روزنامه همدلی
1396/04/13
به بهانه سالروز درگذشت عباس کیارستمی جهانیترین چهره سینمای ایران
امید خاکپورنیا- «خیلی پاسخ سختیه که بگم چی میخوام از خودم باقی بذارم... حتما اون چیزهایی که منهدمش نکردم، پاره نکردم، دورش نریختم، امضام پاش هست، لابد کارهایییه که خواستم تاییدش کنم و از خودم باقی بمونه. اما به این فکر کنم که من یه روزی نیستم و کارهای من میمونه، به این هیچوقت فکر نکردم. چون بیشتر لذتم به بقای خودمه، نه به اینکه کاری از من باقی بمونه. اگر این متضاد باشه با اینکه کاری از من بمونه و خودم نمونم، من ترجیح میدم خودم بمونم و کاری از من باقی نَمونه...» این گفتار، بخشی از یک مصاحبه تصویری با عباس کیارستمی است.برخی از هنرمندان هستند که نمیتوان برایشان مرگ را متصور بود. این عده به واسطه خلق آثاری تاثیرگذار در متن جامعه و روزگار، فراتر از زمانه خود حرکت کرده و برای همیشه ماندگار میشوند. تقریبا اکثریت افرادی که نیمهشب دوشنبه چهاردهم تیرماه 95، خبر درگذشت عباس کیارستمی را شنیدند، باورشان نمیشد که او دیگر در میان ما نیست. کیارستمی را چه دوست داشته باشیم و چه نه، نمیتوانیم منکر شویم که بِرندِ سینمای ایران در آنسوی مرزها بود و بیاغراق میتوان او را جهانیترین چهره سینمای ایران در عرصه بینالمللی دانست.
آغاز فعالیت هنری
عباس کیارستمی یکم تیرماه 1319 در تهران متولد شد. او هنرمندی چند وجهی بود. علاوه بر سینما، نقاشی و عکاسی نیز میکرد و شعر هم میسرایید و لیسانس نقاشیاش را از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران اخذ کرد. او پیش از شروع کارش در سینما، در عرصه تبلیغات نیز فعال بود، خود در این زمینه میگوید: «بعد از آنکه از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، شروع به کار بر روی فیلمهای تجاری کردم که مرا با مکانیزم فیلمسازی و دوربین آشنا کرد. از آنجا بود که ساخت فیلمهای کوتاه برای کودکان را آغاز کردم و پس از آن به مطالعه عکاسی پرداختم.»
کیارستمی از سال 1346، کارش را در سینما با ساخت عنوانبندی برای فیلم «وسوسه شیطان» بدون ذکر نام، به کارگردانی «محمد زریندست» آغاز کرد. در ادامه این مسیر، برای چند فیلم دیگر نیز که همگی از آثار موج نوی سینمای ایران بودند، عنوانبندی ساخت از جمله: «قیصر» (مسعود کیمیایی – 1348)، «رضا موتوری» (مسعود کیمیایی – 1349) و «پنجره» (جلال مقدم – 1349). در این میان عنوانبندی «قیصر» بیش از همه نام او را مطرح ساخت.
پس از اینها، کیارستمی به دعوت فیروز شیروانلو که در آن زمان مدیریت امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برعهده داشت، به کانون رفت و نخستین فیلم کوتاه خود را در سال 1349 با نام «نان و کوچه» ساخت. فیلم، با مشکلات فراوانی ساخته شد که از جمله باید به اختلاف بین کیارستمی و مدیر فیلمبرداری فیلم، مهرداد فخیمی اشاره کرد. در این زمینه وی در گفتگویی عنوان میکند: «نان و کوچه اولین تجربه سینمایی من بود و باید بگویم بسیار برایم دشوار بود. من باید با کودک بسیار کمسن، یک سگ و همکارانی غیرحرفهای جز فیلمبردار، که در تمام زمان شما را آزار میدهند و تمام وقت شکایت میکنند کار میکردم. خب، توقع این مشکلات بود. چون من مسائل رایج را که آنها به آن عادت داشتند را دنبال نمیکردم.»
فیلمسازی برای کانون پرورش فکری
«نان و کوچه» با استقبال خوبی از طرف مخاطبین روبرو گشت و کیارستمی به ادامه کارش دلگرم شد. این زمانی است که موج نو در سینمای ایران با نمایش موفقیتآمیز فیلمهای «قیصر» (مسعود کیمیایی) و «گاو» (داریوش مهرجویی) در سال 1348 آغاز شده و دوران شکوفایی خود را میگذراند. با این حال کیارستمی فضای فیلمسازی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به سینمای حرفهای ترجیح داد. او در کانون، بیشتر از آنکه فیلمهایی برای کودکان و نوجوانان بسازد، فیلمهایی درباره کودکان و نوجوانان ساخت. در میان آثار این دوره وی، «مسافر» (نخستین فیلم بلند کیارستمی)، «تجربه» (براساس داستانی از امیر نادری) و «لباسی برای عروسی» (بر اساس داستانی از پرویز دوایی) شاخصترند.
او سرانجام در سال 1356، موفق میشود برای اولینبار، فضای فیلمسازی در خارج از کانون را تجربه کند و با حمایت بهمن فرمانآرا با سینمای حرفهای مواجهه پیدا کند و دومین فیلم بلند خود با نام «گزارش» را بسازد. «گزارش» از معدود دفعاتی است که کیارستمی به فضای شهری و اجتماعی روزگار خود توجه نشان داده و به بررسی زندگی یک زوج متوسط شهری در فضای ملتهب جامعه پرداخته است. مهمترین ویژگی «گزارش»، واقعگرایی موجود در فیلم بود که بیشتر به آثار مستند شباهت داشت و کیارستمی در جهت تشدید فضای مستندگونه اثر، با حذف موسیقی، استفاده از صدابرداری سرصحنه و عدم حضور بازیگران حرفهای (جز شهره آغداشلو) آن را تقویت کرده بود. عجیب آنکه فیلم، با اینکه تنها در یک سینما (سینهموند) به نمایش درمیآید، مورد استقبال تماشاگران واقع میشود و پس از هشت هفته نمایش، موفق میشود در حدود هشت میلیون ریال فروش کند که برای آن زمان، فروش فوقالعادهای بود. منتقدین نیز از فیلم حمایت کردند و آن را ستودند.
آثاری که مخاطبان خود را یافتند
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کیارستمی همچنان فیلمسازی در کانون پرورش را ادامه میدهد. یکی از مهمترین فیلمهای او در اولین سالهای پس از انقلاب، فیلم «قضیه شکل اول، شکل دوم» است. این فیلم، مستندی است درباره گروهی از دانشآموزان یک مدرسه که معلمشان به خاطر لو ندادن فردی که روی میز ضرب گرفته و نظم کلاس را مختل کرده است، آنها را از کلاس اخراج میکند. در شکل اول آنان فرد خاطی را لو نمیدهند و در شکل دوم، یکی از دانشآموزان فرد مقصر را لو داده، همگی به کلاس باز میگردند. کیارستمی از طریق مصاحبه با افراد سرشناسی از قبیل هنرمندان و چهرههای شاخص سیاسی، به درستی یا نادرستی رفتار این دانشآموزان میپردازد. جوابهایی که این افراد میدهند و نظرگاهی که با توجه به موقعیت هنری و سیاسیشان اذعان میکنند، به خوبی گویای وضعیت سیاسی و اجتماعی سالهای اولیه انقلاب است. اما مهمترین اتفاق در روند فیلمسازی عباس کیارستمی در سال 1365 رخ میدهد. او در این سال با ساخت فیلم «خانه دوست کجاست؟»، علاوه برآنکه یکی از شاعرانهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را میسازد، خود را نیز به شهرتی جهانی میرساند.
داستان فیلم بسیار ساده است: پسربچهای برای اینکه همکلاسیاش مورد تنبیه معلم قرار نگیرد، سعی میکند دفترچه مشق او را که به اشتباه نزد وی جا مانده، به او برساند. فیلم در اوج دوران جنگ تحمیلی علیه ایران ساخته شد و از طرفی با توجه به فضای ملتهب جهان در دهه هشتاد میلادی، «خانه دوست کجاست؟» به خاطر لحن ساده و محتوای انسانیاش، علاوه بر ایران، در خارج از کشور نیز مورد استقبال قرار میگیرد و جوایز فراوانی نصیب آن میگردد. تا آنجا که بنیاد فیلم بریتانیا این فیلم را در فهرست پنجاه فیلمی قرار داد که باید قبل از چهارده سالگی دید.
ساخت سهگانه «زلزله»
پس از موفقیت همه جانبه «خانه دوست کجاست؟»، او به سراغ ساخت یکی از جنجالیترین فیلمهایش رفت: «مشق شب»؛ مستندی که نگاهی انتقادی به سیستم آموزشی در ایران دارد. البته که ارزش فیلم «مشق شب»، نه به سبب ساختار سینمایی آن، بلکه در بار معنایی آن نهفته است. شاید اگر هر فیلمساز دیگری به جز کیارستمی این فیلم را ساخته بود، به آن کمتر توجه میشد. ولی حضور کیارستمی و نام او کمک میکند تا فیلم دیده شود و البته موافقان و مخالفان متعصبی هم پیدا کند. از جمله مخالفان سرسخت فیلم، شهید سیدمرتضی آوینی است که فیلم را در حد یک اثر معمولی تلویزیونی میداند و معتقد است: «تا هنگامی که بتپرستی در میان ما رواج داشته باشد، آدمها بزرگ میشوند نه حقیقت.»
یکی از چهرههای سرشناس و جنجالی سینمای ایران در دهه شصت، محسن مخملباف بود. در نیمه دوم دهه شصت، هر فیلمی که وی میساخت، با واکنشهای مختلف صفر و صدی روبرو میشد و نام وی، به شدت در کانون توجهاتِ محافل سینمایی بود. در همین زمان جوانی به نام حسین سبزیان به دلیل شباهتی که به مخملباف داشت، خود را به دروغ به عنوان مخملباف به خانوادهای معرفی میکند تا به بهانه ساخت فیلم جدیدش، به خانه آنان راه پیدا کند. ولی پس از سه روز، هویت وی برملا شده و بازداشت میگردد. چنین ماجرایی دستمایه خوبی برای فیلمسازی چون کیارستمی شد تا یکی دیگر از ستایش شدهترین فیلمهایش را بسازد یعنی «کلوزآپ، نمای نزدیک». او با حضور تمام افراد واقعی ماجرا، به بازسازی وقایع این ماجرا دست زد و یکی از درخشانترین آثار مستند-داستانی خود را خلق کرد.
پس از فاجعه زلزله رودبار در خردادماه سال 1379، کیارستمی جهت اطمینان از سلامت بابک و احمد احمدپور، بازیگران اصلی فیلم «خانه دوست کجاست» به رودبار سفر میکند. همین موضوع دستمایه فیلم «زندگی و دیگر هیچ» قرار میگیرد که در ادامه با ساخت فیلم «زیر درختان زیتون»، با هم تشکیل سهگانه «زلزله» را میدهند. در این میان، «زیر درختان زیتون» برای نخستینبار کیارستمی را کاندید نخل طلای جشنواره کن میکند.
درخشش «طعم گیلاس» در کن
نخل طلایی که سرانجام در سال 1376 و با فیلم «طعم گیلاس» به آن دست پیدا میکند. این موفقیت را باید مهمترین افتخار تاریخ سینمای ایران تا آن زمان به حساب آورد. فیلم «طعم گیلاس» قصه مردی میانسال است که قصد خودکشی دارد و در جستجوی فردی است که شب، هنگامی که تمامی قرصهای خوابش را یکجا میخورد و در قبرش میخوابد، صبح فردایش بیاید و روی جنازه او خاک بریزد! فیلم، مخالفان و موافقان سرسختی پیدا میکند. اگر جاناتان روزنبام فیلم را شاهکار خطاب میکند، در نقطه مقابل، راجر ایبرت معتقد است «پادشاهی بدون لباس» دیده است. کیارستمی در مورد این فیلم میگوید: «تفاوت و شباهت کار ما کارگردانها با روانشناسان در این است که کارگردان، در سطح جامعه معضلات را میبیند و نقطه درد را نشان میدهد ولی همانجا رها میکند و از اینجا به بعد، حیطه او نیست. این جامعه روانپزشکی است که پس از تشخیص، به درمان درد هم میپردازد.»
در دهه هفتاد، کیارستمی دیگر تبدیل به فیلمسازی بینالمللی شده و تجربه فیلمسازی در خارج از کشور را نیز به دست میآورد. طی سالهای بعد، او علاوه بر ساخت آثار مستقلی مانند «ای.بی.سی آفریقا» در خارج از کشور، در پروژههایی مشترک که چندین کارگردان در ساخت آن مشارکت دارند نیز حضور مییابد. آثاری همچون «لومیر و شرکا»، «بلیتها» و «هرکس سینمای خودش» که در این میان «بلیتها» به واسطه حضور کن لوچ و ارمانو اولمی، فیلم مهمتری در این مجموعه است.
در سال 1380 و به لطف دوربین دیجیتال (که کیارستمی معتقد است نگاتیو سی سال عمر فیلمسازی او را تباه کرد) یکی از بهترین و جسورانهترین فیلمهای خود را عرضه میکند به نام «ده». فیلم از ابتدا تا انتها در خودروی یک زن میگذرد و طی ده سکانس و در گفتوگو با شخصیتهای مختلفی که سوار خودروی او میشوند، تصویری از زندگی زن امروزی در جامعه ایران نمایان میشود. «ده» نیز یکی از معدود دفعاتی است که کیارستمی به فضای شهری و اجتماعی معاصر، توجه نشان میدهد.
کیارستمی در پاسخ به پرسش نشریه «کاتیمرینی» در مورد فیلم «ده» که آن را «افشاگرانه» میداند، گفته بود: «فیلم ده، تنها دربارهی زنان در ایران نبود، بلکه درباره کل زنان در جهان است. من فکر نمیکنم پذیرش یا رد من از سوی مردم جزو مسئولیتهایم به حساب آید. من این فیلمها را برای تبلیغات نمیسازم. فیلمهای من درباره مردم است، مردمی که قربانی ساختار جهانی قدرت میشوند.»
تجربهگرایی در سنین میانسالی
اما فیلم «شیرین» را که در سال 1378 ساخته شد، باید تجربهگراترین اثر کیارستمی به حساب آورد. بیشک ساخت چنین فیلمی و کنار هم قرار دادن این طیف از بازیگرانِ زنِ سینمای ایران از گذشته تا به امروز، فقط از کیارستمی برمیآمد. داستان فیلم نمایش 113 بازیگر زن سینمای ایران است که در سالن سینمایی، به تماشای فیلمی از داستان «خسرو و شیرین» نشستهاند و به صحنههای آن واکنش نشان میدهند؛ فیلمی که ما هیچگاه نمیبینیم. طبعا چنین دستمایهای را هر سلیقهای تاب نمیآورد. فیلم در جشنواره ونیز هو میشود و نقدهای تندی بر علیه آن نوشته میشود. از جمله منتقد روزنامهی «گاردین» نوشت: «واقعا ناراحتکننده است که در سالن سینما بنشینی و واکنش عدهای دیگر از تماشاگران سینما را روی پرده تماشا کنی. این موضوع اصلی فیلم جدید عباس کیارستمی فیلمساز کهنهکار ایرانی است.»
فیلم «ده» در فستیوال ادینبرگ انگلستان مورد استقبال قرار میگیرد و دبورا یانگ از آن تمجید به عمل میآورد. اما کیارستمی در مورد «شیرین» معتقد است: «شیرین فیلمی به شدت ساختگی و در عین حال به شدت واقعی است. دوست داشتم این فیلم آخرین اثر کارنامه کاریام باشد، بنابراین هر فیلمی که ساختم آن فیلم را یک فیلم به عقب میآورم.»
زمانی که ژولیت بینوش برای فیلم «بیمار انگلیسی» به کارگردانی آنتونی مینگلا موفق به دریافت جایزه اسکار گردید، آرزو کرده بود روزی بتواند در فیلمی به کارگردانی عباس کیارستمی بازی کند. از همان زمان کیارستمی به ایدهای فکر میکرده تا بتواند فیلمی با حضور بینوش بسازد. بیش از یک دهه طول کشید تا این دو بتوانند در فیلمی به طور رسمی با یکدیگر همکاری کنند. حاصل این همکاری، دریافت جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره کن برای ژولیت بینوش بود. بیشک «کپی برابر اصل» بینالمللیترین و در عین حال از نظر ساختوکار سینمایی، حرفهایترین فیلم کیارستمی است. داستان فیلم که در ایالت توسکانی ایتالیا رخ میدهد، شرح آشنایی صاحب یک گالری آثار هنری با یک نویسنده است. روزنامه لوموند از این فیلم به عنوان انقلابی در آثار کیارستمی یاد کرد. خودِ کیارستمی در مورد این فیلمش گفته است: «بعد از آخرین فیلمهایم، پنج، ده و شیرین به جایی رسیدم که خودم را تکرار میکردم. حرکت به سوی یک سطح حرفهایتر، فواید زیادی برای من خواهد داشت، حتی اگر از ایده سینماییام جدا نشوم.»
سالهای پایانی عمر
ولی فیلم بعدی کیارستمی، «مثل یک عاشق» دوباره با گروهی از بازیگران غیرحرفهای این بار در ژاپن جلوی دوربین رفت. «مثل یک عاشق» فیلمی است درباره رفتارهای متفاوت انسانها در شرایط سنی مختلف: «آدم اگر فقط به ریشههای خودش نگاه کند، مثل این است که خودش را اسیر زندان کند. بنابراین من در زمینه فلسفه و هنر به فرهنگهای دیگر هم نگاه کردهام. از این گذشته، تنها چیزی که مرا به عنوان فیلمساز همچنان به وجد میآورد این است که بتوانم کار متفاوتی انجام بدهم و همچنان تجربهآزمایی بکنم و کارهایی انجام دهم که جدید و تازه باشد، حتی اگر دیگران یا خودم از دیدنشان شوکه یا شگفتزده شوند.»
و سرانجام عباس کیارستمی، فیلمسازی با کولهباری از تجربههای مختلف و جوایز بیشمار جهانی، شب چهاردهم تیرماه نودوپنج در پاریس درگذشت. بیتردید هیچ فیلمسازی مانند او برای کشورش افتخارآفرینی نکرد. آثار او بیش از هشتاد جایزه بینالمللی به دست آوردند. با اینحال همیشه حواشی جوایزش بیشتر مورد توجه قرار گرفت تا اصل ماجرای فیلمهایش. در انتها و با یاد او، شعری از سرودههایش را میخوانیم: «بیزارم از زبان/ زبان تلخ/ زبان تند/ از زبان دستور/ از زبان کنایه/ با من/ به زبان اشاره/ سخن بگو.»
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضاییه: قوه قضاییه پرچمدار حمایت از آزادیهای مشروع مردم شود
علیرغم مخالفت دلواپسان داخلی و خارجی قرارداد ۸۴میلیارد دلاری با توتال امضا شد شکست پروژه « ایرانهراسی»
روحانی در کنفرانس بینالمللی مقابله با گرد و غبار، تاکید کرد
به بهانه سالروز درگذشت عباس کیارستمی جهانیترین چهره سینمای ایران
ابراز احترام خاص مشاور روحانی به آیتالله جنتی خبرساز شد جنجالهای یک دستبوسی
علیرضا زاکانی به فاصله چند روز سخنانش را درباره آتشبس به دولت پس گرفت آتشبس اصولگرایی دوام نیاورد
ولیالله شجاعپوریان آن روی سکه فشار بر روحانی!
برجام و سه نگاه تاریخی
وزارت خارجه: اطلاق تحریمهای جدید به اقدام اخیر اتحادیه اروپا، نادرست و غیردقیق است

