او نشد.
ج- در وزارت ارشاد و موسسات مربوط به سلبریتیها، تشکیل دفاتر حمایت حقوقی از هنرمندان و مراکز روانشناختی گامی در جهت کاهش آسیبهایی خواهد بود که هنرمندان و چهرههای معروف را تهدید میکند. سلبریتیها به علت شهرت و تبعات ناشی از افشای مسائل شخصی، کمتر جرات مراجعه به نهادهای حقوقی و روانشناختی را پیدا میکنند؛ بر این اساس باید تدابیری اتخاذ شود که مسائل شخص آنها در این نهادها به بیرون درز پیدا نکند.
سایر اخبار این روزنامه
لو رفتن بازی «هالک ایرانی» و «غول بریتانیایی»
خطر خودکشی سلبریتیها برای جامعه
طولانی شدن بحران اوکراین به ضرر پوتین و روسیه است
بیکاری مشکل جدی مردم گلستان
دلیل قطعی اینترنت روز جمعه
توهم یا تحول؟
آخرین فریاد یک سلبریتی
مدیریت دانش
فرصت اقتصادی ایران در قبال جنگ اوکراین
جنایت و مکافات!
بازپسگیری ویلای نیاوران از رحمانی فضلی
توزیع دیجیتال اقلام تنظیم بازار نیاز به مناقصه ندارد
همه نگاهها به تهران
بهره اقتصادی ایران از بحران اوکراین

