«جهاد تبیین» در میانه اکنون، گذشته و آینده

«جهاد تبیین» در میانه اکنون، گذشته و آینده محمد درودیان «تفکر تاریخی» در جامعه ایران، به‌معنای توانمندی و اهتمام به اندیشه‌ورزی درباره گذشته و بازتعریف شالوده‌های هویتی در نسبت با داشته‌های تاریخی، با تصمیم‌گیری جامعه ایران برای انقلاب، دچار گسست شد. زیرا باور عمومی به ضرورت انقلاب در جامعه ایران، در چارچوب هویت جدید انقلابی و اسلامی، تنها در صورت انقطاع از هویت پیشین قابل دستیابی بود. به همین دلیل پیروزی انقلاب، سرآغاز شکل‌گیری دوگانگی در جامعه ایران در نسبت با گذشته و آینده بود که به دو صورت متفاوت، همچنان ادامه دارد: نیروی برآمده از انقلاب با تعریف هویت خود در نسبت با آرمان‌های انقلاب و در چشم‌انداز زمان آینده، گذشته تاریخی را به امید تحقق آرمان‌های انقلاب پشت‌سر گذاشت. در‌حالی‌که نیروهای به‌زیرآمده بر اثر انقلاب، هویت خود را در امتداد گذشته و در برابر تاریخ جدید تعریف کردند. نشانه‌های تلاقی دو روند متفاوت را می‌توان در مبارزه یا حفظ آثار گذشته مشاهده کرد. آغاز پرژوه تاریخ شفاهی توسط حبیب لاجوردی در دانشگاه هاروارد آمریکا، نخستین و برجسته‌ترین اقدامی است که با هدف حفظ گذشته و در برابر تاریخ جدید، صورت گرفت و ادامه دارد. در میانه جدال هویتی در تاریخ و عرصه سیاست و جامعه، صورتی از بررسی‌های تاریخی- تطبیقی با هدف برشماری دستاوردهای انقلاب در مقایسه با گذشته صورت گرفته است، ولی تلاش‌های یادشده بیش از آنکه بررسی تاریخی درباره «علل، شرایط و ضرورت‌های انقلاب در ایران» یا «ریشه‌های تاریخی انقلاب و تحول در ساختار سیاسی در ایران» باشد، بیشتر ناظر بر توجیه «مشروعیت» انقلاب مردمی در ایران بوده است. 
به همین دلیل با وجود تأثیر سیاسی- اجتماعیِ اقدامات یادشده، میزان کارکرد و تأثیرگذاری این روش، محل بحث قرار دارد و اگر غیر از این بود، پس از چهار دهه، ضرورت «جهاد تبیین» مورد تأکید مقام معظم رهبری قرار نمی‌گرفت. وقوع جنگ در شهریور سال 1359 نقطه آغاز احیای تفکر تاریخی، با صورت و روش جدید بود. منطق حاکم بر تحول جدید ناظر بر ضرورت دفاع از سرزمین و تمامیت آن برپایه حضور همگانی و استفاده از تمامی مؤلفه‌های قدرت ملی بود. این مهم تنها در صورت استفاده از همه ظرفیت‌های ملی و با رجوع به مسائل و داشته‌های گذشته تاریخی قابل دستیابی بود. چنان‌که در همین چارچوب ماهیت اختلافات سیاسی، حقوقی و تاریخی با عراق و مشخصه‌های ایجاد زیرساخت‌های قدرت نظامی در زمان شاه و استفاده از آن برای دفاع در برابر تجاوز، برای بررسی‌های تاریخی- راهبردی موضوعیت پیدا کرد. تحول اساسی در مرحله جدید و با وقوع جنگ، با مفهوم‌بندی وقایع و تاریخ‌گذاری آن در زمان، از طریق قراردادن تاریخ انقلاب در ذیل تاریخ جنگ صورت گرفت. «واقعه محوری» که تفکر تاریخی و سنتی را بر محور رخدادهای انقلاب شکل داده بود، با وقوع جنگ و بر محور رخدادهای جنگ تداوم یافت. به این شکل که وقوع جنگ در ذیل مفهوم «تجاوز»، تاریخ‌گذاری شد، ولی مفهوم «دفاع» که بعدها با پسوند «مقدس»، همراه شد، فراتر از زمان تاریخی و بر کلیت جنگ اطلاق و بعدها در برابر هرگونه تهدید، مورد استفاده قرار گرفت و می‌گیرد. چنان‌که مفهوم تجاوز نیز به‌صورت تدریجی فراتر از تاریخ‌گذاریِ 31 شهریور، در ذیل مفهوم «دشمن» توسعه پیدا کرده است. مهم‌تر از آن، وقوع جنگ با تجاوز عراق، در چارچوب مقابله با انقلاب مردمی و دینی در ایران صورت‌بندی شد و مشارکت مردم در دفاع همه‌جانبه، به‌عنوان وجه مشترک جنگ و انقلاب ارزیابی شد و با جایگزینی «جنگ به‌جای انقلاب» از سوی امام خمینی(ره)، منطق دفاع با جنگ مردمی و مقاومت در برابر متجاوز شکل گرفت و جنگ ادامه پیدا کرد. محدودشدن تفکر تاریخی در ذیل مفهوم و تجربه انقلاب و جنگ و متقابلا نادیده‌گرفتن دوران جدید، همراه با تلاش برای ترویج گذشته، نسل جدید که انقلاب و جنگ را به‌صورت مستقیم تجربه نکرده، تحت تأثیر شکل‌گیری پیش‌فرض‌های دوگانه‌ای از اکنون و گذشته، برای انتخاب «انقلاب در اکنون» یا بازتعریف «گذشته قبل از انقلاب» قرار داده است. در چنین وضعیتی، داده‌ها و استدلال‌های تاریخی نیز براساس پیش‌فرض‌های دوگانه، استفاده و صورت‌بندی می‌شود و تأثیر چندانی بر فهم واحد از امتداد اکنون در گذشته تاریخی ندارد. در این فرایند، «انقطاع از گذشته»، فهم از ضرورت انقلاب و چالش‌های کنونی را دشوار کرده، چنانچه «انقطاع از اکنون» فهم از الزامات و بدیل‌های آینده را با دشواری همراه کرده است. ضرورت «جهاد تبیین» را باید با نظر به دوگانگی‌های موجود و مخاطرات آن با گسست میان گذشته با اکنون و اکنون با آینده مورد بازبینی قرار داد. گذار از گذشته با انقلاب مردمی، اگر به‌مثابه یک «ضرورت تاریخی» نبود، هرگز شکل نمی‌گرفت. چنان‌که گذار از اکنون، بدون برخورداری از چشم‌انداز آینده حاصل نخواهد شد. به این اعتبار، «بحران در تفکر تاریخی» و گسست میان اکنون با گذشته و هر دو با آینده، یکی از مهم‌ترین چالش‌های موجود در حوزه تفکر تاریخی، با پیامدهای سیاسی و اجتماعی است که به اندیشه و گفت‌وگوی نخبگانی و منتقدانه با جهاد تبیین نیاز دارد.